سرویس مد و لباس هنرآنلاین: چالش پیش روی تولید و توسعه صنایع مختلف در ایران هر چه باشد، کمکاری جامعه طراح نیست. در توضیح این بخش باید گفت صنعت و تولید به شکل تعمدی یا بهواسطه فرصتطلبی الگوهای وارداتی، راه را به روی طراح داخلی بسته است و آسیبشناسی در حوزه مد و لباس نشان میدهد که علیرغم تمام قابلیتهای بخش طراحی، تولیدکنندگان و صاحبان صنایع، درک درستی از توانمندیهای این طیف ندارند.
مهمترین چالش و مسیر انحرافی در این بین، به نبود دیپلماسی اقتصادی میان این دو جریان بازمیگردد. آنجایی که علیرغم تمامی تلاشها و عرض اندامها از سوی جامعه طراح اما بخش صنعت همچنان اصرار دارد که هزینهای برای طرح و ایده پرداخت نکند و ترجیح بر این است که بهجای سفارش و خرید طرح از طراحان مستعد ایرانی، الگوهای خارجی را کپی کنند و به روال همیشگی خود ادامه دهند.
بدون شک یکی از دلایل عقبماندگی صنعت فشن در ایران به نبود درک درست صنعتگران از ظرفیتهای بالقوه و توانمندیهای منحصربهفرد جامعه طراح برمیگردد.
شاید چالش بعدی به بحث نظارتها بازگردد زیرا همواره در سیاستگذاریها، مقوله نظارت بر چارچوبهای قانونی تولید و تولیدکننده پررنگ بوده، اما این نظارت در مورد ارتباطات این بخش با حوزههای کاربردی و مؤثر همچون طراحی نتوانسته تاکنون راه به جایی برد و درنتیجه بسیاری از طراحان هیچگونه فضایی را برای رقابت با همکاران خود در بخش صنعت پیدا نکردهاند.
در این مجال با نگاهی اجمالی به نقطه نظرات برخی از فعالان عرصه طراحی، به دنبال پرسش این پاسخ هستیم که بهواقع طراحان از صنعتگران چه میخواهند و به چه دلایلی تاکنون ارتباط این دو بخش در سطوح حرفهای و کلان میسر نشده است.
چهبسا با نزدیک شدن به ایام برگزاری نهمین جشنواره بینالمللی مد و لباس فجر، فضای لازم برای ایجاد فرصتهای ارتباطی میان طراحان، تولیدکنندگان و صنعتگران بیش از هر زمان دیگری فراهم شود و چهبسا بتوان امیدوار بود که دستاورد این همافزایی را از دل جشنواره شاهد باشیم.
ارتباط میان طراحان و صنعتگران حوزه مد و لباس چندان ملموس نیست
فرزانه برازنده روانشناس و طراح لباس، تدریس آکادمیک را با رشته گریم تئاتر و سینما آغاز کرد و بعد از به دست آوردن مهارتهای لازم در این حوزه، به دنبال تکمیل دانش و آگاهیاش پا به دنیای وسیع روانشناسی با گرایش بالینی گذاشت. او در حال حاضر به شکل حرفهای در زمینه طراحی لباس فعالیت دارد و مدیر مؤسسه مد و لباس "برازنده" است.
او دراینباره میگوید به عقیده من ارتباط میان طراحان و صنعتگران حوزه مد و لباس چندان ملموس نبوده است هرچند به نسبت سالهای قبل اتفاقات خوبی در برخی مجموعهها رخ داده است. من مدتی بهعنوان طراح با یک تولیدی همکاری داشتم. وظیفه من این بود که برای آنها طرح بزنم و پس از مشورت با بخش تولید، تغییراتی در طرح ایجاد کرده و آن را به تولید انبوه برسانیم. درحالیکه آنها حتی یکبار هم از من طرحی نخواستند و من به شکل شخصی طرحهایم را البته با امکانات آنها تولید کردم و به فروش رساندم.
او معتقد است یکی از عوامل میتواند تراشیده شدن برخی هزینهها برای تولیدکننده مانند دستمزد طراح باشد. تولیدکنندگان ترجیح میدهند بهجای صرف هزینه برای طراح، پارچه بیشتری برای کارگاههای خود تهیه کنند. سالیان سال است که این تولیدکنندگان با تلفیق طرحهای مختلف و کپیبرداری به فروش و سود خوبی دست مییابند. البته طرحهای خاص مشتری خاص خود را دارند، اما واقعیت این است که این طرحها آنگونه که باید به فروش نمیرسند و در بازار فردی حاضر نیست برای آنها هزینه کنند. البته خوشبختانه طی دهه اخیر لباسهای خانمها وارد دنیای جدیدی شده است و بهویژه در زمینه طراحی و تولید مانتو، الگوهای بسیار خوب و متنوعی ارائهشده است. البته خانمها هم بهخوبی جسارت استفاده از رنگ، طرح و نقشهای بدیع طراحان را از خود نشان دادند و در حال حاضر حتی آثار تولیدیها هم از تنوع بالایی برخوردار است. چنین اتفاق فرخندهای را طراحان با کمترین سرمایه اقتصادی رقم زدند و تحول بزرگی در پوشش مردم اجتماع به وجود آوردند.
بهزعم برازنده بهمرور زمان و در سالهای اخیر اتفاقات خوبی در این زمینه رقم خورده و انجمنها نقش مؤثری در این زمینه ایفا کردهاند. البته اتفاقاتی مانند نشان شیما هم وجهه هنری کار را پررنگ کرد. هرچند نشان شیما در حکم مجوزی برای تولید اثر است اما تولیدکنندگان آنگونه که بایدوشاید زیر بار همراهی با این جریانات نمیروند. کارایی نشان شیما نباید در حد و اندازه یک مجوز تولید باقی بماند و باید بهنوعی معرف شأن و جایگاه هنری طراحان مد ایرانی باشد. نشان شیما زمانی معنای پیدا میکند که همان نهاد اعطاکننده، پیگیر امور تولید آثار هم باشد نه اینکه طراح، طرح و نشان شیمای آن را در دست بگیرد و برای تولید اثرش دغدغه تولید یا ممانعت از کپیبرداری آن را داشته باشد. البته که طراحان نباید دغدغه کپیبرداری از طرحهایشان را داشته باشند. این همان مرز بین الهام و کپی است. تولیدکنندگان ما هم به این مهم پی بردهاند و تلاش میکنند با الهام گرفتن از هنر طراحان، آثاری یا قیمت و کیفیت مناسب در اختیار مردم قرار دهند. این اتفاق در سراسر جهان و حتی در کشورهای صاحبهنر صنعت فشن هم رخداده است. اگر فضایی برای برپایی فشن شوهایی هم فراهم شود بسیار خوب است. طراحان از مسیر بهنوعی بازار هدف را پیدا میکردند و در قالب یک رویداد حرفهای، هنر آنها به سراسر جهان هم معرفی میشد. خوب است که در کنار برپایی کارگاهها، همایشها و سمینارها به این بخش هم توجه شود. توجه به این بخش و ایجاد فضا برای پرزنت آثار طراحان، کم از اعطای نشان شیما و حق مالکیت معنوی ندارد. حتی اگر این امکان برای پوشاندن آثار بر تن مدل هم وجود ندارد اما حداقل فضایی برای نمایش آثار وجود داشته باشد تا کالکشن طراحان در انظار ثبتشده و در رقابتی برابر کنار سایر همکاران، آثارش را معرفی کند.
برنامهریزیها و آسیبشناسیهای انجامشده در مورد پوشاک و نساجی، ناقص است
منظر رمزی عراقی مدیر مؤسسه مد و لباس "سیمای مد شرق" از تحصیل در عرصه اقتصاد و سالها اشتغال در هواپیمایی جمهوری اسلامی ایران، پا به عرصه مد و لباس گذاشته است.
به نظر او، با توجه به ماهیت هنر صنعت پوشاک با پتانسیلهای آن و اشتغالزایی بالا به نسبت سرمایهگذاری پایین در مقایسه با سایر صنایع سنگین و نیروی کار بالقوه اعم از کارگران ساده یا ماهر و یا فارغالتحصیلان در رشتههای مرتبط و سابقه تاریخی نسبتاً خوب آن در ایران و با توجه به جمعیت 80 میلیونی کشور و تقاضای بالقوه داخلی و حتی خارجی، این صنعت در صورت یک برنامهریزی صحیح و علمی میتواند سرمنشأ بزرگترین ثروت آفرینیهای فردی و اجتماعی شود. البته افرادی در حال حاضر در حوزه پوشاک ایران فعال هستند که بخش اعظمی از آنها در کارگاههای سنتی با کمتر از پنجاه نفر پرسنل و تعداد معدودی به شکل صنعتی و در اشکال کارخانه وجود دارند و سایر گروههای فعال حوزه چنان درگیر پروسههای تولید و فروش و مشکلات عدیده درون و برونسازمانی و درگیری با سازمانهای متولی دولتی و صنفی و بیمه و مالیات و .... هستند که مجال و یا انگیزه چندانی برای تحقیق و پژوهش بهویژه در نگاه اقتصادی کلان ندارند. بنابراین میتوان گفت که صنعت پوشاک ما یا عاری از یک اکوسیستم زنده و پویا است یا اگر اکوسیستمی همچون فضای ارتباطی میان جامعه طراح و صنعتگر وجود دارد مملو از نقایص و گسستگیهاست که باعث عدم رونق و توسعه این بخش از اقتصاد شده است.
او میگوید در ارتباط با حلقه مفقود ارتباطی میان طراح و تولیدکننده این را هم نباید از نظر دور کرد که در ظاهر نگاه دولت به این صنعت یک نگاه حمایتی است ولی به نظر من اهمیت و اولویت این صنعت ازلحاظ اشتغالزایی و تأثیر مثبت در تولید ناخالص ملی از سوی دولتهای ما جدی گرفته نشده است. این را نه به این دلیل که بودجه، یارانه و کارگروههای مختلف به این امر اختصاص داده نشده است، میگویم بلکه به این دلیل که برنامه مدون و جدی و تمرکز بر توسعه و رونق این صنعت در برنامه دولتهای ما نبوده است. از طرف دیگر به صنایعی مثل خودروسازی و پتروشیمی و سایر رشتههایی که سرمایه بر و بعضاً با اشتغالزائی پایین همراه بودهاند همواره بیشتر توجه شده است. از نظر من برنامهریزیها و آسیبشناسیهای انجامشده در مورد پوشاک و نساجی، ناقص بوده و از نگاه همهجانبه به جمیع ابعاد آن پرداخته نشده است. نگاهی که باید به این صنعت داشت در ابعاد اقتصادی فرهنگی و حتی سیاسی مانند اشتغالزایی، ارزش افزوده بالا در برندسازی، داشتن ترند و جریانسازی در صنعت مد، تبلیغات وسیع و متنوع، بازنگری به سیاستهای تعرفهای ورود مواد اولیه ارزان، تشکلها و اتحادیههای واقعی تولیدی و صنعتی و از همه اینها مهمتر تبدیل نگاه سنتی به روشهای نوین کسبوکار و ظهور استارتآپها خدماتی مکمل و کارآفرینانه است.
فقط خود طراحان میتوانند با تولید انبوه فرهنگسازی کنند
غزال بهمنی هنرمندی است که ورود به عرصه مد و لباس را از دنیای نقاشی آغاز کرده و میگوید تمام دورههای حرفهای در زمینه آموزش فشن را در ایران پشت سر گذاشته است.
بهمنی در ارتباط با موضوع مورد بحث معتقد است مجموعههای تولیدی ما باید قانونمند و موظف باشند. مجموعههای تولیدی باید موظف شوند که طراح داشته باشند. در زمینه مد و لباس باید فرهنگسازی اتفاق بیفتد. من جسارت میکنم و این را میگویم که یک آدم روستایی در سوئیس از آدمهای پولدار ما خوشتیپتر است چون آن آدم تفکر و استایل دارد و هر چه بپوشد خوشتیپ است. آن شخص سوئیسی به خاطر چیزهایی که در روزنامه و تلویزیون کشورش دیده، هیچوقت چیزهای ناهماهنگ نمیپوشد. هیچوقت نمیآید کفش ورنی را با شلوار ورزشی بپوشد. در کشور ما آدمهای کمی هستند که این فرهنگسازی را انجام بدهند و اقدام خیلی خاصی از سوی تلویزیون و رسانهها هم صورت نمیگیرد، بنابراین فقط خود طراحان میتوانند با تولید انبوه فرهنگسازی کنند. من اصلاً به این اعتقاد ندارم که یک طراح باید مختصر و خلاصه کار کند چون ما هنوز به آنجا نرسیدهایم.
او میگوید البته امیدوارم طراحان ما هم بپذیرند که زیر نظر برندها کار کنند تا ما به فضای حرفهای برندینگ نزدیکتر شویم که البته این منوط به همراهی صاحبان برندها نیز هست. طراحان ما باید واقعبین باشند و طبق آنچه معمول و مرسوم است پیش بیایند و رشد کنند. آن طراحی که الآن اسم و رسمی دارد و پول زیادی میگیرد، یک روزی پول داده و گردنش را کج کرده است وگرنه الآن ماندگار نمیشد. مثلاً در تئاتر یک بازیگری را میبینید که مدتها برای عوام تئاتر اجرا کرده و بعضاً کارهای سطح پایینی هم انجام داده است ولی الآن دارد تئاتر هنری کار میکند. یعنی یک دورهای را گذرانده که حالا به یک آدم حرفهای تبدیل شده است. همه ما باید چنین دورهای را بگذرانیم.