به گزارش هنرآنلاین: نام محمدرضا شجریان که میآید، حمیدرضا نوربخش به عنوان یکی از شاگردان برجستهاش مطرح میشود. نوربخش در این سالها بیشترین ارتباط را با شجریان داشته و همواره در کنار شجریان بوده است. چه آن زمان که شجریان فعالیتهایش در ایران را کاهش داد و چه زمانی که با «همنوا با بم» اجرایی با شکوه در ایران داشت. بعد از آن هم همیشه در کنار شجریان باقی ماند. حتی در این سالهایی که شجریان فعالیتی در ایران نداشت، نوربخش، همواره نزدیکترین شخص در بین اهالی موسیقی به شجریان بود. همین چند ماه پیش بود که پس از مدتها گفتوگویی از شجریان در رسانههای ایرانی منتشر شد و جالب این که گفتوگوکننده با شجریان، حمیدرضا نوبخش و شاهرخ تویسرکانی بودند.
برای صحبتکردن درباره شجریان و پرداختن به زوایای مختلفِ هنری و شخصیتیِ او، نوربخش بیشک یکی از گزینههاست. «محمدرضا شجریان» موضوعی است که اهمیتش برای هنر موسیقی کمتر از خودِ موسیقی نیست و این مسئله چند سالی است که در هنر ما حل نشده و هنوز هم ابهاماتی درباره این هنرمند وجود دارد. پروندهی «شجریان؛ از سپیده تا فریاد» تلاش دارد تا این ابهامات را به بحث و گفتوگو بنشیند.
در ادامه حاصل گفتوگوی بیپرده و صریح با نوربخش را میخوانید:
یکی از برجستهترین خوانندگان موسیقی ایرانی در چند دهه اخیر محمدرضا شجریان است. شما از شاگردان برجسته او هستید. درباره جایگاه شجریان و تاثیری که در موسیقی ایرانی داشته برایمان بگویید.
به نظرم درباره استاد شجریان و ابعاد مختلف شخصیتی ایشان، راجع به این که این استاد بزرگ چه کارهایی انجام دادهاند و چه امتیازاتی دارند، باید ساعتها سخن گفت. بی شک استاد شجریان یکی از نوابغ ماست.
شاید بهتر باشد در ابتدا نگاهی به تاریخ آواز و مسیری که این هنر در طول سالیان طی کرده، داشته باشید تا در ادامه به تاثیرهای محمدرضا شجریان در این هنر برسیم.
به طور خاص آواز ایرانی ویژگیها و مشخصاتی داشته است، که در سیر تاریخی خود به شکل امروزی خود رسیده است.
موسیقی در صفحات باقیمانده از اواخر دوره قاجار و از زمانی که ضبط بر روی صفحهها بوده، قابل بررسی است؛ یعنی با بررسی آثار 150 سال گذشته میتوان به نتایجی رسید. در آثار موجود خوانندگان موسیقی ایرانی ویژگیهایی را عرضه کردهاند؛ اولا صدا جزو ابزار اولیه این کار بوده است که هر خواننده باید دارای آن میبود، سپس در ارائه آواز به شکل و معیارهای مشخصی ادوات تحریر و شکل تلفیق شعر و موسیقی عرضه میشد.
به من میگفت جملهبندی ساز شهنار را حفظ کن
زمانی که به عصر رادیو میرسیم این آثار کمی متنوعتر و گستردهتر میشود، قبل از آن، چون خواننده محدودیت زمانی برای ضبط داشته ترجیح میداده که از محدوده خاصی از صدای خود؛ میانی یا اوج؛ استفاده کند. در زمان ضبط بر روی صفحهها، خواننده تنها چند دقیقه فرصت داشته که کار خود را ارائه کند، چرا که هر صفحه زمان محدود و اندکی را میتوانسته ضبط کند. طبیعتا صدای بم در آن زمان نه کارکرد و خاصیتی داشته است و نه به سراغش میرفتند. علتش هم این بوده که وقتی امکانات صوتی وجود نداشته باشد، بم خواندن بی معنی میشود. یعنی خواننده وقتی بم میخواند عدهی زیادی نمیتوانند صدایش را بشنوند. تمام صفحاتی که ما میبینیم همین ویژگی را دارند. البته امروز با پیشرفت تکنولوژی این ضعفها برطرف شده است.
پس از ورود رادیو سیر پیشین کمی تغییر میکند، محدوده زمانی گستردهتر شد یعنی خوانندگان میتوانستند هر چقدر میخواستند آواز بخوانند؛ در رادیو یکی از خوانندگانی که در آن دوره بر پایه سنت استوار بود و ایجاد نوآوری کرد استاد غلامحسین بنان بود. ایشان آواز را با نوآوری و به شکلی دیگر و تنوع خاصی عرضه کردند و دریچه دیگری را به روی آواز گشودند. بعد از ایشان استاد محمدرضا شجریان کارهای خود را ارائه دادند. آقای شجریان این دریچه گشوده شده را وارد دنیای بسیار بسیار گستردهتری کردند و کارهایی که در آواز انجام دادند؛ نوع و تنوع جمله بندیها، نوع تلفیق شعر و موسیقی به طور خاص و با ملاکهایی که به نظر من از طاهرزاده آغاز شد، در استاد بنان کاملتر شد و در استاد شجریان به اوج رسید.
ما وقتی بسیاری از آوازهای قدیمی خوب را میشنویم با این که از نظر تکنیکهای آوازی در سطح بالایی هستند اما متوجه میشویم که در بخش تلفیق شعر و موسیقی مشکل دارند؛ یعنی در آثار اساتید بزرگ ما نوع انتخاب شعر ایراد داشته است با این که آوازی بسیار قراء و عالی داشتهاند. این یکی از ابعاد تفاوتهاست، بُعد دیگر جملهبندیهاست که در هر یک از خوانندگان ما کلیشههایی وجود دارد اما در آثار استاد شجریان این کلیشه وجود ندارد و تنوع به وفور مشاهده میشود. اگر صد بار در «ماهور» آواز خوانده، شما صد «ماهور» میشنوید که متفاوتاند.
استاد شجریان چه در انتخاب شعر و چه در تنوع جملهبندی چشمه جوشانی همچون شهناز داشته است. الگوی ایشان استاد شهناز بوده است. ایشان در ابتدای شروع کار تدریسِ آواز به من میگفتند که ساز شهناز گوش بده و ساز شهناز را حفظ کن. من تکلیف داشتم که جملهبندی ساز شهناز را حفظ کنم و این کار بسیار دشواری است. بعد این ساز را آنالیز میکرد و جملات و ارتباطات آن را مشخص میکرد و شرح میداد که شهناز چگونه یک موتیف را بسط میدهد. این ویژگیها و چنین کارهایی در هیچ خوانندهای نیست.
ایشان همیشه مثالی میزدند که برخی از خوانندگان و نوازندگان ما اسرافکار هستند، یعنی جملات خوب را با یکبار مصرف دور میریزند، درصورتی که جمله خوب را میتوان تحلیل کرد و آن قدر آن را بسط داد که دیگر چیزی از آن نماند و سپس به سراغ جملات بعدی رفت. این الگو را استاد شهناز داده بودند که یک جمله را نباید رها کرد و باید از آن تاحد امکان بهره برد و آن را بسط داد. این موتیفها و بسطها درکنار هم ربطی منطقی پیدا میکنند. هنرمند کسی است که بتواند در 10 یا 15 دقیقه آواز خود، دوگوشه بیشتر نخواند؛ ولی بتواند آن دوگوشه را متنوع ارائه دهد.
یکی از تکلیفهایی که استاد شجریان به ما میدادند این بود که مثلا پنج بیت شعر را بتوانید در دو گوشه بخوانید اما پنج جورِ متفاوت بخوانید و تکرار نداشته باشید. این کار را خود ایشان انجام دادهاند؛ یک غزل را در مخالف چهارگاه خواندهاند؛
شجریان، دوره عالی آواز تعریف کرد
دوش دور از رویت ای جان جانم از غم تاب داشت / ابر چشمم بر رخ از سودای تو سیلاب داشت(در اینجا اشاره به آلبوم «دستان» است). شجریان در این آواز یک غزل را در یک گوشه میخواند و مخاطب متوجه این تکرار نمیشود.
من می توانم مصداقی راجع به هر یک از آواز های ایشان صحبت کنم که چه ویژگی دارد و چگونه به آن نگاه کنیم.
برخی معتقدند آقای شجریان در بحث آموزش آواز تحولاتی را ایجاد و به نکات ظریفی توجه کرد. درباره دورهی عالی او در آموزش آواز برایمان بگویید و تاثیری که این دوره در پیشرفت خوانندگان دارد.
رپرتوار آموزشی ما در بخش آموزش آواز سال ها فقط ردیف بود، یعنی معلم ردیف آوازی را میدانست و شاگرد هم در محضر او آن ردیف را یاد میگرفت و تمام میشد. ایشان تنها کسی است که دوره عالی آواز تعریف کرد. یعنی برای این بخشِ آواز فکر کرد که کسی که ردیف آوازی را یاد گرفته است بعد از آن باید چه کند؛ به قول خود ایشان هنرجو در مرحله یادگیری ردیف مصرف کننده است و در مرحله بعد باید تولیدکننده باشد. در این مرحله باید توجه کرد که ملاک انتخاب شعر چه باید باشد و آیا هر شعری را در هر دستگاهی می توان خواند؟ هر غزلی را با هر دستگاه و هر گوشهای میتوان خواند.
باید پیام و کلام ما با هم همگون باشد، یعنی آهنگ کلام با پیامی که میدهیم سازگاری داشته باشد. شعر ما پیام و حرف ماست. حرف من اگر با آهنگ، کلام، لحن و فرم چهره من تناسب نداشته باشد، مخاطب آن را باور نمیکند. من اگر با خنده خبر ناگواری به شما بدهم، یا اگر چهره ای بسیار مغموم و درهم داشته باشم و پیام شادی به شما منتقل کنم شما آن را به شوخی میگیرید و باور نمیکنید. در آواز هم دقیقا این طور است.
در آواز لحن ما موسیقی ماست و شعری که انتخاب میکنیم کلام ماست. به عنوان مثال، شعری مثل «هزار جهاد بکردم که سر عشق بپوشم / نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم»؛ این شعر را نمی توانم با لحنی شاد برای شما بخوانم. یا اگر بگویم «غم زمانه خورم یا فراق یار کشم / به طاقتی که ندارم کدام بار کشم»، نمی توانم با لحنی بی ربط بخوانم، باید تمام سوز و گداز خود را از فراق بیان کنم تا مخاطب آن را باور و در عمق وجودش احساس کند. متاسفانه برخی به این نکته توجه نداشتهاند، درگذشته هم اینطور بوده است.
علاوه بر همه اینها، جمله سازی و جمله پردازی، موتیفها و ارتباط جملات با هم در پیوند با ملودی اصلی شعر از دیگر آموزههای شجریان است. تا میرسد به مرکب خوانیها، پیوند بین نغمات، مودلاسیونها، پیوندهای دیگر بین گوشهها در دیگر دستگاهها، شناخت محدوده سازها اهمیت دارد و خواننده باید درمورد آنها بداند.
وقتی شما آوازی را با همراهی سازی میخوانید باید محدوده و امکانات آن ساز را بدانید و اگر ندانید به خصوص در مرکب خوانیها دچار مشکل میشوید. همه اینها در کنار بسیاری دیگر از موارد آموزههای دوره عالی آواز را تشکیل میدهند تا ما بتوانیم با بهره بردن از آن کار آوازی را از ابتدا تا انتها تولید و تدوین کنیم تا اثری خوب ارائه دهیم. ایشان اولین کسی بودند که به این نکات توجه کردند و برایش فکر کردهاند.
راه مستقیم خود را داشت تا گروهی از او بهرهبرداری سیاسی نکند
همه این موارد در آثار خود ایشان هم مشهود است جدا از تاثیرات نوع خاص صدای ایشان که از جوانی بوده است و ادامه دارد، طوری که ایشان در جوانی توانستند نخبگان را به خود جذب کنند. تاثیر صدای ایشان برخاسته از شخصیتی بسیار فرهیخته و خالص است، چرا که تربیت ایشان از ابتدا تربیتی معنوی، و صفا و سادگی در صدای ایشان متجلی بوده که تحت تاثیر جلسات قرائت قرآن در کودکی است. ایشان خیلی زود خانواده تشکیل میدهد.
ایشان سعی کردند که از همه پیرایهها به دور باشند و کار خود را مستقیم دنبال کردند. در زمانی که زرق و برقهای بسیاری وجود داشته که میتوانسته او را از راه به در کند، تاثیر بر روی شجریان نداشته است. در حالی که بسیاری از هنرمندان آن زمان به آن سمت رفتند و از مسیر واقعی هنر خارج شدند. شجریان از نظر معیشتی سختیهای بسیاری را به جان میخرد اما هیچوقت از مسیر مستقیم هنری خود خارج نشد. در جریانات سیاسی دوران انقلاب هم جذب هیچ جریانی نشد، حتی گاهی به جدایی از برخی افراد و همکارانی که وارد این جریانات شده بودند، منجر شد. باوجود این که ممکن بود از نظر هنری هم برای ایشان لطمههایی داشته باشد، ایشان راه مستقیم خود را داشتند تا هیچ گروهی نتواند از ایشان بهره برداری سیاسی کند.
اگر بخواهیم دورههای فعالیت هنری شجریان را تقسیم بندی کنید، اوج فعالیتهای محمدرضا شجریان را در کجا میدانید؟
اگر دورههای مختلف هنری مد نظر شما باشد، شروع فعالیت ایشان از اواسط دهه 40، تا حدود سه چهار سال که دوره ای بوده است که ایشان به کلاسهای استاد مهرتاش میرفتند و با ایشان کار آموزشی انجام میدادند و کارهایی که در آن دوران تا سالهای 48، 49 میخواندند تحت تاثیر مرحوم ظلی بود. یکی از مواردی که ایشان بیان میکردند و برای من جالب بود این است که ایشان میگفتند وقتی یک شیوه آوازی را دنبال میکنید در یک دورهی مشخصی اثر دیگری را نباید گوش کنید و باید تمام ذهن و گوش شما مملوء از آن شیوه باشد تا لحن آن را پیدا کنید؛ میگفت «زمانی که به شیوهی ظلی میخواندم چیزی جز صدای ظلی گوش نمیدادم».
بعدها در دورهای تحت تاثیر استاد بنان بودند، که آثاری هم از آن شکل و به صورت ارکسترال و آواز، عرضه کردند. در این دوره شیوههای مختلفی را دنبال کردند تا زمانی که به حضور استاد برومند میرسند که اوایل دهه 50 است؛ بعد از آن تحولی در ایشان به وجود آمد که در آثارشان مشهود است. استاد برومند ایشان را از نظر شیوه آوازخوانی به سید حسین طاهرزاده ارجاع میدهد و ایشان تاحدی تحت تاثیر طاهرزاده قرار میگیرند؛ و به انتخاب شعر، ادوات تحریر و تنوع و مواردی که بیان کردم توجه ویژه میکند.
به این ترتیب در آثار ایشان از سال های 52، 53 تحول اساسی مشهود است؛ که تقریبا مهارت و استادی شجریان از این زمان به بعد مشهود میشود. وقتی فردی نبوغی داشته باشد و تحت آموزش درستی هم قرار بگیرد، به یکباره جهش مییابد و این جهش در این دوره برای شجریان فراهم میشود. این زمان مصادف با آشنائی شجریان با استاد لطفی بوده است.
آثار جشن هنر شیراز که از ایشان میشنویم تحت تاثیر آثار برومند و طاهرزاده بوده است و در همین دوره همزمان محضر استاد دوامی را درک میکنند. یعنی هم با رپرتوار ردیف سازی آشنا میشود که برومند آن را آوازی کرده و هم تصانیف و قطعات ضربی که مربوط به دوره قاجار است را از دوامی فرا میگیرد؛ ترکیب همه این ها با هم به تدریج استاد شجریان را وارد مرحله نوینی در آواز میکند.
مرحله بعد در واقع بلوغ کامل و کمال مطلق آوازی در شجریان است و مربوط به سال های 57، 58 به بعد است؛ شاید بعد از 40 سالگی. این دوره اتفاقا در دورهای بود که موسیقی در کشور تعطیل و چهارچوب ارائه موسیقی در محافل دوستانه اهالی موسیقی بوده است. مرحوم صادق طباطبائی بنیان چنین محافلی را گذاشت تا موسیقی ما در آن دوره ازدست نرود. آثاری مانند «سر عشق»، «نوا، مرکب خوانی» و «همایون مثنوی» محصول محافل همان روزها است. طباطبایی به این فکر کرد که در آن زمان که موسیقی امکان ارائه ندارد، محافلی باشد تا هنرمندان آثارشان را ارائه و ضبط کنند تا در زمان مناسب منتشر شوند. فکر میکنم صدها اثر در آن دوران خلق شد که بخشی از آنها هنوز در آرشیو موجود است و امیدوارم روزی شنیده شود. به هر حال، این دوره دوره کمال استاد شجریان است.
البته این دوره ادامه دارد، از ویژگی های شخصیتی استاد شجریان این است که تا به امروز این شیب ملایمِ رو به بالا را ادامه داده است. من به عنوان کسی که بیش از 30 سال است که با ایشان آشنا هستم، استاد شجریان را همیشه روبه کمال دیدهام. ذهن ایشان همین طور به تجربه کردن ادامه میدهد و بارور میشود و این روند هیچ وقت متوقف نشده است. ممکن است از نظر فیزیکی افت کند، طبیعتا صدای فرد 40 ساله با فرد 70 ساله تفاوت دارد، ولی در ذهن، جمله بندی و ساختار آوازی در کار شجریان، همیشه پویایی وجود داشته و تا امروز رو به کمال است.