سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: پیروکیارا (1986- 1913) "استاد قصهگوی" ایتالیا در جوانی حرفههای متعددی را در ایتالیا و فرانسه مورد آزمایش قرار داد و تا قبل از پاگرفتن حکومت فاشیم در ایتالیا چند سالی را کارمند دولت بود که با محکومیت در "دادگاه ویژه" به جرم فعالیتهای سیاسی به سویس فرار کرد و بعد از جنگ به ایتالیا بازگشت و به پژوهش و نقد ادبی و هنری ادبیات قرن هجدهم ایتالیا پرداخت.ابتدا شعرهایی از کیارا تا اواسط دهه پنجاه چاپ میشد.
اما بعد از سرودن شعر، کیارا تمام تلاشش را صرف داستانسرایی کرد که در واقع قریحه اصلی او بود او به تلفیق خاطرات خودکاری تازه ارایه کرد و آثاری عجیب و دور از معیارهای ادبیات معاصر آن زمان آفرید آنچه او را از دیگر هم عصرانش متمایز میکند "قصهگویی شفاهی" است که با این روش او با نثر روان و بیتکلف، نگرش مستقیم و بیپیرایه بر واقعیتها را بهوجود آورده است. ایجاز و دقت بیان حاصل سبکی ویژه به نام "صرفهجویی روایی" شده است.
او با رمانهایی چون: "بشقاب میگرید" (1962)، "تقسیم" (1964)، "اتاق اسقف" 1976، "تخممرغ مسموم" 1969 ،"زنده با میلیا واکا" (1982).
در صحنه ادبیات ایتالیا به ثبت رسیده است.
رمان "تقسیم" به نظر اکثر منتقدان آثار کیارا جز پرفروشترین رمانهای معاصر ایتالیا است.
ادبیات هر سرزمینی بر مبنای شرایط و موقعیت آن سرزمین شکل میگیرد و در هر دهه تحت شرایط آن دهه آثاری آفریده میشود که زاده وقایع آن سرزمین است.
ایتالیا نیز چشمانداز وسیعی از ادبیات دارد و چه بسیار آثاری که با تفکر و اندیشه توانسته جایگاهی جهانی پیدا کند.
هنگامی که جنگ جهانی دوم به پایان رسید، فصلی تازه در ادبیات ایتالیا آغاز شد که تحت تاثیر فضای تاریخی – سیاسی و مبارزات ضدفاشیستی و پیوندخورده با ادبیات معاصر اروپا بود. آن زمان مصارف با فروپاشی و فعالیتهای ضدفاشیسم در ایتالیا بود.
مهمترین مساله جریانساز ادبیات نیز فاشیسم بود. همان طور که میدانیم فاشیسم در ایتالیا ریشه تاریخی نداشته و محصول عصر جدید است که موسلینی با پوشیدن پیراهن سیاه آن را احیا کرد. این مکتب سیاسی که عبارت است از روش حکومت که بعد افراط و حالت استبدادی و دستهجمعی (توتالیتر) و انقلابی دارد، شرایط مناسبی را برای آفرینش آثاری سمبولیسم آفرید.
در سرزمینی که فاشیسم ریشه میدواند معمولا کشمکش بین سرمایهداران و جنبشهای کارگران کادر اقتصاد و تضعیف عقاید مذهبی دیده میشود و آثار ادبی که بعد از این شرایط زاده میشوند نیز متاثر از این فضاها است. بعد از تمایل نویسندگان به خلق آثار رئالیسم در شرایط خفقان و دیکتاتوری محض، ایتالیا شاهد خلق آثار نئورئالیسم شد که پس از اتمام جنگ گرچه نئورئالیسم بخش عمده از ادبیات ایتالیا را در برگرفته بود آثاری خلق شد که تحت تاثیر غیرمستقیم و حاشیهای از این جریان بودند که تقسیم پیروکیارا از این دسته است.
این داستان 27 قسمت دارد که هر کدام در فضا و مکان خاصی روایت داستان را به عهده دارد. تقسیم شدن داستان به 27 اپیزود آن را به یک فیلمنامه تبدیل کرده است که وقتی خواننده آن را میخواند احساس میکند در تمام فیلم صحنهها مبتذلی را میبیند که همهاش با اعتبار به صحنههای عشقبازی شخصیت اصلی داستان است و حتی کلیسا و خدا هم شاهد این ابتذال، کثافت و از بین رفتن شرافت انسانی است و نویسنده با روایت این مفاهیم میخواهد ابتذال فاشیست را نشان دهد
"تقسیم" داستان زندگی مردی با نام "امرنتزیانو" است که در دهکده "لوئینو" توجه اهالی دهکده را به خود جلب کرده است. انسانی با ظاهری خشک، جدی و قدرتی که از جدیت و اتکاء به نفس زیاد او حکایت دارد.
"امرنتزیانو" چهلو پنجساله کارمند رسمی دولت و مالک قسمتی از یک خانه نیمه مخروبه در کانته وریا، تکهای زمین شهر و یک مزرعه تقریبا بایر است و سه کت و یک پالتو، یک بارانی، دو کلاه و سه جفت کفش دارد و روزی هفت تا ده سیگار "ماچدونیا" میکشد، مرکز توجه اهالی دهکده است به طوری که آنها میدانند برنامه یکشنبه او با دیگر روزها متفاوت است او نظافت مفصلتری میکند و لباس مهمانی میپوشد و به کلیسا میرود و با توجه به حدسیات اهالی دهکده باقی روزش را در عشرتکده میگذراند.
این دهاتی که شغل دولتی شهریاش کرده است در فکر ازدواج و سر و سامان دادن به زندگیاش است اما در یکی از همین یکشنبهها با پیر دخترهای زشت که صورت مردواری داشتند آشنا میشود و با بزرگترین آنها که در کلیسا مسوول کتابخانه بود ازدواج میکند.
نام رمان "تقسیم" با توجه به مفهومش خواننده را با آشناییزدایی خاصی روبهرو میکند.
تقسیم از لحاظ ظاهری قسمت کردن/ بخشیدن ... است که خواننده قبل از خواندن رمان حتی با معنای لغوی نمیتواند به ماجرای رمان پی ببرد. اما بعد از خواندن داستان در مییابیم که تقسیم، بخش کردن و تقسیم کردن "امرنتزیانو" به عنوان شوهر بین خواهران است امرنتزیانو شخصیت اصلی رمان آن طور که در رمان معرفی میشود دهقان خردهپایی که پرورش دهنده خوک بوده است.
و موهای شبیه موهای مردهها، دستهای فیل و کک و مکی با ناخنهای پختچارگوش دارد با استناد به این ویژگیها میتوانیم دریابیم که نویسنده سعی دارد شخصیت اصلی داستانش در ذهن مخاطبش فردی منفور و زشت جلوه دهد و بعدها در ادامه داستان میبینیم که هدف اصلی نویسنده نه تنها خراب کردن امرنتزیانو است بلکه پلید و کثیف نشان دادن حزب فاشیسم است زیرا امرنتزیانو به عنوان نماینده فاشیست نشان دهنده حکومت فاشیست و منفور بودن آن از نظر نویسنده است که با جریاناتی که تا پایان داستان اتفاق میافتد این ذهنیت خواننده کامل میشود.
سه دختر از نظر نویسنده زنهای تهیمغزی هستند که هر چند اعمال مذهبی خود را به دقت انجام میدهند اما هر سه به نوعی دچار اعتقادی کورکورانه به خدا و کلیسا هستند.
داستان "تقسیم" فضایی طنزگونه دارد به طوری که ابتدای داستان هم با چند نمونه، طنز زبانی روبه هستیم مثلا اسم مجروح چون در ترانهای این جمله آمده بود که گاریبالدی مجروح گردید... انتخاب شده است، نام شخص میشود. حتی مرگ "امرنیزیانو" به خاطر یک شوخی به یک اسطوره میهنی تبدیل میشود که این خود در بیانی طنزگویای واقعیت تلخ اجتماع است.
"شرایط محیط انسان را تغییر میدهد" این شعار را در اکثر قسمتهای رمان حس میکنیم.
کلیسا که زمانی محل عبارت و نیایش است با تغییر شرایط روحی تارسیلا محل عیش و خوشگذرانی او میشود به طوری که کلید کتابخانه به او امکان میداد کوزههای عسل عشق را باز کند.
بین سه خواهر تارسیلا خواهر کوچکتر دچار نارسیسم عجیب است با آن چهره زشت و احساس برتری نسبت به دو خواهر خود پیدا کرده است.
دقت موشکافانه نویسنده در مورد شخصیتهای داستان حتی شخصیتهای فرعی به حدی است که شگفتی آدمی را برمیانگیزد او در مورد پائولینو و روابطش با تارسیلا آنقدر جزئی و صریح به صحبت مینشیند که گاه خواننده از کسالتبار بودن نوشته به ستوه میآید، اما او به راحتی به هدفش که همان پست جلوه دادن فاشیسم و روابط حاکم بر آن است میرسد و تا پایان داستان این روند که در مسیر داستان هر کسی را که با فاشیسم رابطهای کوچک دارد خراب کند ادامه میدهد.
خواننده در این رمان تنها با حضور چند شخصیت اصلی و گاه شخصیتهای فرعی تا انتهای داستان با نویسنده همراهی میکند و این مساله از نکات قابل توجه است چون مسوولیت نویسنده برای آنکه خوانندهاش بدون دخالت شخصیتهای فرعی دچار کسالت نشود دو چندان است و کیارا توانسته است از عهده این مهم برآید.
زهرا طهماسبی