سرویس تئاتر هنرآنلاین: رویکرد شخصی و فردی به موضوعی اجتماعی و خارج کردن آن از بستر، زمینه و علتهای واقعیاش و نهایتا شکل دادن به آن صرفا برای اجرا بر روی صحنه تئاتر، حتی اگر موضوع هم خیلی مهم باشد، به تئاتر آسیب میزند، زیرا شکل و محتوای ساختگیاش کمکی به تحلیل مسائل جامعه نمیکند و ضمنا از دادهها و داشتههای زیباییشناختی قابل توجهی برخوردار نیست. این متون نمایشی صرفا بیانگر و نشانگر "متفاوت" بودن است و "چرایی" و غایتمندی معینی در آنها نیست؛ میتوان کارکردش را در خدمت اهداف "صرفا اجرایی" و چرخیدن چرخ بازار تئاتر ارزیابی نمود، چون در آن از اهداف متعالی و هنری خبری نیست.
در اجرای این متون ممکن است بازیهای خوبی هم ارائه شود و حتی طراحی و کارگردانی قابل تأملی هم در کار باشد، اما واقعیت آن است که هیچ کدام از اینها ضعفهای محتوایی را از بین نمیبرد و در این میان وقت تماشاگر تلف میشود. مقصر اصلی رخدادی نمایشی از این دست، در وهله نخست نویسنده است.
نمایش"چشمهای بسته از خواب" به نویسندگی محمد چرمشیر و کارگردانی یوسف باپیری که هم اکنون در سالن انتظامی خانه هنرمندان اجرا میشود، از لحاظ موضوعی به خانوادهای میپردازد که در آن انفصال و گسیختگی عاطفی رخ داده و آنها حین این که با هماند، عملا با هم نیستند. بخش قابل توجهی از موضوع به استنباطهای پسر جوان خانواده از رفتارهای پدرش اختصاص یافته است؛ او به شدت با پدرش در تعارض است و همواره او را به عنوان ناظر انتقادآمیز رفتار خود میبیند؛ این در شرایطی است که پدر هیچوقت در صحنه ظاهر نمیشود و در مورد او فقط حرف میزنند. پسر مورد نظر براساس دیالوگها و ذهنیتهایش که اساسا برونفکنیهای روحی و روانی است، تاحدی بیمارگونه معرفی شده و پارانویدی محسوب میشود. او همواره دچار توهم است و حرفهایش بیشتر به هذیانگویی شباهت دارد.
نمایش در داعیهاش مبنی بر مقصر بودن پدر خانواده قابل اعتنا و موثق نیست، زیرا چنین ادعاهایی از زبان پسرجوان بیمارگونهای بیان میشود که اغلب در خانه است و بیرون نمیرود. اگر "چرمشیر" میتوانست علتهای مشکلات روحی و روانی این آدمها را نشان بدهد، خود چنین موضوعی از موضوع فعلی نمایش به مراتب تأمل برانگیزتر بود و اجرا نهایتا دراماتیک و قابل قبول میشد. در حال حاضر هیچ کنش دراماتیکی تأثیرگذاری در نمایش وجود ندارد.
در نمایش "چشمهای بسته از خواب" به نویسندگی محمد چرمشیر، مادر و دختر از ابتدا تا آخر نمایش مشغول جدا کردن لباسهای تمیز و مناسب از لباسهای کهنه و چرکمردهاند. دختر خانواده با گذاشتن پارچه زیر پیراهنش به حامله بودن نیز تظاهر میکند؛ او شوهر دارد (شوهرش در صحنه ظاهر نمیشود و فقط در دیالوگها به او اشاره میشود)، اما بچهای در کار نیست؛ ضمنا تیک عصبی بیانی دارد و هنگام حرف زدن گاهی کلمهای را چند بار تکرار میکند.
همه موضوع نمایش در موارد فوقالذکر خلاصه میشود که داستان نیست و موقعیت مهم و چالشبرانگیزی را که مابهازاء واقعگرایانه داشته باشد، به نمایش نمیگذارد؛ اساسا باورپذیر هم نیست، چون طرح موضوعی مورد نظر حتی انتزاعی به شمار نمیرود، بلکه "گزاره" قراردادی و شخصی ذهن خود چرمشیر است. غایتمندی یا دادهها و داشتههای اجتماعی، سیاسی یا فرهنگی در نمایش وجود ندارد؛ مخصوصا به "چرایی وضعیت" و موقعیت آدمهای نمایش اشارهای نشده و تحلیلی در کار نیست؛ مهمتر آن که متن ساختار نمایشنامه ندارد و سبب شده که اجرا دراماتیک نباشد.
قبلا حادثهای رخ نداده و هنگام اجرا هم همه چیز فقط در "حرف زدن" خلاصه میشود؛ پسر جوان که قرص آرامبخش مصرف میکند، ناآرامتر و ُپرحرفتر از دو پرسوناژ زن (مادر و خواهرش) است. اینجا "چرمشیر" به یک پرسش محوری بسیار مهم دیگر هم پاسخ نداده است: این آدمها که هرکدام مشکل و معضلی دارند، وجودشان فایدهای برای دیگری ندارد و بر همدیگر تحمیل شدهاند، چرا با همدیگر زندگی میکنند؟ تماشاگر کمی که بیندیشد میتواند پاسخ این پرسش را با پرسش دیگری بدهد: مگر غیر از این است که خود "چرمشیر" به طور دلبخواهی و بر مبنای قراردادهای شخصی ذهن خودش آنها را به زندگی کردن با هم "مجبور و وادار" کرده تا متناش شکل بگیرد؟
متن صرفا با تعریف "متن فقط به خاطر متن" و اجرای متناقض آن هم با توجیه "اجرا به خاطر اجرا" معنا میشود؛ ضمنا از کارکرد و بازده محتوایی خبری نیست؛ اینها سبب شده که تماشاگر خسته و کسل بشود.
بازی بازیگران به طور نسبی خوب و پذیرفتنی است. طراحی صحنه معمولی و کارکرد نور ساده است. در جاهایی بخشهای کوتاهی از نمایش با پخش دیالوگ از بلندگو در فضای تاریک صحنه پیش میرود. به دلیل آن که موضوع خیلی "درجایی" و "ایستگاهی" است و حرکات و تغییرات صحنه به هنگام اجرا زیاد نیست، کارگردانی نمایش هم بسیار معمولی است و در رابطه با استفاده از البسهها که منجر به شکلگیری صحنههای اغراق آمیز شده، تا اندازهای ذهنیات عامدانه و بیدلیلی را به نمایش میگذارد.
نمایش "چشمهای بسته از خواب" به نویسندگی محمد چرمشیر و کارگردانی یوسف باپیری اجرایی بسیار معمولی و بیهدف است که بازده و بازخورد دراماتیک محتوایی و اجرایی ندارد.