سرویس تئاتر هنرآنلاین: نادیده گرفتن تئاتر و تأکید زیاد بر رسانههای دیگر و یا به حداقل رساندن کارکرد و کاربرد تئاتر– در متن و اجرا– سبب شده که دیدن یک نمایش واقعا تئاتری که از نظر ساختار متن و اجرا اقناعکننده باشد و همزمان دارای داشتههای محتوایی و اجرایی تأویلدار و عمیق باشد و همزمان بتواند از لحاظ زیبائیشناسی هم تماشاگر را خشنود سازد، کم کم دارد به رویایی نسبتا دست نیافتنی تبدیل میشود و عملا راه برای میدانداری و مرکزیت هرچه بیشتر اجراهای سطحی و بیساختار هموار شده است.
اجرای "اصفهان شهر بچه های لهستان" به نویسندگی محمد چرمشیر و با کارگردانی و اجرای مشترک گروهی، پروژهای فرهنگی و ظاهرا صحنهای است که با همکاری فرهنگی و گروهی نوجوانان لهستانی و ایرانی انجام شده و در پلاتوی تئاتر شهر به عنوان نمایش اجرا شد. اجرا اساسا نمایش تئاتری نیست و پرفورمنسی صرفا اجرایی است که حول موضوع کلی کشته شدن قریب شش میلیون لهستانی در اردوگاههای آشویتس آلمان نازی در جنگ دوم جهانی و مهاجرت کودکان و نوجوانان این کشور از لهستان و سیبری روسیه به ایران، شکل گرفته است و به طور متناقضی بدون هیچگونه ارتباط موضوعی و حتی بیهیچ علت و سنخیتی به موضوع کمبود آب در ایران و لهستان هم میپردازد؛ حتی برآن تأکید هم میورزد و همین سبب بیاعتباری موضوعات مهم دیگر شده است.
از نظر اجرایی در آن عمدهتا از بخشهای متعددی از فیلمهای مستند مربوط به جنگ جهانی دوم استفاده شده است. البته بخشهای نوشتاری همان فیلمها به انگلیسی و همزمان به فارسی ترجمه شده و از طریق بلندگو به بیان درمیآید. قریب چهار پنجم این اجرا در نشان دادن فیلم مستند تلویزیونی خلاصه شده است و تماشاگران که روی زمین و در تاریکی این فیلمها را بر پرده سفید میبینند، دقیقا حالت نشستن در سالن سینما را هم تداعی میکنند. اجرا در کل سه مدیوم تلویزیون، سینما و نمایش را به گونهای ترکیبی نشان میدهد. اما بخش نمایشی آن اساسا تئاتری نیست و در حرکات "من درآوردی" و چرخیدن به دور تماشاگران و نهایتا شامل حرکات موزون رقصوار است. این حرکات اغلب با یک موسیقی غیرمعمول (ترکیبی از ملودیهای محلی ایرانی و لهستانی) و موسیقیهای معمولی همراه است و در کل حدود یک پنجم اجرا را تشکیل میدهد. این قسمت بسیار تحمیلی که به عنوان نمایش ارائه شده، جنسی تقلبی است، اساسا نمایش نیست و حتی محتوایی هم ندارد: پیرایهای نامتجانس برای پخش تکه فیلمهای مستند شده است تا بلکه "نمایش فیلم" که بیشتر زمان اجرا را به خود اختصاص داده، در ذهن تماشاگران بخشی از نمایشی که وجود خارجی و نمایشی ندارد، جلوه نماید. در این بخش پیرایهای که تحت عنوان نمایش و تئاتر ارائه شده، روایتی داستانی و ساختارمند در کار نیست و فقط توضیحات گزارشگونه شفاهی در مورد مهاجرت کودکان و نوجوانان لهستانی و برخی از والدین تبعید شده آنان از سیبری روسیه به ایران است.
در این اجرا، عناصر اصلی نمایش مثل داستان، پرسوناژ، دیالوگ و حادثه نمایشی (نه گزارشی) حذف شدهاند و این پرسش پیش میآید که "پس چه چیز این اجرا نمایش و تئاتر است؟"، جواب به این پرسش تقریبا عبارت خجالتآور "هیچ چیز آن" است؛ این "اجرای غیر نمایشی" به گونهای تحمیلی به یک طراحی صحنه "من درآوردی" و تأکید بر موضوعی گزارشی و خبری (از طریق نمایش تکه فیلمهای مستند تلویزیونی که ارتباطی به تئاتر ندارد) محدود شده است.
چون از داستان و پرسوناژ خبری نیست، پس مقوله شخصیتپردازی نقش و بازیگری کاملا منتفی است. نمایش تکه فیلمهای خبری هم چون ناقص پخش میشوند، هرگز کاربرد و کارکرد کامل و اثربخش فیلمهای مستند تلویزیونی را هم ندارند: تماشای یک فیلم مستند تلویزیونی کامل درباره موضوع فوق دهها برابر مفیدتر، جامعتر و تأثیرگزارتر از این اجراست.
هویت کارگردانان این پرفورمنس صرفا اجرایی، گروهی و مشترک بین ایران (اصفهان) و لهستان در بروشور مشخص نشده و البته متن(چگونگی اجرا نشان میدهد که اساسا متنی در کار نبوده) بنا به توضیحات بروشور از محمد چرمشیر است.
اجرا فقط جنبه اطلاعرسانی دارد و ظاهرا به عنوان نشانهای مناسبتی و تلویحا سیاسی از روابط فرهنگی ایران و لهستان اجرا شده است: اما معلوم نیست چرا به جای یک نشست فرهنگی، سمینار و یا همانطور که قبلا اشاره شد نمایش یک فیلم مستند کامل در رابطه با موضوع مورد نظر، عملا مدیوم تئاتر دست آویز فرهنگی قرار گرفته است.
در بخشی از این اجرا، حکایتی کوتاه هم به کمک "نمایش عروسکی سایهای" و البته بسیار ناشیانه به اجرا درمیآید. در جاهای دیگری هم از نمایشگونگی سایهای به کمک نور و سایه استفاده شده که همگی "من درآوردی" و "پیرایهای" است و با موضوع و شیوه اجرایی پرفورمنس مورد نظر سنخیتی ندارد. در این اجرای متناقض، چند موضوع و چند ساختاره و کلا "سر هم بندی شده" از " لالایی"های ایرانی هم استفاده شده تا بلکه کمی "حس و حال" در تماشاگران ایجاد شود.
تعدادی از نوجوانان و جوانان مونولوگهایی بر زبان میآورند یا سرود و ترانه میخوانند و حرکاتی موزون دارند. موضوع هم که در اصل بسیار مهم و دامنهدار بوده، به شکل و بیانی گذرا و سطحی مطرح شده است. به جرات میتوان گفت که خواندن مقالهای جامع و مصور درباره موضوع به مراتب از این اجرای سطحی تأثیرگذارتر است.
چند موضوع بودن و چندگانگی پرفورمنس صرفا اجرایی "اصفهان، شهر بچههای لهستان"؛ عملا این اثر را جزو پرفورمنسهای صرفا اجرایی بیساختار، غیر نمایشی و "ضد تئاتر" کرده که مدتهاست در ایران، خصوصا در تهران "مد روز" سالنهای تئاتر شده است.