گروه فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: ولیالله کاووسی، پژوهشگر و مترجم، دکترای تاریخ هنر اسلامی از دانشگاه تهران، عضو هیات علمی بنیاد دایرهالمعارف اسلامی و مولف بیش از ۵۰ مدخل در دانشنامه جهان اسلام در زمینههای مختلف هنرهای ایران و دیگر سرزمینهای اسلامی است. تالیف کتاب «تیغ و تنبور» درباره هنر دوره تیموریان و ترجمه «خوشنویسی اسلامی»، اثر شیلا بلر، از جمله کارهای پیشین اوست که برنده جایزه تقدیری کتاب سال ١٣٩٧ شده است. کتاب «هنرهای اسلامی» با زیر عنوان ادبیات، موسیقی، نمایش و تجسمی با ترجمه کاووسی بهتازگی از سوی موسسه تالیف، ترجمه و نشر آثار هنری (متن) فرهنگستان هنر منتشر شده است. بهانگیزه نشر این کتاب که متن اصلی آن مدخل دانشنامه بریتانیکا بوده است، گفتوگویی با این مترجم انجام دادهایم که حاصل آن را میخوانید.
آقای کاووسی با توجه به این که کتاب «هنرهای اسلامی» بخشی از دانشنامه بریتانیکا است؛ درباره اهمیت دانشنامهها توضیح دهید؟
بله، متن انگلیسی «هنرهای اسلامی» به صورت کتاب نیست و به زبان فارسی در قالب کتاب منتشر شده است. کتاب حاضر ترجمه مقالهای از دانشنامه بریتانیکا با عنوان و موضوع هنر اسلامی است که متن انگلیسی آن به صورت آنلاین در دسترس عموم است. فرهنگستان هنر از دو سال پیش تصمیم گرفت مدخلهای مهم دانشنامه بریتانیکا را تبدیل به کتاب کند. مدخل سینما هم به همین قالب و روش ترجمه و منتشر شده است. از آنجا که تخصص و تحصیل من هنر اسلامی است و سابقه این کار را داشتم، پیشنهاد دادند مدخل هنرهای اسلامی را ترجمه کنم که پذیرفتم. دانشنامهها در دنیای علمی و فرهنگی امروز بسیار مهم هستند. تولید دانشنامه در کشور ما دستکم سی و چند سال سابقه دارد و میتوانم بگویم با کیفیت بسیار بالا و همطراز با دانشنامههای جهان، به همت متخصصان ایرانی انجام میشود. اما مصرف دانشنامه در کشور ما هنوز شروع نشده است. در واقع تولیدکننده دانشنامه داریم ولی مصرفکننده و مراجعهکننده آن را نداریم.
بهنظرتان ترجمه مداخل دانشنامهها و نشر آن چه اهمیتی دارد؟
حُسن بزرگ این نوع کتابها که ترجمه مدخلهای معتبر جهان هستند این است که دانشجویان و تمام اهل فرهنگ را به مطالعه دانشنامهها هدایت میکند. همه ما کار با فرهنگهای لغت را یاد گرفتهایم و اگر معنای لغتی را ندانیم، بلافاصه سراغ لغتنامهها میرویم؛ اما این رویکرد برای مفاهیم و مبانی هنوز جا نیافتاده است. مثلا هرگاه دانشجویی بخواهد در زمینهای تحقیق کند، در نظام معیار و متعارف جهان اولین قدم او باید این باشد که سراغ دانشنامهها و دایرهالمعارفها برود. ببیند در آن زمینهای که میخواهد کار کند چه چیزی منتشر شده چون دانشنامهها چکیده دانش متخصصان در فشردهترین حالت ممکن هستند. همین کتاب راه دسترس به مفهوم هنرهای اسلامی را کوتاه میکند و به نوعی رجوع به دانشنامهها را آموزش میدهد. برای این کار، الزاما نیاز نیست به سراغ ترجمه مداخل دانشنامههای غربی برویم، زیرا بسیاری از مدخلهای دانشنامه فارسی هم در قالب کتاب منتشر شدهاند.
مبحث هنرهای اسلامی در این کتاب چه حوزههای جغرافیایی را دربر میگیرد؟
دانشنامه بریتانیکا تصمیم گرفته ذیل عنوان هنرهای اسلامی چهار رشته و زمینه را بگنجاند که عبارت است از ادبیات، موسیقی، نمایش و هنرهای تجسمی در تمدن اسلام در جغرافیای وسیع سرزمینهای اسلامی و در فاصله زمانی بسیار طولانی، یعنی از صدر اسلام حتی از پیش از اسلام تا اوایل قرن بیست و یکم. کتاب مجموعه آثار ادبی و هنری جهان اسلام را در دورهای ۱۴۰۰ ساله از شمال آفریقا و اسپانیا تا هند و سرزمینهای شرق دور، نظیر مالزی و اندونزی دربرمیگیرد. هنرهای نوشتاری و گفتاری مسلمانان که همان ادبیات است، هنرهای اجرایی یا پرفورمنس و رقص که ذیل عنوان نمایش آمده، موسیقی که هنری شنیداری است، و هنرهای دیداری یا تجسمی که عبارت از معماری و نقاشی است. مولفان هر بخش جزو مهمترین و برجستهترین دانشوران عرصههای خود هستند.
منظورتان آنهماری شیمل، آمنون شیلوه، یاکوب ام. لانداو و الگ گرابار نویسندگان این مداخل هستند. درست است؟
بله. البته این اسامی ویترین کار و اسامی روی جلد هستند. دانشنامه بریتانیکا گروهی ویراستار و ادیتور دارد؛ یعنی کار این اشخاص بهتنهایی نیست. روال کار دانشنامهنگاری چنین است که یک شخص مینویسد و مجموعه ویراستاران کار او را تکمیل میکنند و کار جمعی است. آنهماری شیمل جزو مشهورترین شرقشناسان آلمانی بود که در سال ۲۰۰۲ از دنیا رفت. او سفرهای بسیار زیادی به سرزمینهای اسلامی داشت، از جمله به ایران و ترکیه. با فرهنگ ایران بسیار آشنا بود و در ادبیات عرفانی تخصص داشت. گرابار نیز جزو برجستهترین محققان هنرهای تجسمی جهان اسلام بود. آمنون شیلوه و یاکوب لانداو هم بهترتیب در شناخت حوزههای موسیقی و نمایش در جهان اسلام متخصص و صاحبنام بودهاند.
آقای کاووسی، در چهار فصل کتاب که به ادبیات، موسیقی، هنرهای نمایشی و هنرهای تجسمی پرداخته شده است. بهعنوان خواننده نقطهقوت آن را بخش ادبیات دیدم که بسیار جامعتر از سه بخش دیگر است. از اسلام کهن شروع شده و تا دوره معاصر با معرفی آخرین شخصیتهای ادبی ادامه یافته است.
بله همینطور است. بخش ادبیات، دایره وسیعی از ادیبان، حتی دانشمندان و فیلسوفان جهان اسلام از دوره جاهلیت تا اوایل قرن بیستویکم دربرگرفته است. این تاریخ بسیار طولانی که با معرفی شاخصترین چهرههای ادبیات و سخنسرایی جهان اسلام همراه شده است که در مخاطب کتاب ایجاد انگیزه میکند برای پیگیری سرگذشت و آثار این شخصیتها. شاعران عرب زبان قبل از اسلام بسیار چهرههای مهم و تاثیرگذاری بودند. چون عربی زبان رسمی جهان اسلام بوده است. سپس وارد عرصه زبان فارسی شده است. نویسنده معتقد است پیریزی و زیربنای ادبیات اسلامی را عرب زبانها ریختهاند ولی شالوده ادبیات اسلامی را ایرانیان و فارسیزبانان تثبیت کردهاند. فارسیزبانان میراث شاعری عرب زبانها را پربار کردند، کسانی مثل رودکی و فردوسی. همچنین در لابهلای توضیحات مسیر ادبیات اسلامی را به قسمتهای فرعی کشانده است، مثلا ادبیات فارسی در هند یا تاثیر دیگر زبانها. فصلی از کتاب هم درباره ادبیات پشتو است. به کوچه پس کوچههای ادبیات پشتو سرک کشیده تا دورههای متاخر ادبیات جهان اسلام. ادبیات دوره استعمارستیزی و ملیگرایی از قرن ۱۹ به بعد زمانی که همزمان با جنبشهای بیداری کشورهای اسلامی است. در این روزگار مسلمان به پیروی از غربیها شروع به نمایشنامهنویسی و رماننویسی کردند. به چهرههای مهم ادبیات معاصر ایران همچون فروغ فرخزاد، پروین اعتصامی، صادق هدایت، محمدعلی جمالزاده و سیاوش کسرایی، پرداخت شده است. همچنین نام مشاهیری چون طه حسین، محمود درویش، نجیب محفوظ، و اورحان پاموک و بسیاری دیگر از شاعران و نویسندگان کمتر شناخته هم به میان آمده است که بهنظرم از بخشهای بسیار خواندنی و آموزنده کتاب است.
در بخش موسیقی به نظر میآید بهلحاظ فنی به مطالب پرداخته شده نه تاریخی؟
بله بحث موسیقی کتاب تا حد زیادی فنی است و به مسایل تاریخی کمتر پرداخته شده است. آمنون شیلوه موسیقیشناس معاصر است که بیشتر بهلحاظ فنی موسیقی را مدنظر قرار داده تا تاریخی. در این بخش از نظام مدال، مقامها، قالبها و انواع نغمهها و ریتمها سخن رفته است. نویسنده تاکید میکند که موسیقی جهان اسلام غالبا مبتنی بر بداههنوازی است و آهنگسازی به شیوه غربی در جهان اسلام چندان جایی ندارد.
به هنرهای نمایشی در ادبیات غنی اقوام مسلمان بهنسبت کمتر توجه شده است. چرا؟
در فصل نمایش، بیشتر قالبهای نمایشی جهان اسلام معرفی شده است چون سنت نمایشی چندان قدرتمندی در جهان اسلام وجود نداشته است. مثلا در ایران نمایش سنتی فقط تعزیه و مصیبتنامه و ویژه سوگواری است. اما نمایشهای خندهآور و فکاهی مثل «پهلوان کچل»، «سیاهبازی»، «لالبازی»، یا «نمایش روحوضی» هم رایج بوده است. سنت نمایشی در ترکیه بسیار قوی بوده است و نمایشهایی چون «اورتا اویونو» و «قرهگُز» سابقهای بسیار طولانی داشتهاند. در این فصل به جریانهای معاصر تئاتر و نمایشنامهنویسی هم تا حدی پرداخته شده است. همچنین از پرداختن به انواع رقصها هم غفلت نشده است.
در فصل آخر، هنرهای تجسمی نیمی از کتاب را دربرگرفته است.
کسانی که با پژوهشهای هنر اسلامی آشنا هستند میدانند که الگ گرابار سرشناسترین چهره مطالعات هنرهای تجسمی جهان اسلام است. او بنا بر شیوه خودش بسیار به معماری پرداخته است، یعنی ساختار معماری جهان اسلام را شرح داده و از انواع مساجد، باغها، کاخها، بازارها، مدارس و حمامها سخن به میان آورده است. کمی هم به تاریخ صناعات و نقاشی در سرزمینهای اسلامی پرداخته است.
آقای کاووسی، بهنظرم ضعف قسمت هنرهای تجسمی این است که به خوشنویسی اصلا پرداخته نشده، درست میگویم؟
بله موافقم. نمیدانم شاید گرابار برای این که مطلب کوتاه شود این کار را کرده است. بخش حجیمی از کتاب به معماری و نقاشی و صناعات اختصاص دارد. البته این بخش و کلا کتاب آنقدر مطالب مفید و دست اول دارد که میتوان از این مبحث چشمپوشی کرد. میشود فکر کرد خوشنویسی موضوع بسیار گستردهای است و خودش نیازمند یک بخش مجزا بوده است. نظر شخصی نویسنده بوده و ترجیح داده به این بخش ورود نکند. شاید عرصه علاقه او نبوده نه این که دانش آن را نداشته است.
با توجه به این که کتاب چهار حوزه هنر را بررسی کرده است و نیازمند دانشهای مختلف بوده، ضرورت داشته که مترجم در هر چهار زمینه ادبیات، هنرهای نمایشی، موسیقی و هنرهای تجسمی اطلاع داشته باشد. خوشبختانه شما این توانایی را داشتید. خودتان از تجربه این کار بگویید؟
لطف دارید. بله علاوهبر تحصیلات دانشگاهی، از کودکی در فضای فرهنگی بزرگ شدهام. سعدی خواندهام یا ساز زدهام. اگر دانش موسیقی نداشته باشیم برخی مفاهیم را نمیتوان ترجمه کرد. هنرهای تجسمی هم رشتهام بوده است. در فصل تجسمی از اصطلاحات تخصصی معماری استفاده شده است. معماری را باید درک کنیم. وقتی راجع به طرح بنا، گنبد، و دیگر اجزا معماری جهان اسلام صحبت میشود اگر کسی به آن ورود نداشته باشد از عهده ترجمه برنمیآید. یا در زمینه ادبیات، باید فضای بادیهنشینی و عصر جاهلیت را شناخت و درباره آن مطالعه کرد. محققانی که وارد عرصه اینگونه ترجمهها میشوند باید خود را درگیر پژوهش کنند. کار ترجمه بسیار جزییات خاص دارد که سالهاست در کتابها رعایت نمیشود. مترجمان و نویسندگان معمولا کلمات دشوارخوان را اعرابگذاری نمیکنند. زحمت این کار را به خود نمیدهند. اما من در کتاب «هنرهای اسلامی» و دیگر نوشتههایم هر جا لازم بوده این کار را انجام دادهام. به باور من هدایت مخاطب به سمت درستخوانی یکی از وظایف کسی است که قلم در دست میگیرد.
در پایان اگر نکتهای باقی مانده است، بفرمایید؟
میخواستم دوباره بر اهمیت رجوع به دانشنامهها تاکید کنم. باید بیاموزیم که اولین گام برای آشنایی با هر مطلب این است که بهسرعت بهسراغ مطالب دانشنامهها یا دایرهالمعارفها برویم. توصیه من بیشتر از هر کسی به دانشجویان هنر است. خوشبختانه این روزها که کتاب خریداری میکنم و در سایتهای کتابفروشی میچرخم، بهنظر میآید سطح کتابخوانی در حال ارتقا یافتن است و بهویژه در دو زمینه رمان و تاریخ سیاسی کتابخوانها زیاد شدهاند. آثار بزرگ ادبیات جهان مکررا ترجمه میشوند که امیدوارکننده است. متون تاریخ سیاسی هم خوب خوانده میشوند. اما ضعفی که میبینم و مرا غمگین میکند این است که تاریخ فرهنگی کم خوانده میشود. بدنه همزیستی ما بسیار بیشتر از تاریخ سیاسی بر بسترهای فرهنگی شکل گرفته است. ادبیات ما ایرانیان و مصریان از یک آبشخور فرهنگی سرچشمه میگیرد. یا مثلا یاشار کمال در ترکیه پنجاه سال گذشته درست همتا و همشان صادق چوبک در کشور ماست. ۴۰۰ سال پیش هم به همین ترتیب بوده است. مسجدی که در اصفهان داریم همتای مسجدی است که در استانبول ساختهاند البته با دو شیوه معماری متفاوت. اگر تاریخ فرهنگی خوانده و مطالعه شود بسیار زودتر به کشف هویتی میرسیم که در تاریخهای سیاسی جستوجویش میکنیم. این نوع ترجمهها و کتابها کمک میکند که ساختار فرهنگی بیشتر معرفی شود بهشرطی که مطالعه شود. امیدوارم تاریخ فرهنگی و اجتماعی وارد سبد مطالعات اهل کتاب شود.