سرویس تئاتر هنرآنلاین: برداشت صرفاً گزارشی از حوادث وعدم طراحی وآداپته کردن موضوع با تعریف ساختاری و محتوایی هنر و اتکای صرف بر روایت چنین موضوعات و ماجراهایی، اساساً با اقتضائات غایتطلبانه هنر و دنیای نمایش که مبتنی بر تحلیل، بازکاوی هنرمندانه واقعیتها و نهایتاً به نتیجه رساندن آنهاست، سازگاری ندارد و به سایر دادهها و داشتههای نمایشی دیگر اجرا آسیب نسبی میرساند. معمولاً این اجراها اغلب با تأکید بر تناقضات شکل میگیرند و پایانبندیشان هم با نوعی تناقض همراه است که موقعیتی بسته و گشایشناپذیر را به نمایش میگذارد. اما در مواردی، ذهنیتهای خلاقانه قابل تأملی هم در آنهاست که برخی عناصر و داشتههای اجرایی را عملاً برجسته، زیبا و نمایشی ارائه میدهد.
نمایش "سربسته از تهران" به نویسندگی و کارگردانی مجتبی کریمی که به عنوان یکی از نمایشهای اجرایی جزو برنامه اجرایی سی و ششمین جشنواره تئاتر فجر است، اجرایی صرفاً مبتنی بر روایت یک موقعیت و حادثه نهایی است. این نمایش اساساً تراژدی است و به موقعیت یک زن و شوهر میپردازد. در این موقعیت خاص زن به یک بیماری روحی روانی مبتلاست و دارو مصرف میکند و البته حالتی نا آرام دارد و همزمان در حال مشاجرات لفظی با شوهرش است و دیالوگهایش به شدت کنشزا و متناقض است. مثلاً در جایی به شوهرش میگوید: "چرا فکر میکنی دیوانهام، چون چیزهایی رو میبینم که تو نمیبینی؟".. و همین نشان میدهد که کاراکتر او تحلیل متناقض و پارادوکسیکالی دارد و حین بیمار بودناش این امکان هم هست که از زبان او حقایق خاصی برونفکنی شود و اساساً دلیل حضور چنین پرسوناژی در این نمایش هم همین است.
اجرا در همان آغاز نشان میدهد که گرهای مهم درنمایش وجود دارد که قرار است گشوده شود و البته در پایان هم نشان داده میشود که شیوه گشوده شدن گره مورد نظر، پارادوکسیکال است و این پارادوکس به حدی شدید و عمیق است که عملاً ژانر نمایش را از یک "درام خانوادگی" به یک "تراژدی خانوادگی" تبدیل میکند. برونفکنیهای پرسوناژ زن جوان که اختلالات روحی دارد به تناسب وضعیت و موقعیتاش زیاد است. میزان تحمل و بردباری پرسوناژ مرد هم که گاهی با بازی نسبتاً درجایی همراه است با نقشی که به او داده شده، تناسب خوبی دارد. نقش او همانند نقش بازیگر زن کاملاً به باور در میآید. به لحاظ نوع پرسوناژهای متفاوتی که آنان ارائه میدهند، شیوه بازیشان یک جور و همسان نیست و همین سبب شده که بازیها درست و باورپذیر از کار درآیند. بازی پرسوناژ زن برون فکنانه، پرتحرک و پردیالوگ است. بازی پرسوناژ مرد هم به تناسب نقشاش، درونی، کم تحرک، بردبارانه و عمدتاً مبتنی بر تفکر و شکیبایی است و همین شیوه خاص بازیها مضمون و محتوای نقشها و خود نمایش "سربسته از تهران" به نویسندگی و کار گردانی مجتبی کریمی را باورپذیر کرده است.
نمایش از همان آغاز با میزانسن مناسب و فاصلهداری که به حضور دو بازیگر نمایش داده شده، دقیقاً محتوای اثر را بیرونی کرده است. ضمناً عدم اشاره به موضوع بچه هم یکی از ویژگیهای عینی شده نمایش به شمار میرود و وضعیت و موقعیت زوج موردنظر را حساستر نشان داده است.
نمایش تا لحظات قبل از پایانیک "درام خانوادگی" است که با خفه کردن زن توسط شوهرش به یک "تراژدی" تبدیل میشود.
طراحی صحنه سفید که در آن عروس بخت سفیدی حضور ندارد با فضای محتوایی نسبتاً تیره و تار موضوع همخوان نیست و در چنین موقعیتهایی هم نمیتوان به عمد از کنتراست استفاده کرد زیرا موضوع محتوایی اثر به اندازه کافی قوی هست و باید با پس زمینه نسبتاً تیره و تار (در صورت تمایل کارگردان و طراح صحنه به تشدید فضاسازی) و یا حداقل با نمایهای چند رنگ (با تأکید بر معمولی بودن وسایل و مات بودن رنگهایشان) نشان داده شود.
بازی هر دو بازیگر، زیبا، نمایشی و باورپذیر است و همه زیبایی اجرا هم تقریبابرآیند همین ویژگی است.
تنها ایراد نمایش، رویکرد ناتورالیستی نویسنده به موضوع نمایش است که سبب شده همه چیز عمدتاً در بازکاوی یک فاجعه خلاصه شود و از آن فراتر نرود و این نتیجه غلط ارائه شود که؛ میتوان حتی عزیزترین کس خود را در صورتی که نتوان او را تحمل کرد، کشت (به جای آنکه همواره قائل به زندگی او بود و به یک آسایشگاه یا بیمارستان منتقلاش کرد).
نمایش "سربسته از تهران" به نویسندگی و کارگردانی مجتبی کریمی در کل، نمایشی دیدنی است و از نظر کارگردانی و انتخاب میزانسنهای مناسب (به رغم طراحی صحنه غلط) و مخصوصاً به دلیل محوریت بازی بسیار خوب بازیگران، اجرایی دیدنی و قابل تأمل است.