گروه فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین،فرید حامدی در هفده سالگی اولین کتاب خود با نام «یک گل در شهر خارها»را نوشت و به چاپ رسانید. ده سال بعد کتاب دوم خود با نام «برگ های درخت سپیدار» را به چاپ رساند که این اثر هم به چاپ دوم رسید. سبک داستان نویسی فرید حامدی سوررئال بوده و در آثار خود به موضوعات اجتماعی و فرهنگی می پردازد. وی با در نظر گرفتن یک موقعیت خیالی جامعه و مسائل آن را مورد بررسی قرار می دهد و با نگاهی منتقدانه به تصمیم گیری های رایج جامعه می پردازد. کتاب بعدی وی که در حال تولید است با نام «شب های ناخواسته» به زودی منتشر خواهد شد.
با این نویسنده گفت وگویی انجام دادیم که ر ادامه تقدیمتان میگردد:
گویا کتاب جدیدی در دست انتشار دارید کمی درباره آن توضیح دهید.
در هفده سالگی اولین کتاب خود با نام «یک گل در شهر خارها» را نوشتم و به چاپ رسید. این کتاب توسط انتشارات کرمانشاه با مجوز رسمی از وزارت فرهنگ و ارشاد در تیراژ دو هزار جلد به چاپ دوم رسید. موضوع این داستان کوتاه اجتماعی بود و سبک آن ادبیات سورئال است. ده سال بعد کتاب دوم خود با نام «برگ های درخت سپیدار» را منتشر کردم و این اثر هم به چاپ دوم رسید. این داستان کوتاه در مورد زندگی یک برگ در یک درخت تنها در کویر است که برای تغییر جایگاه خود تصمیمات عجیبی میگیرد. کتاب بعدی که در حال تولید است با نام «شب های ناخواسته» به زودی منتشر می شود. این بار هم همان سبک دو دهه گذشته خود را دنبال کردم و دقیقتر به چالشهای یک زوج جوان میپردازم که شخصیت آنها مدام در حال تغییر است و خواننده داستان را از زبان دو نفر میشنود که در نقش ده نفر گفت و گو دارند. همچنین تصمیم دارم تا سه اثر خود را به صورت صوتی منتشر کنم.
وضعیت ادبیات را چطور ارزیابی می کنید؟
ادبیات از دیرباز رکن اصلی فرهنگ اقلیم بزرگ ایران و ایرانی بوده است. از شعرای قرون گذشته که بگذریم با توجه به زبانها و لهجههای مختلف در ایران گستردگی بسیاری را در ادبیات شاهد هستیم. داستانهای قدیمی و روایتهای تاریخی در کنار سخنوری ذاتی ایرانیان باعث شده تا با نیم نگاهی به تاریخ ادبیات این کشور بفهمیم که مردمان این سرزمین اهمیت بسیاری را برای ادبیات قائل بودند. اما امروزه با توجه به تغییر معیارهای اجتماعی، متاسفانه اهمیت ادبیات بسیار کم شده و حتی ما با ورود کلید واژههایی که ساخته دست نسل جدید است مواجه شدهایم که معنایی در ادبیات ندارد. امروزه ادبیات از اهمیت گذشته خود دور شده و اکثر مردم رغبتی به مطالعه ندارند.
چه مشکلاتی در حوزه ادبیات وجود دارد؟
تغییر نظام فرهنگی و ارتباطی بزرگترین مشکل ادبیات است. رسانههای دیجیتال با سرعت بسیار زیادی گزیدههایی از ادبیات را به جامعه منتقل میکند. ادبیات در هر سبکی دارای بار معنایی است. جامعه امروز قدری از مواجهه با معنا هراس دارد. امروز با در نظر گرفتن دغدغه های اجتماعی ادبیات از انتخاب های اولیه فرد نخواهد بود. نشر کتاب و هزینه های آن هم موضوع مهم دیگری است که ضربه های جبران ناپذیری زده است.
چطور می توانیم نوجوانان را به کتاب خواندن علاقه مند کنیم؟
با ظهور رسانههای دیجیتال و سرگرمیهای کامپیوتری نوجوانان انتخاب سختی را برای سرگرمی یا رشد شخصی دارند. این مقدار از سلطه عصر دیجیتال هراسناک است. به اعتقاد من تنها باید به نسل جوان فهماند که وقت صرف کردن با آن سرگرمیها نه ماندگار است و نه برون دادی دارد. تنها ادبیات است که می تواند با قدرت تاریخی خود به فرد موارد بسیاری را منتقل کند. ادبیات بار معنایی دارد و در ذهن فرد تاثیر ابدی خواهد داشت. در رمان یا شعر و یا حتی ادبیات طنز، خواننده به رشد شخصیتی و ذاتی خواهد رسید اما با سرگرم شدن در فضای دیجیتال و سرگرمی های کامپیوتری هیچ رشدی را شاهد نخواهیم بود.
یک نویسنده چطور می تواند در شرایط امروز موفق شود؟
با تولید آثار متفاوت و نزدیک به دغدغه های امروزی جامعه و البته کمک گرفتن از تکنولوژی یک نویسنده می تواند موفق شود. دقیقا کتابهای صوتی بیشتر طرفدار دارد تا خود کتاب زیرا ارزانتر و قابل دسترس است. موضوعات مهم این روزها می تواند جامعه را به ادبیات علاقهمند کند. همانطور که سینمای موفق جهان وامدار ادبیات صحیح و تاثیرگذار است.
گرانی کاغذ چه مشکلاتی برای نشر کتاب بوجود آورده؟
از نظر من ارتباطی ندارد. همه چیز در سبد خانوار گران شده است. آیا تولیدش متوقف شده؟ دیگر خرید نمیشود؟ نه اینگونه نیست. برعکس آن هم هست. جامعه درصد زیادی از اقلام را دهها برابر قیمت آن خرید میکنند و این امری عادی شده! اما گرانی کاغذ ارتباطی با نشر آن ندارد. موضوع اینجا است که گرانی کاغذ در کنار مطالب چاپ شده روی آن برای جامعه ارزش خرید ندارد و کاربرد آن از دست رفته است.
آیا ادبیات کودک تبدیل به ادبیات دولتی شده است؟
اگر منظور ادبیات آموزشی است که قطعا بله البته نه به آن معنا که ادبیات آموزشی تحت تاثیر مبانی سیاسی، اخلاقی و دینی است بلکه در راستای اهداف تبیین شده است. نه میگویم این بد است و نه خوب. تنها یک سوال باقی میماند پس از فراگیری و مواجه فرد با ادبیات جهان و تنوع آن و گستردگی موضوعی آن، چه تصوری برای فرد به وجود میآید؟ به زبان ساده دو کفه ترازوی ادبیات داخل و خارج را چگونه خواهد سنجید؟ و کدام را انتخاب میکند؟