سرویس تئاتر هنرآنلاین: ناتوانی در نوشتن متن نمایشی و عدم خلاقیت معمولا سبب میشود که فرد به سراغ "طرح و موضوع" یک نمایشنامه یا داستان خارجی برود و با تغییر دادن اسامی پرسوناژها و مکانها، متنی جعلی و ظاهرا ایرانی بنویسد و آن را روی صحنه هم ببرد؛ او ممکن است پا از گلیمش درازتر بکند و اسم "خارجی" خوش آهنگی هم روی نمایشش بگذارد. البته آنچه هم که اجرا میکند، امکان دارد بسیار از "نمایش تئاتری" به دور باشد؛ با همه اینها،چنین فرد و افرادی آسیبشان را به تئاتر و فرهنگ اجتماعی جامعه ایرانی میزنند.
سالهاست که این موضوع و حتی برداشت "طرح" و در مواردی حتی پرسوناژها و جعلی کردن آنها در متنها و نمایشهای بیساختار و غیرتئاتری رخ میدهد و هیچ کدام از سیاستگذاران فرهنگی و هنری کشور هم ککشان نمیگزد و اهمیتی به آن نمیدهند.
این رویکرد ضد هنری و ضد تئاتری حتی به سینما و تئاتر دانشگاهی هم سرایت کرده و نتیجه آن هم فقط اتلاف وقت، انرژی و هزینه تماشاگران است. نمایش "لوسیا" که ظاهرا به نویسندگی شهاب مهربان و سپهر زمانی نوشته شده است، عنوانش (لوسیا) به اعتراف خود شهاب مهربان نام منطقهای در کشور ترکیه است که آنجا برادرکشی رخ داده و او به خاطر خوشامد خودش (؟!) همان را برای عنوان نمایشش انتخاب کرده است.
"لوسیا" که در تالار مولوی اجرا میشود، اساسا نمایش تئاتری نیست و پرفورمنس کلامی به شمار میرود. این پرفورمنس به یک برادرکشی میپردازد و اسم همه پرسوناژهایش ایرانیاند و ظاهرا در ایران رخ میدهد (؟!)؛ این در شرایطی است که پیرنگ یا "طرح" و موضوع و پرسوناژهایش از همان داستان ترکیهای گرفته شدهاند و خود ماجرا هم هیچ محتوا و جذابیت نمایشی مهم و خاصی ندارد.
آنچه شهاب مهربان به عنوان طراح و کارگردان (و حتا یکی از نویسندگان؟!) پرفورمنس کلامی "لوسیا" روی صحنه آورده حتی به زور هم در عنوان "پرفورمنس" میگنجد.
در صحنه اول جسدی جلو صحنه با کرباس سفیدی پوشانده شده و به محض این که سایر بازیگران وارد صحنه میشوند، او بر میخیزد(؟!) و از صحنه خارج میشود. به کارگیری این جسد اساسا اضافی است و همان اشارهای که در حرف به آن میشود، بسنده میکند، ضمنا کارگردان نباید بازیگر را بعد از ایفای نقش جسد جلو چشم تماشاگران از صحنه خارج کند، چون این میزانسن عملا یعنی آنکه زندهای به دروغ خود را به مردن زده است و از باورپذیرشدن موضوع میکاهد: میشد این کار ساده را با رفتن مقطعی نور در تاریکی انجام داد تا تماشاگران متوجه حرکت جسد نشوند.
در داستان این پرفورمنس، یکی از برادران به اسم "سیاوش" به دست برادرش کشته میشود و بعد نویسندگان (از جمله خود کارگردان) در مورد کشته شدن او به داستانپردازی و یا بهتر است بگوییم به خیالپردازی روی میآورند؛ بازیگران صراحتا میگویند برادری که کشته شده متاهل بوده، اما با دختری رابطه داشته و او را حامله کرده است و دیگران هم او را کشتهاند و غیره... آخرش معلوم میشود که او به دست برادرش کشته شده است؛ این موضوع که وجوه داستانیاش چندان مهم نیستند و جنبههای گزارشی و خبری آن برجستهتر است، موضوع پرفورمنس کلامی "لوسیا" شده است؛ آن هم در شرایطی که اساسا همانطور که اشاره شد، از یک داستان برادرکشی در ترکیه گرفته شده است. حالا باید از کارگردان پرسید که فایده "گزارش این واقعه" چیست؟ مگر غیر از این است که دروغی را بر دروغهای فرهنگی و داستانی دیگران افزوده است؟
اجرا اغلب نه به صورت نمایش تئاتری، بلکه با طراحی و شاکله پرفورمنس، رو به تماشاگران و با جایدهی بازیگران در نقاط گوناگون صحنه پیش میرود؛ آنها ابتدا خاطرات خود را به نوبت بیان میکنند و سپس به حدس و گمان انفرادیشان درباره کشته شدن سیاوش (به سبب استفاده بیربط و بیدلیل از این اسم، اسم ایرانی سیاوش هم خراب شده است) میپردازند و در همان حال به شکل تکراری و خستهکنندهای دائم دست و رو میشویند و کف را ُرفت و روب میکنند؛ پارچههای کرباس سفید و تمیزی (؟!) را هم میشویند؛ همین و دیگر هیچ!
پرفورمنس "لوسیا" به طراحی و کارگردانی و حتی نویسندگی شهاب مهربان حتی از پرفورمنسهای معمولی هم چیزهایی کم دارد و چون صحنهها به طور زنده و عینی اجرا نمیشوند و فقط حرف زدن است، نمیتوان آدمهای روی صحنه را پرسوناژ به حساب آورد؛ در نتیجه، مقوله بازیگری اساسا منتفی و غیرقابل ارزیابی است. میزانسنها اغلب تکراری و بدون هدفاند. حرکات بازیگران هم در مواردی بسیار ساختگی، تصنعی و تکراریاند؛ آنها اغلب پشت سطلهای آب قرار میگیرند و در حالی که به شستن دست و صورت تظاهر میکنند، حرفهایی بیربط که در رابطه با موقعیت و مکان هیچ تأویلی ندارد، برزبان میآورند.
نور، کاربردی معمولی دارد. تنها عنصر قابل تحمل و کارکردی در اجرای پرفورمنس "لوسیا " استفاده از موسیقی ملایم با ریتم و ملودی روایی است.
این پرفورمنس اجرایی صرفا گفتاری و فاقد صحنههای زنده و کنشمند نمایشی و دادهها و داشتههای قابل تأمل هنری، فرهنگی و نمایشی است و عملا تماشاگران را خسته میکند.