سرویس مد و لباس هنرآنلاین: مهسا علامیر طراح لباس و مدرس حوزه طراحی پارچه و لباس سالهاست در این حوزه مشغول به فعالیت است.
او که از سال 84 تاکنون در دانشگاهها تدریس میکند معتقد است سطح آموزش در دانشگاهها سالبهسال بیشتر افت میکند و از همین رو توان رقابت با فضای آکادمیک کشورهای خارجی در حوزه مد و لباس وجود ندارد.
مشروح گفتوگوی هنرآنلاین با مهسا علامیر را در ادامه بخوانید:
خانم علامیر، لطفاً در ابتدا از پیشینه حضورتان در عرصه مد و لباس بگویید.
من کارشناس ارشد طراحی پارچه و لباس از دانشگاه علم و فرهنگ و کارشناسی طراحی و دوخت از دانشگاه شریعتی هستم. معمولاً کسانی که به هنر علاقهمند هستند، از بچگی هنر در وجود آنها است و من نیز بهشدت علاقهمند به هنر بودم. زمانی که میخواستم انتخاب رشته کنم، آن موقع هنرستانها باب میل پدر و مادرها نبود ولی باوجود مخالفتها هنرستان را انتخاب کردم و تصمیم گرفتم تا جایی که میشود این کار را ادامه بدهم. زمانی که وارد این کار شدم هم دیدم طراحی پارچه و لباس انتها ندارد. کمکم شروع به تدریس و آموزش دادن کردم. یکی از دغدغههایم این بود که بتوانم چیزهایی را که بلد هستم یاد بدهم. سالهای بین 80 الی 82 و 83 در حین تحصیل در آموزشگاههای مختلف تدریس میکردم. بعد از طریق سازمان فنی و حرفهای کارت مربیگریام را گرفتم. آن زمان نیرو برای تدریس کردن در دانشگاهها کم بود و به همین خاطر کمکم برای تدریس وارد دانشگاه شدم. من از سال 84 تاکنون در دانشگاه تدریس میکنم ولی دانشگاه چندان باب میل من نیست. سطح آموزش در دانشگاهها سالبهسال دارد افت میکند و از همین رو توان رقابت با فضای آکادمیک کشورهای خارجی در حوزه مد و لباس وجود ندارد. در دانشگاههای مختلفی نظیر دانشگاه علم و فرهنگ، کلاسهای آزاد دانشگاه الزهرا (س) و علمی کاربردیهای مختلف تدریس کردهام. حتی آیدی کارت تدریس در دانشگاههای علمی کاربردی را هم گرفتهام. مدتی بهصورت آزاد کار کردم و سعی داشتم در حالت شخصیدوزی، مزوندوزی و شرکتها وارد بازار کار شوم ولی آن کار باروحیه من سازگار نبود و به همین خاطر سرخانه اصلی خودم که همان تدریس بود برگشتم. خودم را در این زمینه بیشتر مفید میدانم تا اینکه بخواهم وارد بازار کار شوم. بازار کار را دوست دارم ولی علاقهمند هستم که کارم را بهصورت شخصی انجام بدهم.
در حال حاضر مشغول چهکاری هستید؟
در حال حاضر یک استودیو طراحی لباسدارم که سعی کردهام تمام نواقصی که در دانشگاه میبینم بچهها در آن زمینه مشکلدارند را برطرف کنم. ممکن است بچهها در دانشگاه دوخت و دوز را بسیار خوب یاد بگیرند و شاید برای تدریس درسهای تئوری استادهای بسیار خوبی در دانشگاه حضورداشته باشند اما بچهها در زمینه اجرا و انتشار کارهایشان ضعف دارند. متأسفانه حقوق استادان گرایشهای هنری در دانشگاههای ایران پایین است و از همین رو معمولاً کسانی که کاربلد هستند در دانشگاه تدریس نمیکنند. بهندرت میبینم واقعاً کسی باشد که بخواهد آن چیزی که تماماً بلد است را در اختیار دانشجویان دانشگاه بگذارد. همیشه به همکارانم میگویم چرا همه چیزی که بلد هستید نمیگویید. البته بسیاری از استادان هستند که با خلوص نیت کار میکنند اما بازهم کسانی هستند که یا خودشان بلد نیستند یا نمیخواهد یاد بدهند.
اشاره کردید که فعالیت حرفهای خود را از اوایل دهه 80 شروع کردید. شاید آن زمان مقوله طراحی مد و لباس چندان مطرح نبود و خروجی فعالیت کسانی که در این زمینه فعالیت میکردند دیده نمیشد. با توجه به اینکه طراحی مد و لباس در ایران دارد یک سیر صعودی را طی میکند ولی شما میگویید روند حرکتی دانشگاهها سیر نزولی داشته است. تحلیل شما از این عدم تطابق چیست؟
ببینید، جشنوارههایی نظیر جشنواره مد و لباس فجر جایی برای دانشجویانی شده که فقط میخواهند خودشان را مطرح کنند. البته در یکی دو سال اخیر شاهد بودهام از کسانی که حرفهایتر هستند هم دعوت به شرکت میکنند. از آنجا که در دانشگاه حضور دارم، دانشجوی سال اولی به من میگوید ما چطور میتوانیم در جشنواره شرکت کنیم؟ یعنی یک سیستم خاص وجود ندارد. حالا شاید بیایند کارها را انتخاب کنند ولی همین انتخاب کارها هم به نظرم سلیقهای است. ابتدا باید سابقه کار و تجربه را بگذارند و بعد طرح انتخابی که بر اساس معیارهایشان هست انتخاب کنند ولی متأسفانه اینها را در نظر نمیگیرند. شاید کار کسی که یک سال است فعالیت میکند در جشنواره به نمایش گذاشته شود ولی کار کسی که سالیان سال است دارد کار میکند پس زده شود. درواقع الک وجود ندارد که اینها را از هم تفکیک کند یا اصلاً جشنواره را به چند بخش افراد مبتدی، افرادی که فقط در بازار کاردارند کار میکنند و افرادی که در حیطه دانشگاهی فعال هستند تقسیمبندی کنند. حتی اگر بتوانند یک جایزه یا مسابقهای برای کسانی که در بخش دانشگاه دارند فعالیت میکنند بگذارند هم خوب میشود. پایاننامه هیچ منبعی خوبی برای ما نیست که بگویم حتماً کسی که پایاننامه خوبی داشته، در دانشگاه هم کارهای خوبی انجام داده است چون اغلب افراد پایاننامههایشان را به بیرون از دانشگاه سفارش میدهند و آنها برایشان پایاننامه را مینویسند. اگر برای کسانی مثل من که مدرس دانشگاه هستند بخش جداگانهای در نظر بگیرند بهتر است. دانشگاهها باید به بچهها ارائه کار را یاد بدهند. شاید دانشجویان در طراحی کردن قوی باشند اما ارائهشان واقعاً ضعیف است. ما وقتی طرح را میبینیم قشنگ است ولی بد دوخته میشوند یا عکس بدی از آن میگیرند. حتی اغلب طراحان پارچه و لباس نمیتوانند آن را پرزنت کنند و به مرحله فروش برسانند.
ما یک جشنواره مد و لباس دانشجویی هم داریم که دانشکده شریعتی آن را برگزار میکند ولی از آنجا که جشنواره مد و لباس فجر یک برند است، اغلب افراد دوست دارند در این جشنواره شرکت کنند و یک رزومه برای خودشان داشته باشند.
من میگویم سیستمی بگذارند که اگر افراد به یک درجهای رسیدند بتوانند در این جشنواره شرکت کنند. همیشه میگویم پله به پله بالا بیاییم. دانشجویی که میآید در جشنواره رتبه میآورد، فکر میکند دیگر به آخرش رسیده و به خودش غره میشود چون ما در ایران بالاتر از جشنواره مد و لباس فجر هیچ جشنواره دیگری نداریم. بنابراین آن دانشجو با خودش میگوید من که به این جایزه رسیدم، پس میتوانم بروم برند بزنم و فروش خوبی داشته باشم. با این حال پس از مدتی آن دانشجو سرخورده میشود. بهنوعی دچار توهم میشود. میگویم کاری کنیم که دانشجوها و جوانترها پله به پله به بالا بروند. درواقع طوری شود که آمال و آرزوی یک دانشجو این شود که کارش در جشنواره مد و لباس فجر نمایش داده شود. همین موضوع باعث پیشرفت مد و لباس ما میشود. آنقدر کارهای ضعیف در جشنوارهها دیدهام که اصلاً رغبت نکردهام شرکت کنم. همه به من میگویند چرا در جشنوارهها شرکت نمیکنید؟ خیلی دوست دارم کارهایم دیده شوند و خودم شناختهشدهتر شوم ولی بنا بر دلایلی در جشنوارهها شرکت نمیکنم. یکی از دلایلش این است که فکر میکنم شاید جشنوارهها کمی سفارشی شده باشند. نسبت به داوریها اعتماد صددرصدی ندارم. گاهی میشنوم با سلیقه خودشان میخواهند یک نفر خاص را برنده اعلام کنند. به همین خاطر هیچوقت ترجیحم نبوده است که در جشنوارهها شرکت کنم، در حالی که خیلی دوست دارم کارهایم در جشنواره کشور خودم نمایش داده شود تا بتوانم مقایسه شوم.
اشاره کردید که استودیو طراحی لباسدارید. خودتان در این استودیو چهکارهایی انجام میدهید؟ با توجه به تجربیاتی که دارید، فکر میکنید اگر یک نفر بخواهد استودیو طراحی مد و لباس تأسیس کند باید چهکارهایی را انجام بدهد که بتواند در این بازار شلوغ و فضای رقابتی سری ازسرها دربیاورد و دیده شود؟
الآن تقریباً دو سال است که این فضا را برای خودم اختصاص دادهام. دوست داشتم یک فضای اختصاصی برای کارهای خودم داشته باشم چون تا چند سال قبلتر از آن مزون داشتم و در حیطه مزون موفق نبودم چون اصلاً با روحیاتم سازگار نبود. فضای هنری که برای خودم درست کردم، ابتدا در حد شاگردان خصوصی بود ولی کمکم دارم آن را گسترش میدهم و میخواهم با کمک یک تیم تمام آموزشهای طراحی لباس را انجام بدهم. کم کم دارم تیم خودم را قوی میکنم. همانطور که گفتم بچهها کمی در ارائه کارهایشان مشکل دارند، یعنی طرحشان زیبا و قشنگ است و حتی ممکن است بهترین دوخت و الگو هم انجام بدهند ولی نمیتوانند عکس قشنگی از لباس بگیرند. دید هنری بچههای طراحی لباس مثل بچههای گرافیک قوی نیست. من در استودیوی خودم سعی کردهام نقاط ضعفی که در دانشجویان خودم میبینم را رفع کنم. شاید کسی که نزد من میآید اطلاعات عمومی خوبی راجع به طراحی لباس نداشته باشد.
مدرس تمام کلاسها خودتان هستید؟
خیر، من با یک تیم کار میکنم. تیمی هم که دارم همینطور دارد به تعداد آنها اضافه میشود.
تحلیلتان از این همه اقبال و رغبتی که جوانان به حوزه مد و لباس نشان میدهند چیست؟
همیشه به هنرجویان خودم میگویم این رشته از دور نمای بسیار قشنگی دارد ولی وقتی وارد آن میشوید میبینید به یک دنیا تلاش نیاز دارد. شما برای اینکه در این کار مطرح شوید، به قول معروف باید دود چراغ بخورید. باید پادویی مزونها را انجام بدهید و برای کارهایتان شب بیداری کنید. اینطور نیست که شما با گذراندن یک دوره کلاس بتوانید طراح لباس شوید. شاید بسیاری از افراد با قدرت پول بتوانند این کار را انجام بدهند ولی ماندگاری در این رشته واقعاً سخت است. افراد زیادی هستند که وارد این حرفه میشوند ولی در ادامه به مشکل برمیخورند. ابتدا برخی از دوستانم میگفتند تو چرا میخواهی خیاطی بخوانی؟ هنوز هم بعضی از هنرجویانم میگویند استاد برای ما پارچه میآورند و میگویند این را بدوز. در واقع دید مردم به طراحی لباس چنین دیدی است. همیشه به هنرجویانم میگویم شاید در ابتدا با این دید به شما نگاه کنند ولی شما اگر یک طراح باسواد و متخصص باشید، دیگر هیچکی به شما نمیگوید چرا این رشته را خواندید؟ ولی برای رسیدن به این مرحله باید تلاش بسیار زیادی انجام بدهید. به نظر من رمز موفقیت کسانی که در این رشته ماندهاند و کار میکنند همان تلاششان است. گاهی موجی ایجاد میشود و یک سری افراد سوار این موج میشوند ولی در آخر با همین موج هم میروند. ابتدا فکر میکنند خیلی راحت میتوانند به پول برسند ولی میبینند که نمیتوانند. من هنوز در حال یادگیری هستم و در زمانهای خالی که در طی روز دارم تمرین میکنم تا حداقل یک پله از هنرجویانم جلوتر باشم. این سعی و تلاشی که میگویم را در بین افراد نسل جدید نمیبینم. آدمهای نسل جدید ابتدا با انگیزه وارد این حرفه میشوند ولی وقتی با سختی کار مواجه میشوند شعله آنها برای کار کردن در این زمینه خاموش میشود. متأسفانه با شرایط اقتصادی که الآن وجود دارد، اغلب فکر میکنند برای کار به یک سرمایه بزرگ نیاز دارند، در حالیکه اصلاً اینطور نیست. من به بچهها راههایی را یاد میدهم که از پولهای کم و پس از مدت طولانی به یک برند برسند. وقتی شما کم کم پایههای یک برند را بسازید پایدار خواهد ماند.
البته بسیاری از افراد به واسطه گرانی لباس وارد این عرصه میشوند که بتوانند نیازهای خودشان را در این زمینه رفع کنند. امسال خودتان شاهد بودید که قیمت مانتو چقدر گران بود. مصاحبه کردند و گفتند این قیمتها حباب هم نیست و طبیعی است چون قیمت نخ، پارچه و کارگر نیز گران شده است.
اگر کسی با دید اینکه فقط بیاید نیاز خودش را برطرف کند، کلاس خیاطی هم به او جواب میدهد. همیشه میگویم اگر فقط میخواهید خیاط شوید، اصلاً وقتتان را تلف نکنید و پیش بهترین استاد و بهترین کلاس بروید و خیاط خوبی بشوید، اما اگر کسی میخواهد بهعنوان طراح لباس وارد این رشته شود، باید اصولی کار کند. یعنی باید از صفر تا صد یک کار را یاد بگیرد. پس از یاد گرفتن است که تازه متوجه میشود هیچی بلد نیست. با خودش میگوید من این چیزها را بلدم ولی حالا چطور با آنها کار کنم و چطور بتوانم مشتری داشته باشم. مجبور است که به کلاسهای بازاریابی برود و سطح سوادش را بالا ببرد. ما در طراحی لباس ایران آدمهای خوب و باسواد زیادی داریم ولی متأسفانه کسانی دارند وارد میشوند که سواد چندانی ندارند و از مد و فشن دنیا بی خبر هستند. مثلاً زمانی که کارل لاگرفلد فوت کرد، همه از من میپرسیدند او چه کسی است؟ یعنی حتی یکی از بزرگترین طراحان دنیا را هم نمیشناختند. هنرجو فقط این را یاد گرفته است که روی کاغذ یک طرح بکشد. من تصویرسازی مد را واقعاً دوست دارم ولی همه به من میگویند چرا نقاشی میکنی؟ میگویم من فقط نقاشی نمیکنم. کار من فقط دنیای نقاشی نیست، بلکه در کنار آن شاید یک چیزهایی را بدانم که شما نمیدانید. به نظرم در این زمینه از طریق دانشگاهها اطلاعات عمومی کمی به دانشجوها داده میشود یا اگر داشته میشود هم از طریق آدمهای خوبی داده نمیشود. دانشجوها هم به شدت تنبل هستند. ما محقق و مفسر مد کم داریم. کسانی که بتوانند کارشان را خوب ارائه بدهند کم داریم. بعضی از طرحها قشنگ هستند ولی ارائه و اجراهای آنها ضعیف است. ما تا این مشکلات را حل نکنیم، حوزه مد و لباس ما پیشرفت نخواهد کرد.
افراد زیادی در رابطه با لباس اقوام پژوهش و تحقیق میکنند و برخی دیگر هنرها و عرصههای این چنینی را با هم تلفیق میکنند. جنس کارهای شما چیست و علاقه خودتان چه چیزی بوده است؟ چقدر تلاش کردید که سوزن دوزی و بحث احیای لباس اقوام را داشته باشید؟
همیشه دغدغه داشتم که تدریسم خوب باشد و به همین خاطر مجبور بودم درسهایی که در دانشگاه به من میدادند قبل از تدریس بروم بخوانم و در مورد آن اطلاعات کسب کنم. مثلاً چند ترم درس الهام از لباسهای سنتی ایران را تدریس میکردم. پیش از اینکه بخواهم سر کلاس بروم تحقیقات زیادی در این زمینه انجام میدادم. به همین خاطر برای خودم طرحهایی را زدم که هنوز به مرحله اجرا نرسیده است و دوست دارم اینها را به اجرا برسانم. همانطور که گفتم تصویرسازی را واقعاً دوست دارم. علاوهبر اینکه دلم میخواهد طرحها خاص باشند و طرحهای قشنگی ارائه بدهم، دوست دارم نحوه اجرای قوی داشته باشم. بعضیها میگویند نیازی نیست که آدم بنشیند و مانکن بکشد یا لباس را بسیار سریع با چهار خط نشان بدهد و آن را به اجرا برساند. در بخش طراحی لباس اگر طرف فقط طراح لباس است، میتواند کارش را فقط به صورت اسکچ انجام بدهد. یکی از دغدغههای همیشگی من این است که وقتی میخواهم کارم را به کسی نشان بدهم، دوست دارم آنقدر زیبا باشد که خریدار را مجاب به خریدن کند چون یکی از کارهایی که انجام میدهم فروش طرحهایم است. در واقع یک سری مشتریهایی دارم که طراحی لباسشان را انجام میدهم. گاهی مشتری من دلش میخواهد لباسش پوشیده باشد و من براساس تدابیر بصری که میدانم و اینکه چه رنگ، فرم و خطوطی به آن میآید لباسش را طراحی میکنم. در حال حاضر بیشتر دغدغهام تدریس و یک کار خاص انجام دادن است.
از کپی شدن کارهایتان نمیترسید؟
خیر، معتقدم هنرمند با کارش حرف میزند. حتی اگر کپی کار او را هم بزنند، باز مشخص است که کار فلان طراح است. ما بسیاری از آثار هنری کپی را میبینیم ولی اصل کار را هم تشخیص میدهیم. به نظر من کپی کردن نشاندهنده قدرت آن هنرمند است چون کارش آنقدر قوی بوده از روی آن کپی کردهاند. من از کپی کردن کارهایم استقبال میکنم.
در پایان اگر صحبتی باقی مانده است بفرمایید.
دلم میخواهد خدا آنقدر به من توانایی بدهد که بتوانم هرچه بلد هستم به کسانی که دارند وارد این رشته میشوند یاد بدهم. دوست دارم هنرجوهایی که نزد من میآیند راضی باشند. اینطور نباشد که هنرجویان بگویند ما آن چیزی که دلمان میخواست را یاد نگرفتیم. دلم میخواهد خدا آنقدر توانایی بدهد که خودم هر روز بیشتر یاد بگیرم. تمام سعی و تلاشم این است که بتوانم مجموعهای که دارم را اضافه کنم و بتوانم در راه مد و لباس ایران یک قدم مثبتی بردارم. گاهی پیش آمده که از ایران بروم ولی همیشه ماندهام. با وجود اینکه از فضای مد و لباس ایران دور هستم و خودم را وارد جشنوارهها نکردهام ولی در کل دوست دارم بتوانم عضو مفید و کوچکی از این خانواده بزرگ باشم.