سرویس موسیقی هنرآنلاین: نیک میسون پینک فلوید را از صمیم قلب دوست دارد. این درامر، تنها عضو گروه است که در تک تک آلبومها تا زمانی که گروه در سال 1994 فعالیتش را متوقف کرد، نواخته است او تنها کسی بود که طی این سالها پیگیر انتشار مجدد آلبومها بود و نگذاشت پینک فلوید خاموش شود. به علاوه او تنها کسی است که درباره تجربه سالهای حضورش در این گروه کتاب خاطراتی نوشته و انتشار آلبوم جدید "رودخانه بیانتها" برای او فرصتی است تا یک فصل دیگر به کتابش اضافه کند. ما درباره ساخت آلبوم جدید، اینکه چرا هرگز مردن گروه را نپذیرفته و رویای او درباره ساخت مستندی درباره پینک فلوید گپ زدیم.
هیچوقت فکرش را هم نمیکردم دوباره آلبوم جدیدی از پینک فلوید بشنوم.
اما من درست برعکس فکر میکردم. برگشتن به دنیایی که کنجکاوی برانگیز بوده، بههرحال عجیب و جالب است حتی اگر هیچکس آلبوم جدید را دوست نداشت باشد. خیلی وقت بود باهم کار نکرده بودیم.
این پروژه چطور آغاز شد؟
این ایده مال بیست سال پیش یعنی زمانی بود که آلبوم «ناقوس جدایی» را ضبط میکردیم و تصمیم داشتیم یک آلبوم در دو بخش منتشر کنیم. فکر کردیم میتوانیم یک بخش آن را به ترانهها اختصاص دهیم و بخش دیگر را به موزیک امبیانت. اما مثل همیشه وقت کم آوردیم. موعد توری که قرار بود برگزار شود رسیده بود و ما هم فقط بخش ترانهها را تمام کرده بودیم. انرژی مان هم تمام شده بود. آن بخش دوم، قله بلند و صعبی بود. در نتیجه بایگانی شد. بایگانی شد تا سالها بعد.
بعیدمیدانم اگر به خاطر اندی جکسون، مهندسمان، نبود هیچ وقت دوباره به سراغش میرفتیم. او گفت "چرا نمیگذارید من کمی وقت صرفش کنم و ببینم که چه میشود؟" مدتی، سخت روی آنها کار کرد. جالب بود اما باز هم چیزی بیشتر از یک مجموعه دموی ناتمام نبود. اما او باز هم آنها را نگه داشت و به کار ادامه داد تا در نهایت به جایی رسید که میشد چیزی از آن بیرون آورد. من و دیوید اما هنوز هیچ حرکتی نکرده بودیم و دیوید هم دلش نمیخواست وقت صرف این آلبوم کند. اما وقتی پای فیل مانزانرا وسط آمد اوضاع عوض شد. در نهایت یوث هم وارد پروژه شد اما آن زمان هم هنوز خیلی تعهدی به انجام کار در ما به وجود نیامده بود.
کمتر از دو سال پیش من و فیل به ملاقات خانواده واچوفسکی رفتیم. آنها داشتند روی یک پروژه سینمایی کار میکردند که به نظرمان رسید این موسیقی به درد آن فیلم میخورد. همیشه ایده موسیقی فیلم را دوست داشتیم. شاید باید بگویم خوشبختانه فرصتی برای این کار پیش نیامده بود.
نیک میسون در کنار دیوید گیلمور در تور "آن شب را به یاد آور"
کار اصلی چطور آغاز شد؟
وقتی یوث دست به کار شد، من هم درام بعضی قسمتها را اجرا کردم و بعد دیوید آمد و گیتارش را به دست گرفت. فکر میکنم همین موقع بود که واقعاً وارد پروژه شد و تصمیم گرفت برایش وقت بگذارد.
وقتی به آهنگها گوش کردید، آیا چیزهایی زیادی در آن بود که پس از این همه سال فراموشش کرده باشید؟
کاملاً. باید بگویم که المانهای بازگشت در آلبوم به کرات وجود دارد اما از نظر من هیچ کدام ایرادی ندارند.
در این آلبوم انگار بیتهای کوچکی از دل تاریخ گروه بیرون میکشید.
اتفاق جالبی است. نشستهاید تا یک قطعه را اجرا کنید و همه چیز مثل یک بوم سفید و خالی است اما وقتی شروع به نواختن میکنید ناگهان میبینید به تکههای قدیمی برگشتهاید یا در مورد خود من به فیلهای درام آشنایی که قبلاًمیزدم، هر چقدر هم سعی کنید باز این اتفاق میافتد. در نهایت مقاومت را کنار میگذارید و آن را میپذیرید و آن موقع است که میفهمید "این دقیقاً همان چیزی است که ما دوست داریم و با آن آشنا و راحتیم. پس ادامه میدهیم."
آیا از همان ابتدا میدانستید که قرار است آلبوم تا قطعه آخر، یکسره بی کلام (اینسترومنتال) باشد؟
در ابتدای کار، راجع به هیچ چیز تصمیم مشخصی نداشتیم. اگر اولین متریالهایمان با کلام همخوانی داشت حتماً طور دیگری پیش میرفتیم. اما وقتی شروع به کار کردیم دیدیم که فقط یک آهنگ در آن وجود دارد. من این ایده را بسیار دوست داشتم. "بدون ترانه" نتیجه نهایی ما برای آلبوم شد اما "رساتر از کلمهها" به برقراری ارتباط با آلبوم «ناقوس جدایی» بسیار کمک کرد. این نکته به نظر بسیار مهم بود. این مهم است که مردم بفهمند ایده آلبوم از کجا آمده و موسیقی نیست که فکر کنید یک سال پیش آن را ساختهایم. در اصل، بسیار به آنچه بیست سال پیش منتشر کردیم مربوط است.
پینک فلوید در اوایل دهه 1990
شنیدن نواهای ریک(ریچارد رایت) در این آلبوم بسیار لذت بخش است. راه بسیار خوبی است برای یادآوری این نکته که حضور او چقدر برای گروه حیاتی بود.
بله این خیلی نکته مهمی بود. وقتی داشتیم به کارهای قدیمی گوش میکردیم فهمیدیم که چقدر از آن مدیون خلاقیتهای فوق العاده ریک است. در تاریخ فعالیت ما، ریک از نظر صدا ناشناختهترین عضو گروه بود. فرصت بسیار خوبی شد که سعی کنیم کمی این تعادل را برقرار کنیم.
باید شنیدن کارهای او موقع ساخت آلبوم جدید موقعیت احساسی برای همه شما پیش آمده باشد.
بله دقیقاً. موقع شنیدنش با خودمان میگفتیم "میدانی؟ هیچ کس دیگری نمیتواند به این خوبی بنوازد."
بیشتر اجراهای درام در این آلبوم جدید است و تقریباً چیزی از اجراهای قبلی در آن نیست، درست است؟
بله درست است. فکر میکنم چاره دیگری هم نداشتیم. وقتی دوباره سراغ چیزی قدیمی میروید همیشه با خودتان فکر میکنیدحتماًمیشود آن را بهتر یا متفاوتتر کرد. فکر میکنم این اتفاقی است که برای همه آدمها رخ میدهد. اگر فرصت این را داشته باشید که کاری را دوباره انجام دهید، حتماً این کار را میکنید.
در پایان تور «ناقوس جدایی» آیا خودتان فهمیدید که کار گروه تمام شده است یا اینکه در آن زمان برنامههایی برای ادامه کار داشتید؟
فکر نمیکنم که ما آن زمان درک درستی از این موضوع داشتیم که کارمان تمام شده است. فکر میکنم در یک دوره زمانی، دیوید به این نتیجه رسید که دیگر نمیتواند برای یک آلبوم بزرگ دیگر پینک فلوید و تور بعدی کار کند. متاسفانه وقتی کسی از کاری لذت نمیبردنمیتوانید او را مجبور کنید. اگر بخواهید کار با این نوع موسیقی را برای این مدت طولانی ادامه بدهید، تنها راهی که وجود دارد این است که واقعاً دغدغه شما باشد.
کنسرت خیریه لایو ایت آحرین اجرایی که گروه پینک فلوید با ترکیب قدیمی 1970 در کنار هم روی صخنه رفتند
کاملاً قابل درک است که او میخواست دیگر کار با پینک فلوید را ادامه ندهد. شما توانستید گروه را بدون راجر واترز دوباره راه بیاندازید و دو تور بسیار بزرگ را هم اجرا کنید. تا جایی که میشد ادامه دادید.
بله اما این کارها را نکردیم که چیزی را به راجر اثبات کنیم فقط دوست داشتیم کارمان را ادامه بدهیم. البته به ذهن من خطور کرده بود که اگر دیوید اعلام کند که دیگر نمیخواهد کار کند و پینک فلوید را ترک کند فقط من میمانم که میتوانم کنترل گروه را به دست بگیرم. فکر کنید من تک و تنها راه میافتادم و شهر به شهر تمام آلبوم "نیمه تاریک ماه" را فقط با درام اجرا میکردم، چقدر احمقانه بود. البته محض شوخی گفتم، فکر کنید تیتر خبری میشد: "نیک میسون در تور".
من فکر میکنم اگر آن زمان مسئولیت گروه با شما بود، کار پینک فلوید ادامه پیدا میکرد.
بله. فکر میکنم این مشکلی است که خاص ما درامرهاست. ما نمیتوانیم به تنهایی کار کنیم. همیشه در پس ذهنمان دوست داریم همه چیز تا ابد ادامه پیدا کند. چند وقت پیش داشتم مستند جدید گروه «جنسیس» را میدیدم. در جایی از فیلم، فیل کالینز دارد ماجراهای درست پیش از رفتن پیتر گابریل را تعریف میکند. فیل میگوید یادم است با خودم فکر میکنم "من فقط دلم میخواهد درام بزنم" برای بسیاری از ما درامرها وضعیت اینطوری است. ما دوست داریم ادامه دهیم اما شاید توانایی آن را نداریم که تمام مسئولیت را به عهده بگیریم و پیش برویم.
پس حتماً وقتی فهمیدید که دیوید تصمیم گرفته در این پروژه همکاری کند خیلی غافلگیر شدید.
بله درست است. اما درست پیش از آنکه دوباره به سراغ رکوردهای قبلی پینک فلوید برویم، دیوید به من زنگ زد تا برای یکی از قطعات آلبوم او درام بزنم. حدس میزنم دیوید حاضر بود هر کاری بکند که از آلبوم خودش فاصله بگیرد و از این که یک پروژه دیگر پیدا کرد خوشحال شد.
آیا به نظر شما این آخرین آلبوم پینک فلوید است؟
فکر میکنم گفتن این جمله که "این آخرین آلبوم است و این پایان راه است" را به عهده دیوید بگذارم. من باور دارم حتی وقتی بمیرم روی سنگ قبرم میخوانید "من هنوز مطمئن نیستم کار پینک فلوید کاملاً تمام شده باشد."
طرفداران شما همیشه دوست دارند توری با حضور شما، دیوید گلیمور و راجر واترز برگزار شود، اما حتی تصورش هم سخت است.
فکر میکنم بعید است. لایو 8 فرصت بسیار مناسبی بود که این کار را انجام دهیم و اگر چنین فرصتی دوباره پیش بیاید و ما بدانیم که میتوانیم کار متفاوتی انجام دهیم، امیدوارم همه ما پیش قدم شویم و این کار را انجام دهیم.
"رساتر از کلمهها" فرم بسیار خوبی برای جمع بندی بود. در واقع اشاره ای بود به تمامی حماسه این گروه.
موافقم. باید بگویم من در پانزده سال اخیر وقتی زیادی را به انتشار مجدد آلبومها اختصاص دادم. وقتی مدت زیادی در یک گروه فعالیت میکنید همیشه تعداد زیادی مناسبت وجود دارد، هر سال تولد یک چیز را باید جشن گرفت. دهمین سالگرد فلان قطعه، یا پنجاهمین سالگرد فلان چیز. در چنین شرایطی فکر کردن به یک اثر تازه، چیزی که مردم آن را نشنیده باشند، برای من خیلی هیجان انگیز بود.
حالا گاوصندوق پینک فلوید دیگر کاملاً خالی است؟ یا باز هم میخواهید به انتشار دوباره آلبومهایتان ادامه بدهید؟
وای نه. به شما اطمینان میدهم که کمپانی ضبط آثار ما هیچ شکی ندارد که دستش خالی نخواهد بود. به تازگی دو ویدئو از گروه جنسیس و اسپندو باله دیدم که هر دو خیلی خوب بودند. امیدوارم روزی برسد که ما هم کاری شبیه به این انجام دهیم. فکر میکنم هیچ جایگزین دیگری به جز تصویر نمیتواند موسیقی را همراهی کند. امیدوارم روزی سرنوشت گروه را به صورت ویدئویی ثبت کنیم.
پینک فلوید بعد از راجر واترز
مطمئناً هواداران پینک فلوید از انتشار فیلم تازهای از یکی از کنسرتهای قدیمیتان بسیار خوشحال شوند. مثلاً اجرای زندهای از تور "جانوران" یا چیزی شبیه به این.
متاسفانه چنین چیزی نداریم و این مایه شرمندگی است. مشکل اینجاست که آن زمان تکنولوژی زیادی در اختیار ما نبود و آنقدر نگران کپیهای غیرقانونی بودیم که تقریباً از هیچ توری فیلم نگرفتیم. مثلاً اینکه از "نیمه تاریک ماه" هیچ اجرای زنده کاملی نداریم واقعاً بد است.
اما تور "دیوار" را تا اندازه ای فیلمبرداری کردید، درست است؟
فیلمبرداری از تور "دیوار" یک استثنا بود. ماجرا از فیلمبرداری تور شروع شد اما راضی مان نکرد و تبدیل به فیلم کاملاً جداگانه ای شد با همکاری آلن پارکر. حالا که حرف به اینجا رسیده بود باید بگویم که کاری که راجر به تازگی با "دیوار" کرد بسیار خارق العاده بود. فیلمی که همراه با اجرا پخش شد واقعاً هوش از سر من برد.
خیلی عجیب است که وقتی شما تور "دیوار" را برگزار کردید فقط به چهار شهر رفتید اما راجر بیش از 200 اجرا برگزار کرد.
بله و پول بسیاری هم به دست آورد اما آن زمان با همان اجرا هم ما از نظر مالی ضرر کردیم.
آیا این ماجرا حقیقت دارد که فقط ریک از این تور سود مالی برد چون در واقع از گروه اخراج شده بود و با دریافت حقوق حاضر شد برای اجرای تور به گروه برگردد؟
بله درست است. او که از گروه رفته بود تنها کسی بود که از آن تور پولی به دست آورد.
دوباره به آلبوم جدیدتان برگردیم، اولین باری که آن راشنیدم شگفتزده شدم. هرگز فکر نمیکردم صدای شما را دوباره در یک آلبوم تازه بشنوم.
نمیتوانم توصیف کنم که از شنیدن این جمله چقدر خوشحالم. من از هیجان مردم برای شنیدن آلبوم بسیار به وجد آمدم. شیوه پخش آلبوم هم بسیار کلاسیک و تقریباً از مد افتاده بود، مثلاً در آی تونز یا جای دیگر نمیتوانید آن را بخرید و من این نکته را هم خیلی دوست داشتم. به نظرم تجربه بونو بود که در واقع به ما کمک کرد تصمیم درست را بگیریم. آنها راه غلطی رفتند و من بسار خوشحالم از اینکه شیوه پخش آلبوم یک مفهوم موسیقایی قدیمی را در خود دارد. امیدوار بودیم که مردم واقعاً بروند و آلبوم را بخرند.
فکر میکنم گروه U2 حتی فکرش را هم نمیکردند که پخش مجانی آلبوم نتیجه معکوسی برایشان داشته باشد.
فکر میکنم کارشان خیلی غیرمنتظره بود. فکر میکنم مردم هنوز به چیزی که مجانی در اختیارشان قرار بگیرد به چشم شک و تردید نگاه میکنند. و این ارزش آن را پایین میآورد. موسیقی با انتشار نامحدود به شکل وحشتناکی بی ارزش شده است. عجیب است که این موضوع را حدس نزده بودند. این قصه آشنایی در قرن بیستم است: کم ارزش شدن موسیقی.
رولینگ استون / اندی گرین
لیدا صدرالعلمایی