سرویس موسیقی هنرآنلاین: ۱۳ دی سالروز تولد محمد منتشری خواننده، مدرس آواز و ردیفدان و یکی از استادان برجسته موسیقی اصیل ایرانی بود؛ آوازخوانی همدوره با خوانندگان نامداری مثل مرحوم محمدرضا شجریان.
او خوانندگی را نزد اسماعیل مهرتاش (۱۳۵۹-۱۲۸۳) نوازنده تار و ردیفدان در جامعه باربد فرا گرفت و مدرک بازیگری در تئاتر جامعه باربد را نیز در کارنامه دارد. منتشری در سالهای قبل و بعد از انقلاب به فعالیتهای حرفهای در زمینه اجرا و تدریس مشغول بوده است. منتشری روایتگر ردیف آوازی مهرتاش است و او را شاخصترین شاگرد استاد فقید میدانند. منتشری چندی پیش آثار استادش را بازخوانی و در قالب آلبومهایی منتشر کرد.
او این روزها مشغول تدریس موسیقی و تربیت شاگردانی برای حفظ میراث موسیقایی ایران است. به بهانه تولد ۷۸ سالگی استاد منتشری با او گفتوگو کردیم.
آقای منتشری، شما را برجستهترین شاگرد اسماعیل مهرتاش و نزدیکترین فرد به او میدانند. کدامیک از خاطرات حضور در کلاسهای او به شکل برجستهتری در ذهن شما مانده است؟
بنا بر آنچه استاد مهرتاش تعریف میکرد، مراحل ابتدایی فراگیری موسیقی را نزد استادی به نام داوود شیرازی، نوازنده مطرح زمانه خویش گذراند. مدتی نزد ایشان، نوازندگی تار آموخت. بعد از مدتی خانواده استاد مهرتاش، استعداد و پیشرفت فرزندشان را مشاهده کرده و به همین دلیل، ایشان را به مرحوم درویش خان معرفی کردند. استاد مهرتاش، دوره نوازندگی را نزد درویش خان پشت سر گذاشت. زمانی که کلنل [علینقی] وزیری از اروپا به ایران بازگشت و مدرسه عالی موسیقی را تأسیس کرد، استاد مهرتاش همراه با ابوالحسن صبا، روحالله خالقی، حشمت سنجری و بسیاری دیگر مدتها شاگرد کلنل در هنرستان موسیقی شد.
اگر بخواهید استاد مهرتاش را توصیف کنید، چه میگویید؟
استاد مهرتاش به ما میگفت: فکری متفاوت از همدورهایهای خود داشتم، به همین دلیل از آن جماعت جدا شدم و خودم، جمعیت دیگری از میان دوستانم به نام جامعه باربد تشکیل دادم. حق عضویت میگرفتیم و ماهیانه در خانهها، کنسرت برگزار کرده یا تئاتر اجرا میکردیم.
اسماعیل مهرتاش ازنظر اخلاقی، چگونه شخصیتی داشت؟
انسانی بسیار شاد، عاشق ایران، عاشق موسیقی کشورش و عاشق فرهنگ مملکتش بود. عشق بود که ایشان را به سمت موسیقی کشاند و سبب شد اقداماتی ماندگار انجام دهد. همانطور که گفتم شهریهای از دانشجویان نمیگرفت؛ نگاهی که از عشق ناشی میشد و البته باعث شد امروز همه ما افتخار شاگردی استاد مهرتاش را داشته باشیم، چون اگر شهریه دریافت میکرد، امکان حضور در کلاسهای ایشان برای عدهای فراهم نمیشد، اما به دلیل رایگان بودن کلاسها، افراد بسیاری توانستند از محضر استاد مهرتاش بهره ببرند. درهای کلاس ایشان، باز و ورود برای عموم، آزاد بود.
شما تنها شاگرد اسماعیل مهرتاش بودید که اقدام به جمعآوری آثار این موسیقیدان کردید. همدورهایهای شما به همین دلیل لقب مهرتاش دوم را به شما دادهاند.
بهتر است بگوییم قرعه به نام من افتاد. افرادی از من موجهتر بودند، اما وقتی حرکتی از فردی ندیدم و از طرفی احساس کردم باید چنین کاری انجام شود، اقدام به جمعآوری آثار استاد مهرتاش کردم. استاد مهرتاش بر گردن من حق داشت و استاد من بود.
افراد شاخص دیگری نیز در کلاسهای اسماعیل مهرتاش حضور داشتند، اما چرا برای جمعآوری آثار استادشان اقدام نکردند؟
دیگر دوستان نیز عشق و علاقه زیادی به استاد مهرتاش داشتند، ولی همانطور که گفتم قرعه به نام من افتاد.
چه زمانی اقدام به جمعآوری آثار اسماعیل مهرتاش کردید؟
بیش از یک دهه پیش تصمیم به جمعآوری آثار استاد گرفتم. از سالهای ۸۴ یا ۸۵ شروع به خواندن آهنگها و ضبط ردیفهای استاد کردم. آوازها و ردیفها در قالب چند آلبوم توسط مؤسسه فرهنگی هنری "باربد" و "ماهور" منتشر شد. بیشتر کارهای ما را همین دو شرکت بزرگ موسیقی انجام دادند.
از حال و هوای تدریس موسیقی و شاگردان خود بگویید.
به هر صورت هنرجویانی نزد من حضور داشته و دارند. یکسری از آنها بهویژه در شهرستانها بعد از اتمام دوره و آموختن ردیفها، مشغول به تدریس هستند و این مکتب را در شهرهای دیگر ایران رواج میدهند. موسیقی را ترک نکردهام و تدریس هنوز سر جای خود قرار دارد.
نظر شما درباره کنسرت آنلاین چیست؟
اصلاً اعتقادی به کنسرت آنلاین ندارم. خروجی مثبتی از درون آن درنمیآید. کنسرت باید حضوری باشد. البته کرونا، دنیا را تحت تأثیر قرار داده، ولی بههرحال روزی تمام میشود و مخاطبان کنسرت به آرزوی خود میرسند و بار دیگر هنرمندان محبوب خود را از نزدیک ملاقات میکنند.
به اعتقاد خودتان، دلیل موفقیت شما در موسیقی و آواز چه بوده است؟
در وهله اول از استاد اسماعیلخان مهرتاش تشکر میکنم. هر چه دارم از این بزرگوار است. همچنین باید از نوازندگانی یاد کنم که با آنها همکاری کردم، مثل جلیل شهناز، فرهنگ شریف، رضا ورزنده و آهنگسازانی که در رادیو برای من آهنگ ساختند، مانند آقایان شاملو، حسن اعتمادی، عباس زندی و جواد بدیعزاده. آقای مهدی مفتاح نیز رهبر ارکستر ما بود. تعدادی از نوازندهها دیگر در قید حیات نیستند، ولی تمام آنها برای من قابل احترام هستند. خانوادهام نیز همیشه همراه من بودند. از همسرم؛ خانم طلیعه منصف شکری تشکر میکنم که در تمام زمینهها کنارم بود. بدون کمک او هیچ اتفاقی در زندگی هنریام رخ نمیداد. اگر همسر شما همراهتان نباشد، هیچ اتفاق مثبتی نمیافتد. شما باید زندگی آرام و آسودهای داشته باشید تا بتوانید تمرکز خود را روی موسیقی بگذارید. خدا را شکر من چنین آرامشی را در خانه داشتم. همسر و فرزندانم همیشه مشوق من بودند.
صحبت پایانی؟
آرزو میکنم شر کرونای منحوس از سر مردم ایران کم شود و دوباره بتوانیم بهراحتی در خیابان نفس بکشیم. تنفس با ماسک بسیار سخت است. آرزوی بیشتری ندارم. تنها عشق من موسیقی است و تا وقتی سر پا هستم، این راه را ادامه میدهم. به جوانان نصیحت میکنم موسیقی مملکت خود را یاد بگیرند. وقتی به دیگر نقاط دنیا سفر کنید، از شما میپرسند: هنر ملی چه دارید؟ نمیگویند: گیتار را خوب میزنید یا نه؟ بلکه میپرسند: تار و سنتور را تا چه حد بهخوبی مینوازید؟ یک آمریکایی، تار ما را نمینوازد، ولی ما باید گیتار آنها را بنوازیم؟ درحالیکه تمام سازهای آنها از روی سازهای ما ساخته شده است؛ از کوبهای تا مضرابی و زهی. زمانی که ما ساز داشتیم، اصلاً موسیقی اروپا و آمریکا وجود نداشت. جوانان باید هنر مملکت خود را فرا بگیرند، ردیفهای آوازی را بیاموزند، تصنیفهای ایرانی را بخوانند و سازهای ایرانی را بنوازند، چون هر کجای دنیا بروند، به دردشان خواهد خورد. اگر نوازنده تار خوبی باشید، همهجای دنیا میتوانید موفق شوید، وگرنه بهترین نوازندگان گیتار همانجا حضور دارند. البته جوانان زیادی مشغول فراگیری و نوازندگی سازهای ایرانی هستند، اما آرزو میکنم تعداد بیشتری به سمت موسیقی ایرانی گرایش پیدا کنند.