سرویس معماری هنرآنلاین، شهرام گل امینی، معمار و منتقد، باغ ایرانی را فضایی متفاوت خواند و در این باره به خبرنگار هنرآنلاین گفت: در وهله نخست برای پرداختن به باغ ایرانی باید این سؤال را مطرح کنیم که آیا واقعاً باغ ایرانی یک واقعیت است؟ یا یک فانتزی و تخیل به شمار میرود؟ یعنی در ابتدا باید به این مسئله بپردازیم که ما در باغ ایرانی، مقابل یک تصویر واقعی قرار میگیریم یا چنین فضاهایی، یک تصویر سرشار از تخیل و فانتزی است؟
او افزود: من فکر میکنم اگر به این قضیه بپردازیم، میتوانیم در مورد ژانری از معماری صحبت کنیم که همه چیز در آن متفاوتتر از دنیای معماری است؛ یعنی با این نگاه میتواند بسیاری از این باغها تبدیل به یک تراژدی و یا بالعکس تبدیل به یک فضای رمانتیک شود. این دیدگاه میتواند یک فضای خاص و فاصلهدار را با فضاهای معماری ایجاد کند. این معمار ادامه داد: من وقتی به این ماجرا نگاه میکنم، احساس میکنم فضای باغهای ایرانی به دور از فضای واقعی است و فضاهایی است که شاید در آنها زمان وجود ندارد یعنی مانند ساعتی است که عقربه ندارد.
این معمار، باغ ایرانی را یک طبیعت رام شده خواند و گفت: معماری باغهای ایرانی یک معماری طبیعی نیست و مانند باغهای ژاپنی به شمار نمیرود که خود را با طبیعت هماهنگ کند و در کنار آن قرار دهد. در واقع معماری باغهای ایرانی یک طبیعت رام شده است که فانتزی و تخیل آن، در بالاترین سطح ممکن حفظ میشود؛ بنابراین اگر به گذشته، تاریخ و آنچه که به مفهوم فضای باغ ایرانی است، نگاه کنیم، میبینیم که بعید است بتوانیم در شهرهایی مانند تهران، فضاهای سبز را به چنین سمت و سویی سوق دهیم؛ زیرا اساساً باغ ایرانی، فضایی است که در آن شما میتوانید همه چیز در یک روایت متفاوتتر نظیر شعر ایرانی ببینید.
گل امینی، زبان و ساختار باغ ایرانی را دارای لایههای مختلف دانست و اظهار کرد: به عنوان مثال وقتی ما راجع به نقش آب در معماری ایرانی صحبت میکنیم، نمیتوانیم آب را یک برکه تصور کنیم زیرا قاعدتاً شکل و تصور آب در فضای باغ ایرانی متفاوتتر از یک برکه است. در واقع زبان و ساختار باغ ایرانی متفاوت از زبان معماری سایر نقاط دنیا بوده است.
فضای آب در باغ شازده کرمان و یا در باغ فین کاشان و یا در باغ دولت آباد یزد مفاهیم متفاوتی را شامل میشود. به نظر من باغ ایرانی نه شبیه به معماری خانههاست و نه در معماری عرصههای عمومی نظیر بازار، نه دوزخ است، نه بهشت. یک دنیای میانه، دنیای بدون مرز با تصاویر رویاگونه و پر از ابهام. وضعیتی بینابین که نه این است و نه آن.
او در پاسخ به این سؤال که آیا امکان بازسازی فضاهای سبز شهری با استفاده از باغ ایرانی است، بیان کرد: من فکر میکنم، بازسازی فضاهای شهر با نگاه به باغ ایرانی نمیتواند تصور درستی باشد زیرا فضاهایی که امروز در شهرهای ما وجود دارد بیشتر نوعی روزمرگی ایجاد میکند.
این معمار ادامه داد: در واقع فضای اجتماعی شهر این امکان را نمیدهد که شما بتوانید مجدداً به بازنمایی فضاهای شهری بپردازید. پس در چنین حالتی این طبیعت رام شده، دقیقه در مقابل این روزمرگی قرار میگیرد که ما را اسیر وسوسههای سرمایه و مناسبات اجتماعی حاکم بر آن میکند.
گل امینی افزود: بدیهی است که اگر با آن نگاه نوستالژیک، وارد مقوله باغهای ایرانی شویم، دچار همان اشتباهاتی میشویم که در بسیاری از پارکها و فضاهای شهری ما وجود دارد؛ یعنی تصاویری مخدوش که در آن هیچ نوع تخیل و فانتزی خاصی وجود ندارد و شما با واقعیتهایی که همیشه در مقابل شما و در شهر بوده، مواجه میشوید.
او تأکید کرد: معماری باغ یک حادثه است که در فضای شهر رخ میدهد بنابراین اگر ما بتوانیم این حادثه را به وجود بیاوریم آن وقت میتوانیم به یک نوع عادت زدایی دست پیدا کنیم. من فکر میکنم اگر بشود این کار را کرد میتوان تمایزی مابین زبان روزمره و زبان معماری باغها به وجود آورد که البته آن را بعید میدانم زیرا باغ یک رؤیا و تخیل است بنابراین در فضایی که یک هویت تخریب شده کنار آدمها وجود دارد، بعید میدانم که بتوان با این فضا کنار آمد.
این معمار پیشنهاد داد: به نظرم شاید، تغییر نگاه ما به شرایط حاکم بر یک شهر، در بخشهایی مانند شرایط اقتصادی، اجتماعی، مناسبات، تعاملات و ... بتواند کمک کند که فضاهای شهری را به شکل دیگری ببینیم.
گل امینی تصریح کرد: در بسیاری از موارد ما دچار یک سری مشکلات در طراحی میشویم زیرا فکر میکنیم هر نوع ساختاری که شبیه به گذشته است، اگر تکرار شود میتواند حس متعلق بودن را به وجود آورد اما من فکر میکنم نه تنها این حالت را به وجود نمیآورد بلکه در مقابل آن قرار میگیرد. در نتیجه شاید با تغییر نگاه ما به آنچه در شهر وجود دارد و با تغییر مناسبات اجتماعی، اقتصادی و... بتوانیم شرایطی را به وجود آوریم که در گوشههایی از شهر، فضاهایی ایجاد شود و بتوان آن را تبدیل به یک حادثه کرد تا بتواند منجر به عادت زدایی شود، تمایز ایجاد کند و در نهایت تبدیل به یک رؤیا شود.
او خاطرنشان کرد: نهایتاً من فکر میکنم، گفتمان امروز معماری ما هیچ ایدهای درباره این باغها ندارد زیرا انسانها در آن نقشی ندارند. باغهای ایرانی مانند طراحی یک صحنه تئاتر است که بازیگران اصلی آن انسانهایی هستند که در کنار آن قرار میگیرند و میتوانند رؤیاهای خود را با رؤیاهای ساخته شده در باغها هماهنگ کنند. بازیگرانی که لحظاتی در آن به بازی مشغول هستند و لحظاتی به تماشای بازی دیگران میپردازند.