سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین:حیات پاتوقها را میتوان در دورههای تاریخی و اجتماعی مختلف پیگیری کرد. چنانچه تقی آزادارمکی در کتاب "پاتوق در مدرنیته ایرانی" آن را به سه دوره قاجار، پهلوی و جمهوری اسلامی تقسیم میکند. اما این پاتوقنشینی از پیش از قاجار نیز در ایران وجود داشته و باید گفت ایرانیان مکانهای مختلفی را در بازههای زمانی و تاریخی متفاوت برای پاتوق کردن انتخاب کردهاند. مثلا زورخانهها در عصر صفویه یا قهوهخانهها در عصر ناصرالدین شاه. در ایران عهد قاجار چایخانه و قهوهخانهها رونق زیادی داشتند و محافل و شبنشینی مردم عادی و کلاه مخملیها و پهلوانان در این مکانها بود. البته حمامها نیز از این بحث مستثنا نبودهاند یا زورخانهها. پهلوانانی که روز خود را در زورخانه گذرانده بودند، شبها به قهوهخانه میرفتند.
البته در آن دوران چون زنان در پاتوقهای رسمی حضور نداشتند، در حمامها جمع شده و ساعتها در آنجا با هم گپ میزدند، این بود که بسیاری از ضربالمثلها و حکایات از این پاتوقنشینیها به جای مانده است. از طرفی مردان در این دوره از حضور در زورخانه و قهوهخانهها و شاهنامهخوانی و زورآزمایی این مکانها را از ماناترینپاتوقهای دوره خود کرده بودند. تقی آزادارمکی، جامعهشناس و استاد دانشگاه علوم اجتماعی دانشگاه تهران میگوید: "ما در ایران قدیم و جدید پاتوقهای متعددی داشته و داریم که از همه مهمتر و ماندگارتر قهوهخانهها هستند. قهوهخانه در ایران با فضای معماری، اجتماعی و سیاسیای که داشته توانسته در شکلگیری حوادث مهم موثر باشد. در کنار غذاخوردن، مراودات فرهنگی هم جاری بوده است. نقاشی، نقالی، پیوندهای اجتماعی، رد و بدل کردن اخبار فرهنگی و سیاسی، پیوندهای اقتصادی، حل اختلاف و ... نیز در قهوهخانهها جاری بوده است. در قهوهخانهها علاوه بر حضور افراد طبقات پایین، افراد و گروههای اجتماعی بالا نیز حاضر میشدند و هر گروه اجتماعی بر اساس ذوق و علاقهشان منشأ عمل بودهاند. گروهی که به نقالی شاهنامه گوش فرا میدادند با گروهی که برای کسب خبر و گروهی که برای ارتباط تجاری و اقتصادی میآمدند."
پاتوقهای پساکودتا
بعد از کودتای 28 مرداد 1332، به فراخور فضایی که بر جامعه حاکم بود، مردم به پستوها پناه بردند؛ به عبارت بهتر، آنها به محلهایی چون کافهها که هم چندان به مانند قهوهخانهها عمومی نبودند و هم شمایلی از مجمع روشنفکری غربی به حساب میآمدند، پناه بردند تا پاتوقها را به محیطهایی مخفیتر تبدیل کنند. آنها حتی خانههایشان را نیز برای این امر مناسب میدیدند. سیداحمد محیططباطبایی، کارشناس میراث فرهنگی و مدرس دانشگاه، در این باره میگوید: "تا قبل از دهه چهل، پاتوق بزرگان فرهنگی همچون عبدالحسین زرینکوب اغلب در خانههایشان بود که درب آن روی دوستان و شاگردان باز بود. روشنفکران و نویسندهها برای گپ و گفت دور هم جمع میشدند؛ مثلاً سهشنبه عصرها خانه انجوی شیرازی برای حافظخوانی جمع میشدند و حلقه شیرازی را تشکیل میدادند."
در دو برهه از تاریخ معاصر ایران کافه و کافهنشینی به اوج خود رسید؛ دوره اول زمان جنگ جهانی دوم و دوره دوم دهه سی و چهل، زمان پهلوی دوم. معروف است که میگویند کافهنشینی در معنای کاربری پاتوق فرهنگی، نخستین بار با ایده صادق هدایت، داستاننویسِ از فرانسه برگشته شکل گرفت؛ وقتی که او با تأسی از کافههای پاریس، با همراهی تعدادی از دوستانش از یکی از کافههای تهران چنین کارکردی اختیار کردند و این ایده رواج پیدا کرد. آزاد ارمکی درباره پاتوقهای دوره پهلوی اول میگوید: "در دوره پهلوی اول، شاهد ظهور پاتوقهایی در شکل و شمایل رستورانها همراه با مهمانخانهها بودیم. این نوع ظهور پاتوقها در خیابانهای بالای شهر که محل عبور و مرور طبقه بالای شهری و متوسط به بالا بود، دیده میشد. در این پاتوقها اکثر روشنفکران و رجال سیاسی و فرهنگی کشور و همچنین خارجیها رفتوآمد میکردند." در روزگار پهلوی دوم نیز اوضاع بر همین منوال بود؛ در این دوران نویسندگان، شاعران و روشنفکران در کافههای تهران وقت میگذراندند. این نوع پاتوقها در ابتدا در خیابانهای بالای شهر که محل عبور طبقه مرفه و متوسط بود، دیده میشد. کافه رستوران نادری یکی از این نوع پاتوقها بود. این کافهرستوران محل رفتوآمد افراد روشنفکر و سیاسی بود که مناسبات آنها در حوزه اجتماع و سیاست اثرگذار است و در تحولات دوره بعدی دیده میشود. کمکم این کافهها به طبقات و خیابانهای پایینتر نیز رسوخ کرد. اما آن زمان نیز مانند امروز هر چه به خیابانهای پایینتر تهران کشیده میشویم، پاتوقها شکل سنتیتری چون قهوهخانه به خود میگیرد.
پاتوق در دهه پنجاه
در دهه پنجاه، تهرانِ در آستانه انقلاب، با وضعیت ناآرام سیاسی و اجتماعی، تسلط ساواک، بروز حکومت نظامی و محدودیتهای دیگر رژیم پهلوی، جلسات شبنشینی و کافهنشینیهایش را از دست میدهد و مردمش را به مساجد و حسینیهها میفرستد. حسینیه ارشاد را شاید بتوان یکی از پاتوقهای این دوره دانست. آزاد ارمکی درباره نقش این حسینیه نیز میگوید: "این حسینیه محل رفت و آمد روشنفکران دینی، دانشجویان و سیاستمداران غیررسمی بود و توانست با تحولات درونیاش، به لحاظ نسلی در مسیر تغییرات فرهنگی و دینی ایران نقشآفرینی کند. ما از حسینیه ارشاد به فضایی میرسیم که در آن مراسم متعدد برگزار میشود. کار اصلی این فضا، پاسداری از یافتهها و دستاوردهای دوره گذشته است همانطور که دیگر کسی از کافه نادری انتظار حضور روشنفکران را ندارد. به میزانی که از عمر پاتوقها در ایران میگذرد حساسیت دولتها و گروههای ذینفوذ درمورد نقش و جایگاه آنها بیشتر و تلاش برای استفاده ابزاری از آنها مطرح شده است. این اتفاق بهطور خاص بعد از انقلاب اسلامی و در طول دو دهه گذشته بیشتر بروز کرده است. از زمانی که جریان اصلاحطلبی از فضای پاتوقی در حوزه سیاسی و فرهنگی ایرانی سر باز کرد، بسیاری تلاش کردند به جریان اصولگرایی نیز زادگاه و منشا پاتوقی بدهند؛ اگر اولی از فضای پاتوقی روشنفکری سر در آورد، دومی از فضای پاتوقی رزمندگان و هیاتیها زاده شد."
دهه شصت جامعه ایران درگیر جنگ تحمیلی بود و دیگر پاتوقنشینی به معنای خاص آن وجود نداشت. شاید بتوان گفت پاتوق همچنان مسجد، سنگر و پناهگاه بود که به هیچوجه دیگر از آن جنبه آرامشبخشی پاتوق تبعیت نمیکرد.
از این رو، در تهران پس از پهلوی، بسیاری از کافهها و حتی حسینیه ارشاد نیز جای خود را به فضاهای جدیدی چون سالن اجتماعات فکری، سیاسی و دینی و تالارهای اندیشه دادند. این تغییر و تحول نشاندهنده این است که در شرایط بعد از جنگ، پاتوقهای پیشین، تا حدود زیادی کارکرد اصلی خود را از دست دادند و به مراکز، نهادها و موسسات فرهنگی و اجتماعی تبدیل شدند. در این سالها حسینیه ارشاد هم مانند کافه نادری دیگر کارکرد پاتوقی خود را از دست داد و شکلی نمادین به خود گرفت. هیاتها و تکیهها نیز بسیار پر رفت و آمد شده بود. صورتی که امروز هم هر ساله در ایام محرم همچنان پا برجاست و مردم برای عزاداری نیز به تکیههای محلی خود میروند؛ پاتوقهایی مناسبتی و مقطعی.
دهه هفتاد پدیده کافهکتاب و کافهگالری
در اواخر دهه هفتاد بار دیگر زمزمه پاتوقنشینی به راه افتاد، اما اینبار در قالب کافیشاپ. درست است که کافیشاپها آن حس و حال کافهنشینی را برای نسل متفکر ایرانی نداشت، اما جنبه پاتوقنشینی به معنای دو دهه پیش از خود را احیا میکرد. اواخر همین دهه بود که کافههای تازهای با کابری کافهکتاب و کافهگالری راه اندازی شد. درست است که این کافهها چندان میزبان آن نسل پیشین نویسنده و روشنفکر نبودند، اما بستری شدند برای پا گرفتن هنرمندان بعدی و به وجود آمدن نسلی که هنر را دیگرگونه میفهمید.
دهه هشتاد؛ از فضاهای شهری تا تولد پاتوقهای مجازی
در دهه اخیر با حضور شهرداری و توجه به پاتوقنشینی در تهران، سعی شد پاتوقهایی برای هر قشر به تفکیک تشکیل شود که در برخی موارد موثر بوده و از آن استقبال شده و در برخی دیگر چندان مورد استقبال قرار نگرفته است. درست است که جوانان دیگر چندان سر چهارراهها و خیابانها جمع نمیشوند و پاتوقهای خاص خود را دارند، اما چندان به پاتوقهایی با هدف از پیش تعیین شده نیز تن نمیدهند، مانند فرهنگسراها و خانههای هنری که در سطح شهر با این هدف که پاتوقی برای جوانان شود ساخته شد. حال آنکه فضاهای سبز، بوستانها و پارکها همانگونه که در هدفگذاریهای اولیه به چشم میخود، امروزه نیز از بهترین پاتوقها برای بازنشستگان و اهالی محل است. در کنار آن کمپهای ترک اعتیاد و ... بهترین پاتوقهای موجود البته با کاربری مشخص در سطح شهر تهران محسوب میشود که نهتنها کارکرد پاتوقی دارند، بلکه از جنبههای مثبت برای سلامت جسمی و روانی افراد نیز برخورداند. کمکم پاتوقها دیگر وابستگیشان را به فضاها از دست دادند و شکل متغیر و فرارتری به خود گرفتند. این روزها خیابانهایی برای ماشینسواری، باشگاههای بدنسازی و بیلیارد و ... پاتوقهایی هستند که بسترهای پیشین خود را نه به طور کامل اما تا حدی حفظ میکنند و هر روز ماهیتی متفاوت به خود میگیرند، ولی همچنان پاتوقند. با این حال، به نظر میرسد امروز، شماسل تهران، با مفهوم پیشینی پاتوق کمی فاصله گرفته است؛ شمایلی که مهمترین مولفهاش نسلسازی و تشکیل فضاهایی برای دامنزدن به گفتمانهای مختلف است. آزاد ارمکی مهمترین عامل بروز این تفاوت را در این میداند که مدتی است پاتوقها دیگر وابسته به فضا نیستند: "به همین دلیل است که ورود شهرداری و کنشگران اصلی حوزه شهری به این عرصه کمی دیر شده است. برای نقشآفرینی جریان پاتوقی در ایران و تهران بازبینی در نوع مداخلهگری در حوزه فرهنگ و اجتماع بهواسطه کنشگران سیاسی ضروری است. اگر این تغییر صورت گیرد و به جای تاکتیکهای اشاره شده، تاکتیک شفافسازی و حمایت از پاتوقنشینی اصل شود، شرایط طبیعیتر میشود و در نهایت میتوانیم شرایط عمل فرهنگی و سیاسی آشکار را فراهم کنیم. اگر پاتوقها به حیات اجتماعی ایرانی بازگردند، با فضای گفتمانی طبیعی روبهرو میشویم."
در این میان باید اذعان داشت که امروزه پررونقترین پاتوقها، پاتوقهای مجازیاند. با شکلگیری شبکههای اجتماعی مختلف در فضای مجازی، بسیاری از آنها که سر در سودای پاتوقنشینی در فضاهای عمومی و مشخص را داشتند، مدتی است دل در فضای مجازی دارند. آمارهای اعلامی معترفند که این شبکهها نه تنها نسلهای پیشین را پای مونیتورها میخکوب کردهاند، بلکه حتی اجازه نمیدهند نسل جدید به پاتوق در معنای سنتی آن فکر کند.
نگار حسینخانی