سرویس مد و لباس هنرآنلاین: امانوئل کانت فیلسوف سرشناس آلمانی بر تأخیر زمانی مد تأکید میورزد؛ این تأکید زمانی یعنی یک مد پس از آن که از سوی اقشار مرفه طرد شد، در میان طبقه پایین جامعه رواج مییابد و بعدها هربرت اسپنسر فیلسوف بریتانیایی در پرداختن به نظریه رفتن به پایین از کانت پیشی گرفت.
اسپنسر منشأ و خاستگاه مد را نمادها و نشانهها و یا هر چیز دیگری میداند که وضعیت مردم را نشان میدهد و خاطرنشان میسازد که این نمادها و ویژگیهای ممتاز که مختص افراد مرفه جامعه است، از گسترش در میان افرادی که رسماً و عرفا حق استفاده از آنها را دارند یعنی قشر مرفه فراتر میرود و در میان سایر افراد نفوذ میکند.
درواقع این قشر پایین جامعه است که با هدف ارتقاء سطح زندگی و طبقه اجتماعی خود، موجب گسترش چه ویژگیهایی میشود.
با این وجود اسپنسر معتقد است که مد در درازمدت و با اشاعه دموکراتیزهسازی در جامعه از بین خواهد رفت اگرچه میتوان این دیدگاه اسپنسر را زیر سؤال برد و ادعا کرد که همسانسازی دموکراتیک میتواند نتیجه عکس داشته باشد و با از بین رفتن سلسلهمراتب اجتماعی، افراد بیش از پیش قادر خواهند بود که بهوسیله مد در جامعه ابراز وجود کنند و آیا این همان چیزی نیست که اتفاق افتاده.
اسپنسر نسبت به آینده دیدگاهی مثبتگرا دارد و نوگرایی را موتور محرکی برای رسیدن به جامعهای عقلانی میداند.
اما تورستن وبلن اقتصاددان و جامعهشناس آمریکایی چنین دیدگاهی ندارد. وی نوگرایی را تا حد قابل ملاحظهای به مصرفگرایی بیحد و حصر و غیرعقلانی نسبت میدهد و مصرف مدرن را محکوم میکند و این محکومیت گاه بیوقفه ادامه مییابد. خورخه لوئیس بورخس نویسنده و شاعر آرژانتینی میگوید: "هنگامی که برای اولین بار کتاب وبلن را با عنوان طبقه مرفه میخواندم، گمان میکردم که کتابی هجوآمیز است."
وبلن معتقد است نوآوری و نوظهوری اصل بنیادین حوزه دشوار و جالب مد محسوب میشود، از تغییر و تحولات پیوسته بی نیاز است و علت این استقلال، ناصواب دانستن چنین روندی است. تغییر و تحولات و نوظهوری ویژگیهایی هستند که مهمترین اصل لباس یعنی اتلاف متظاهرانه به آن نیازمند است.
وبلن بیان میکند که صرف داشتن پول و قدرت شرط کافی برای به دست آوردن جایگاه اجتماعی نیست بلکه این پول و قدرت باید به چشم بیاید.