سرویس تئاتر هنرآنلاین: جذابیت تئاتر و خصوصیت نمایشی آن که مبتنی بر مکانیزمی عملی، عینی، شهودی و تحلیلی است و نیز وجوه کارکردی و کاربردی آن که به حضور گروهی تماشاگران ارتباطی الزامی پیدا کرده است، سبب شده که برای تعیین و تبیین میزان کارایی و تأثیر اجتماعی هر فرماسیون عملی و عینی هنری و یا شبه هنری که جنبههایی نسبتاً نمایشی داشته باشد، از قابلیتها و ظرفیتهای هنر تئاتر و نمایش استفاده شود. این پیوستگی و ارتباط ضمنی ممکن است در روند اجرا عملاً به تناقض بینجامد و تعریف و توجیه خود "فرماسیون هنری یا شبه هنری" هم در رابطه با نمایش و نمایشی بودنش عملاً دشوار و حتی غیرممکن شود. همه اینها معمولاً به سبب تعریف نادرستی است که از مقوله موردنظر میشود. در رابطه با این موضوع مدتهاست که اجراهایی پرفورمنسگونه به عنوان نمایش در سالنهای تئاتر به اجرا در میآید و تماشاگرانی هم دارد. اجرای خیابانی "چای تلخ پهلو" به کارگردانی حامد مهریزیزاده و ستار وزیرییزدی هم که به ادعای یکی از کارگردانهای آن، یک "پرفورمنس آرت" است، به عنوان یکی از نمایشهای خیابانی چارت اجرایی سی و ششمین جشنواره تئاتر فجر انتخاب شده و در فضای باز محوطه تئاتر شهر اجرا میشود.
در این اجرا که ظاهراً جنبه نمایشی به آن داده شده، یک بیمار دیابتی که یکی از اعضایش را از دست داده و یک نفر دیگر که در معرض چنین بیماری خطرناکی قرار دارد، کنار بساط چای از قبل آماده شده در محوطه باز و جلو در ورودی ساختمان تئاتر شهر مینشینند. آنها و گاهی یکی از کارگردانان با چند نفر از تماشاگرانی که دور آنها جمع شدهاند در رابطه با بیماری دیابت توضیحاتی میدهند و حتی به آنان چای هم تعارف میکنند. سپس شماره تلفن تک تک افراد موردنظر را میگیرند تا بعداً به عنوان "جمعیت کمک به بیماران دیابتی" با آنان در تماس باشند و اطلاعات لازم و ادامه داری را در اختیار آنان و یا کسانی که آنها میشناسند، قرار دهند.
شکل ظاهری و حتی وجوه محتوایی چنین "اقدامی" اساساً هیچ ربطی به هنرتئاتر و نمایش و حتی هر هنر دیگری ندارد و معلوم نیست به چه علت آن را به زعم ذهنیات خود "پرفورمنس آرت" تلقی کردهاند. البته نوعی هم از این پرفورمنسها هست که به طور نسبی دارای ویژگیهای صرفاً ظاهری نمایشی است و در آن معمولاً تاکید زیاد و یک سویهای بر طراحی صحنه وجود دارد و بقیه دادهها و داشتههای نمایشی همگی تحت الشعاع این خصوصیت واحد قرار میگیرند. یعنی فقط شباهتی ظاهری و نمایهای به نمایش پیدا میکند و وارد حوزههای پر کشمکش، تعلیقآمیز و تأویلدار متن و اجرا نمیشود. درقیاس با چنین رویکردی هم باز نمیتوان اجرای "چای تلخ پهلو" به کارگردانی حامد مهریزیزاده و ستار وزیرییزدیرا حتی پرفورمنسی صرفاً اجرایی به حساب آورد.
جوهره هنرهای نمایشی، زیبایی بصری یعنی زیبایی شاکلهمند دیداری آنهاست که الزاماً به طور همزمان با زیبایی محتوایی و نیز زیبایی شیوه بیان و نشان دادن موضوع، همراه است. در حالی که در "چای تلخ پهلو" بخش مهمی از این زیباییها نادیده گرفته شده واجرا حتی از یک "چرخه ذهنی روایی" گیرا، کشمکشدار و گرهافکنانه داستانی برخوردار نیست. ضمناً کنش نمایشی و دراماتیک که حاصل تقابلات و رویاروییهای پرسوناژها با همدیگر یا با عوامل و داشتههای بیرونی و خارجی دیگر است و یکی از ارکان اصلی نمایش به شمار میرود در اجرای تک صحنهای "چای تلخ پهلو" وجود ندارد و به این اجرا که فقط بر گفتوگوهای مصاحبهای و گزارشوار متکی است و اساساً هدفی غیر از هنر را دنبال میکند، نمیتوان عنوان نمایش داد.
اجرای فوق صرفاً از کارکرد فرهنگی و اجتماعی برخوردار است و در آن بر روشنگری و فعالیتهای گروهی و "انجیو وار" که به طور همزمان همگرایی و همکاری ذهنی و عملی افراد جامعه را در حرکتهای اجتماعی و انسانی طلب میکنند تأکید شده و عملاً در همان قالب و چارچوب خودش که به شیوههای خاصی (متناسب با نوع و محتوای عملی و فرهنگی آن) مردم را در زمینههای معینی به صورت "فعالان اجتماعی" در میآورد، قابل تعریف و تبیین است.