سرویس موسیقی هنرآنلاین: در دورهای از تاریخ که سواد خواندن و نوشتن میان طبقه عام جامعه ایران رواج نداشت، ادبیات روحوضی و متلمآبانه شکل گرفت که داستانهایش موزون بود و میشد آنها را به راحتی به خاطر سپرد و نقل کرد. برای مردم کوچه و بازار که سواد خواندن نداشتند و کتاب در سبد کالایشان جای نداشت، این متلها و حکایتها تنها راه ورود اطلاعات و آگاهی به مغز مردم بود، اما با پا گرفتن مدارس مدرن در ایران و بالغ شدن نسل جدید و تحصیلکرده، کمکم کتاب به سبد کالای خانوادهها اضافه شده و بازار نشر رونق بیشتری پیدا کرد.
اما شاعران مدرنی چون احمد شاملو و فروغ فرخزاد این شکل از ادبیات را بهصورت یک فرم حفظ کردند و حاصل آن اشعاری چون "پریا"، "حسین قلی؛ مردی که لب نداشت" و یا "به علی گفت مادرش روزی" شد. حتی "شهر قصه" بیژن مفید هم در این دستهبندی قرار میگرفت. این فرم اگرچه در میان فرمهای دیگر قرار گرفت، اما همچنان توانست محبوبیت خود را حفظ کند و راه خود را به ادبیات کودک نیز باز کرد.
اما امروز، گویی تاریخ دوباره تکرار میشود. مردمی داریم که علیرغم داشتن سواد، کتاب جزو سبد کالایشان محسوب نمیشود و بیشتر به دنبال محصولات فرهنگی با مفاهیم ساده و زود فهم هستند تا آثار پیچیده و عمیق. در این میان پیمان قدیمی که هم شاعر است و هم نویسنده و هم کارگردان تئاتر، با جسارت تمام دست به یک فرمول قدیمی زده و البته با طعنه به روزگار خویش تلاش میکند تا مردمش را پای یک متل بنشاند.
یک نویسنده جوان با جرات و جسارت ایدهاش را برای آهنگسازی بزرگ میفرستد. آهنگساز، سابقه موسیقی کودک را در جوانی داشته و همواره از پرچمداران نوگرایی در موسیقی ایران است. جسارت نویسنده جوان جواب میدهد و حسین علیزاده "غمنومه فریدون" را میپسندد.
اما "غمنومه فریدون" نه تنها برای کتابنخوانها که برای همه مردم است؛ اثری خوشساخت که تلفیق هنر نمایش و موسیقی است. متن بینظیر، صداپیشگیهای عالی و حسین علیزاده که پس از چند سال دست به کار شگفتآوری زده است. پروژهای بزرگ و مشکل که گروه به خوبی از عهده آن برآمده است.
"غمنومه فریدون" برای رسیدن به موفقیت، چالشهای سختی را پشت سر گذاشته است. تشابه با نمونههای پیشین، بالانس موسیقی و متن که هیچ یک فراتر از دیگری نیست و هر دو در بهترین سطح خود قرا دارند و گم شدن لابهلای نامهایی که این پروژه را همراهی کردند همگی از چالشهای جدی این پروژه بوده است.
حسین علیزاده با نبوغ ذاتیاش نه تنها موسیقی برای پروژه ساخته که بدون اغراق باید گفت که صحنهآرایی این کار را انجام داده است. آوازها بهجا و دقیق اجرا شده و سازبندی ارکستر بدون نقص است. تلفیق خوانندگان کلاسیک برای گروه کُر در کنار خوانندگان آواز ایرانی، ترکیب بسیار جذابی را ساخته است. هر چقدر اشعار، ساده به نظر میآید موسیقی و مفاهیم پرمغز پیچیده است.
برای علیزاده که چندین تجربه آهنگسازی فیلم را دارد این کار همچنان یک چالش جدی به حساب میآید در جایی که تصویری وجود ندارد آهنگساز ناچار است تمامی صحنه را با موسیقی خلق کند. تکتک نغمهها و تصانیف کوتاه این اثر با گرتهبرداری از ردیف ایرانی ساخته شده و کلام به خوبی روی آن نشسته است. استفاده بهجا از سازهای بادی که میرود تا به ورطه فراموشی سپرده شود یکی دیگر از کارهای بینظیر حسین علیزاده برای تنظیم این کار بوده است.
امضای حسین علیزاده در سرتاسر "غمنومه فریدون" مشهود است. از همنوایی ارکستر زهی و کمانچه در مایهی دشتی که نمونه درخشان آن را در موسیقی متن "لاکپشتها هم پرواز میکنند" شاهد بودهایم. همنوایی چندین خواننده که در تخصص این آهنگساز کهنهکار نوگرا بوده و هست. به یاد بیاوریم در سکانس پایانی دلشدگان، آن مارش عزا را که خوانندگان گروه همآوایان به زیبایی آن اجرا کردند و یا در آلبوم "راز نو" که با برای سه خواننده آواز سنتی نوشته و اجرا شد. ساخت قطعات کاملاً حزنانگیز در کنار قطعات شاد و همچنین قطعاتی که حس دلهره و ترس را تشدید میکند و تغییر حالتی که گاه بهواسطه کلام و گاه در متن ملودی ایجاد میشود باعث شده تا مخاطب با طیف وسیعی از حالات و احساسات آهنگساز روبهرو شود.
آنچه در "غمنومه فریدون" میشنویم از یک سو روایتی تلخ از مردم بیلبخند است و از یک سو تأثیر این روایت بر شخص آهنگساز. در واقع این روایت به مثابه یک واقعه تاریخی است که هنرمندی را درگیر خودش کرده است. خلاصه کلام این است که حسین علیزاده هم راوی موسیقایی این روایت است و هم تحت تأثیر این روایت.
"غمنومه فریدون" در عصری خلق شده که جای خالی نبوغ و شوریدگی در موسیقی ایران به شدت احساس میشود. عصری که نویسنده این اثر به جای چاپ کتاب، هوشمندانه قصهاش را با صدا و موسیقی عرضه میکند. عصری که مردمانش به جای مطالعه و کسب آگاهی، در پی لقمههای آمادهاند که به مدد تکنولوژی و رسانه در اختیارشان قرار میگیرد بی آن که از کیفیت و صحت آن مطمئن باشند؛ عصر مردم بیلبخند…