سرویس تئاتر هنرآنلاین: بیتوجهی کامل به ساختار نمایش عملا هر اجرایی را با ضعفها و نارساییهای عمدهای روبهرو میکند. حتی سبب میشود آنچه به اجرا در میآید، چیزی شبیه یک پرفورمنس صرفا اجرایی باشد و عمدتا با میزانسنهای خطابی رو به تماشاگران اجرا شود. ضمنا از نظر محتوایی هم چیزی جز گزارشدهی و خاطرهگویی نباشد و حرف زدن با تماشاگران بر همه عوامل و عناصر ساختاری غلبه کند و حتی درعمل به تدریج جای همه را بگیرد.
فانکشن هنر اساسا "نشان دادن" است و بر این موضوع در همه کتب و نوشتههای مربوط به همه انواع هنرها (حتی مربوط به موسیقی) تأکید شده است و باید یادآور شد که در هنر نمایش و تئاتر که اساسا کارکرد نمایشیاش عملا شهودی است و با نشان دادن تعریف و توجیه میشود، این موضوع به مراتب الزامیتر و قابل تأکیدتر است.
نمایشگونه "نسخه نمایشی" به نویسندگی و کارگردانی علی حاتمینژاد که هم اکنون بهعنوان یکی از نمایشهای انتخابی چارت اجرایی سی و ششمین جشنواره تئاتر فجر در سالن چهارسو تئاتر شهر اجرا میشود، اولا از لحاظ موضوعی دادههای قابل توجهی که به صحنههای عینی و بصری نمایشی شکل دهد، ندارد و آنچه روی صحنه اجرا میشود، از کنش دراماتیکی قابل اعتنایی برخوردار نیست. زن وشوهری احساس خستگی میکنند و بعد از گزارشهایی نوبتی از همدیگر و زندگیشان احساس خستگی میکنند. آنها سپس به یک سفر کنار دریا میروند، اما بعدا باز با مسائل و مشکلاتی قراردادی روبهرو میشوند. در غیاب آنها کس و کارشان شهر را ترک کرده و رفتهاند. این زن و شوهر با احساس تنهایی شدیدی به زندگی ادامه میدهند و خشونت و بد رفتاری مرد سبب میشود که تدریجا باهم اختلاف پیدا کنند و ...
بخش اعظم موارد فوق الذکر به شکلی غیر نمایشی ارائه میشود، یعنی خود بازیگران رو به تماشاگران آنها را گزارش میدهند و گاهی نکات خاطرهوار هم قاطی آن میکنند. طوری که از آغاز تا پایان اجرا، قریب سه چهارم دادهها به همین شکل و میزانسن به مخاطبان انتقال مییابد و فقط یک چهارم اجرا به صورت صحنهای و با میزانسن یک وضعیت یا حادثه دوسویه به اجرا در میآید.
نویسنده و کارگردان نمایش (که هر دو یک نفرند) فراموش کرده که سن و صحنه نمایش جای خاطرهگویی وگزارشدهی نیست. همه تغییرات آدمهای این اجرای پرفورمنسگونه، آنی و به میل خود کارگردان است. زن و شوهر ناگهان در یک صحنه با اسلحههایی که معلوم نیست از کجا گیر آوردهاند، با هم روبهرو میشوند و در صحنه دیگری مرد موردنظر بدون دلیل زناش را شدیدا کتک میزند و بعد با آسودگی خیال به او که روی زمین افتاده، می گوید: "من می رم دوش بگیرم".
بخشهای قابل توجهی از اجرا پر از توهمات ذهنی بیماران پارانوئیدی است و همه این توهمات هم بر زبان زن و شوهر جاری میشود. در یکی از صحنهها مرد در عالم توهم و در تصورش پدرش را با بیرحمی میکشد و از کشتن مجازی او احساس شادی و رضایت میکند. او در جای دیگری اظهار میکند که در بیرون از خانه واقعا مردی را که به او خندیده، به خاطر خندیدنش کشته است.
دیالوگهای این اجرای پرفورمنسگونه در راستای نگره قراردادی نویسنده و با عدم توجه به روابط علت و معلولی حوادث درنظر گرفته شدهاند؛ "ما خواب نیستیم، ما تنها شدهایم"، "میرم خونه دوست قدیمیام. باش کلی خاطره دارم. خونهشون خیلی سرده، نه، نمیرم"، "چرا دیگرهیچ خاطره مشترکی باهم نداریم؟"، "میرم هتل. اتاقهای خالی منو میترسونه" و...
زمان و مکان آدمهای این پرفورمنس نامشخص است. ضمنا هر دو آنها گاهی خوب و گاهی بد هستند و برای این خصوصیتها هیچ دلیلی ارائه نشده است. موضوع فوق ثابت میکند که "طرح" یا "پیرنگ" ساختاری اثر دارای ضعف اساسی است. موضوع دوئوپرفورمنس "نسخه آزمایشی" به نویسندگی و کارگردانی علی حاتمینژاد عاری از هرگونه نتیجه و غایتمندی موضوعی است؛ معلوم نیست نویسنده به چه دلیل چنین موضوع بی محتوایی را برای مدیوم نمایش انتخاب کرده است.
لازم به یادآوری است به علت آنکه در این دوئوپرفورمنس" (پرفورمنسی با دو بازیگر) پرسوناژ به معنای دراماتیک و نمایشیاش وجود ندارد، آدمهای اجرا، شخصیتپردازی هم نشدهاند و در نتیجه، مقوله ارزیابی بازیگری بازیگران به کلی منتفی است. استفاده از تصاویر ویدیویی و مخصوصا موسیقی و طراحی صحنه با موضوع نسبتا مبهم و بیساختار و بیمحتوای اجرا هیچ تناسبی ندارند، چون همگی به مراتب از خود موضوع بی تناسبتر و بیمحتواترند. کارگردانی اجرا هم بسیار معمولی و به تناسب گزارشگوییها و خاطرهپردازیهای آدمهای روی صحنه طراحی و کاربری پیدا کرده است. این اجرا در کل بسیار خسته کننده و ملال آور است، طوریکه سبب میشود تعدادی از تماشاگران سالن را به هنگام اجرا ترک کنند.