گروه فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: کتاب «جوهره مکان» با زیرعنوان پژوهشی در باب معماری کردن در اصفهان، نوشته محمدرضا قانعی و سهند منشی، به‌تازگی توسط انتشارات فرهنگستان هنر (متن) نشر یافته است. کتاب حاوی یازده فصل تحت‌عناوین «سکونتگاه ما در وضعیت انتقادی»، «منطقه، زمینه و معماری»، «نظروری‌ها درباره زمینه»، «شهر به‌مثابه یک بستر»، «تاریخ‌شناسی معماری معاصر ایران و جهان»، «اندیشه‌ورزی در هنر ایران»، «اندیشه‌ورزی معماری در ایران»، «جوهره اصفهان»، «معماریت معاصر اصفهان از منظر انتقادی»، «ده بنا» و «پیوند با بستر» است. در این اثر یادداشت‌هایی از سیدمحمد بهشتی، حمیدرضا بهشتی، اسکندر مختاری‌ طالقانی، یورک گورت گروتر و محمود درویش درباره کتاب ارائه شده است.

محمدرضا قانعی سال ۱۳۳۲ خورشیدی در اصفهان به دنیا آمد و برای تحصیل در رشته معماری وارد دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران شد. از سال ۱۳۵۷ در رشته مرمت ابنیه و شهر در پردیس اصفهان درس خواند و بعد از آن برای گذراندن دوره D.P.L.G معماری به هنرهای زیبای پاریس رفت و همزمان با آن به تحصیل D.E.A در دانشگاه پاریس پرداخت و سال ۱۹۸۳ (۱۳۶۲) آن را به پایان برد.

در بیش از ۳۰ سال سابقه کار در ایران حدود ۵۰۰ پروژه در مقیاس‌های معماری، طراحی شهری و شهرسازی را طراحی کرده که بسیاری از آن‌ها به مرحله اجرا رسیده است. در طول فعالیت موفق به کسب جوایز و تقدیرنامه‌های بسیاری شده و علاوه‌بر عضویت در شورای عالی معماری جامعه معماری ایران، سوابق داوری و حضور در رقابت‌های تخصصی از سال ۱۳۸۵ تاکنون را دارد.

محمدرضا قانعی

سهند منشی دیگر مولف کتاب، متولد ۱۳۶۱ در شیراز و در حال حاضر ساکن اصفهان است. فارغ‌التحصیل رشته معماری در مقطع لیسانس از دانشگاه آزاد شیراز و فوق‌لیسانس معماری از دانشگاه آزاد اصفهان است. او از سال ۱۳۸۵ فعالیت خود را در زمینه معماری و شهرسازی آغاز کرده است و طی این مدت عهده‌دار انجام پروژه‌های متعدد در زمینه‌های معماری، شهرسازی، برنامه‌ریزی و مطالعات منطقه‌ای بوده است. او بنیان‌گذار و سردبیر فصلنامه تخصصی فرهنگی و هنری «تَزَرو» بود که تا سال ۱۳۹۷ منتشر می‌شد. انتشار یادداشت‌ها و مقالات در زمینه‌های معماری و شهرسازی و همچنین دبیری و برگزاری سلسله نشست‌های تخصصی متعددی در عرصه معماری در سوابق کاری منشی دیده می‌شود. با او درباره کتاب «جوهره مکان» به گفت‌وگو نشستیم.

منشی

آقای منشی، درباره چگونگی شکل‌گیری کتاب «جوهره مکان» که در نوع خودش موضوعات مهمی را با ارائه بناهایی در اصفهان و ایران در بحث‌های «زمینه‌گرایی» و «منطقه‌گرایی» مطرح، تحلیل و آسیب‌شناسی می‌کند، بگویید؟

آغاز شکل‌گیری این کتاب از یک دغدغه می‌آید، دغدغه‌ای که محمدرضا قانعی به‌عنوان پدیدآورنده کتاب داشت، این‌که به چه شکل می‌توان میراث ارزشمند معماری و شهرسازی ایران را معاصرسازی کرد. کاری که به‌طور عملی طی چند دهه در مهندسین مشاور پلشیر دنبال کرده است و ماحصل آن انجام پروژه‌های متعددی در ایران بود که هر یک به‌نوعی توجه به زمینه و بستر شکل‌گیری طرح و میراث هنر و معماری ایران را در ماهیت خود دنبال می‌کردند. تلاش‌های او منجر به آموزش نسلی از معماران در اصفهان و ایران شد که برعکس جریان غالب در معماری ایران دغدغه میراثی اندیشیدن را داشتند. به‌همت قانعی و گروهی از علاقه‌مندان و معماران جوان و با توجه به ارزش‌های تاریخی معماری و شهرسازی در شهر اصفهان و همچنین آثار ارزشمند معاصری که به‌ویژه از دهه چهل شمسی به این سو توسط معماران معاصر در این شهر طراحی و بنا شد، مطالعات میدانی درباره این بناهای معاصر صورت گرفت. این مطالعات منجر به شناسایی تعداد قابل توجهی از پروژه‌های معماری شد که می‌توان ارزش‌های ملموس و ناملموس محیط شکل‌گیری خود را در آن‌ها دید. با توجه به هم‌فکری که من با او درباره پروژه‌ها و همچنین جریانات معماری معاصر طی چند سال گذشته داشتیم و همچنین پیشنهادی که داشت، تصمیم بر این شد کتابی با توجه به این مطالعات اولیه منتشر شود که بتواند با صورت‌بندی مباحث نظری در مورد زمینه‌گرایی و منطقه‌گرایی و بررسی سازوکارهای شکل گرفته شده این نظریات در تاریخ معماری معاصر ایران و اصفهان بپردازد و سپس تعدادی از بناهای منتخب در مطالعات اولیه، مورد تحلیل و بررسی انتقادی قرار گیرد که ماحصل آن پس از سه سال به انتشار کتاب «جوهره مکان» منجر شد.

با توجه به رویکردهای جدید در جهان و بحث پست‌مدرن، در این کتاب زمینه و ماهیت منطقه و مکان زیستگاه مورد توجه قرار گرفته است. آیا معماران ایرانی در پی معیارهای جهانی به گذشته تاریخی رجوع داشتند؟

این‌که در حال حاضر در دوران پست‌مدرن به سر می‌بریم هیچ شکی نیست. دورانی که شاید بزرگ‌ترین دستاورد آن این بود که اندیشه مدرنیسم در معماری و شهرسازی را به چالش بکشد. اندیشه‌ای که در کلیت خود به زمینه و ماهیت منطقه‌ای که زیستگاه آدمی بود بی‌توجهی می‌کرد و معتقد بود یک دستورالعمل مشخص برای معماری و شهرسازی برای همه جهان وجود دارد که این دستورالعمل هم نهایتا از سنت فلسفی غربی می‌آمد. در طول تاریخ معماری، انسان همیشه به‌گونه‌ای سکونتگاه خود را برنامه‌ریزی می‌کرد و می‌ساخت که حداکثر همزیستی را نه‌تنها با محیط پیرامون خود، بلکه با جنبه‌های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی خود داشته باشد و بی‌شک تاریخ معماری و شهرسازی در جغرافیای فرهنگی ایران تبلوری درخشان از این همزیستی عالی و کمال یافته بوده است. مسئله‌ای که به‌شدت از بعد از ورود جریانات مدرنیستی در معماری و شهرسازی ایران خدشه‌دار شد و ماحصل آن بی‌کیفیتی، بی‌هویتی، عدم هم‌راستایی دستاوردهای مدرن با سنت معماری و ... است. در دوران پست‌مدرن مجددا به ارزش‌ها محیط و منطقه در غالب نظریات جدید در حوزه برنامه‌ریزی سکونتگاه‌های انسانی  توجه شد به‌گونه‌ای که در حال حاضر میراثی اندیشیدن در جهان معماری تماما یک رویکرد مدرن شده است و این جریان هم در حوزه معماری ایران تاثیرگذار بوده است. متاسفانه این که ما دوباره و به‌ویژه از اواخر دهه چهل شمسی به دنبال معاصرسازی دستاوردهای این جغرافیای فرهنگی بوده‌ایم نه یک حرکت درون‌زا و براساس ضرورت‌مندی، بلکه بیشتر تابع بودن با نظریات زمینه‌گرایی و منطقه‌گرایی در دنیا است. نمونه آن را می‌توان در تاریخ شکل‌گیری پروژه «شوشتر نو» اثر کامران دیبا در پیش از انقلاب جستجو کرد. این‌که پرسیدید معمارانی وجود دارند؟ باید بگویم بله. معماران دغدغه‌مندی از همان دوران هم‌راستا با جریانات جهانی تلاش کردند که میراث‌داری کنند و نمونه‌های ارزشمندی نیز از خود به یادگار گذاشتند. ولی متاسفانه سازوکار غالب نظام عمرانی کشور و مدیریت شهری امکان فراگیر شدن تلاش‌های آن‌ها را ممکن نکرد و منجر به این شد که امروزه شهرهایی داریم که متاسفانه باید گفت به تمامی زیست‌پذیری خود و کیفیت زندگی کردن را از دست داده‌اند.

کتاب جوهره مکان

آقای منشی، به‌نظرم در ایران از نظر معماری غنی هستیم؛ آیا تلاشی برای پرداختن به معماری قبل و بعد از اسلام در دنیای معاصر مورد توجه هست؟

بله، سنت معماری در جغرافیای فرهنگی ایران خود یک جهانی از دستاوردهای تکنیکی و معنوی است. تلاش‌هایی صورت گرفته است. منتها همان‌طور که بارها در جاهای مختلف اشاره کردم این تلاش‌ها به‌نوعی برای مشروعیت‌سازی بوده که ریشه در «اورینتالیسم» (شرق انگاری) غربی دارد. همان‌طورکه تاریخ ما را باستان‌شناسان و شرق‌شناسان غربی از قرن نوزدهم به بعد صورت‌بندی کردند ما صرفا با چشم‌انداز غربی به خود نگریستیم و اگر امثالی همچون آرتور پوپ از نگاه فرمالیسم معماری و هنر ما را به عرش بردند و اندیشه‌ورزی ایرانی را ستودند ما نیز صرفا به جنبه‌های فرمال ارزش‌های معماری توجه داشتیم و کمتر تلاش کردیم، جوهره معماری و هنر خود را درک کنیم. همین وضعیت بود که در دوره پهلوی اول، حاکمیت برای مشروعیت‌سازی به‌دنبال معماری و هنر ایران باستان رفت و در دوره پهلوی دوم نیز مروج معماری ایرانی (چه پیش و پس از اسلام) بود. قطعا همین دوران دستاوردهای ارزشمندی داشته است، منتها مسئله اینجاست که چرا این تلاش‌های به جریانی منسجم و همه‌گیر تبدیل نشد.  

کتاب «جوهره مکان» با موضوعیت قرار دادن کنگره اواخر دهه چهل که در اصفهان برگزار شد به‌طور انتقادی از معماری شهرسازی چند دهه اخیر صحبت می‌کند و از بافت شهری می‌گوید که هیچ تناسبی با محیط زیست ندارد. با توجه به ریشه‌یابی انجام شده این جریان از کجا نشات می‌گیرد؟

این پرسش را می‌توانم در امتداد پرسش پیشین پاسخ دهم. کنگره‌ای معماری که در اصفهان برگزار شد دارای اهمیت بود چرا که بعد از آن گروهی از معماران را بر آن داشت که در پروژه‌های خود که عموما دولتی بودند به مباحث زمینه‌گرایی توجه کنند. منتها همان‌طور که گفتم مسئله اینجاست که به‌نظر می‌رسد که تلاش‌های آن‌ها از مسئله‌ای رنج می‌برد که ریشه در قرن نوزدهم میلادی در ایران دارد. در زمانی که مدرنیته وارد کشور شد ولیکن به‌خاطر مسائل سیاسی، امکان گفتمان از همه جهات بین سنت و مدرنیته فراهم نشد و هر کدام راه خودشان را رفتند. مسئله‌ای که برعکس آن در کشوری مانند ژاپن اتفاق افتاد و در نهایت منجر به هم‌راستایی جریان مدرن و سنت به بهترین نحو شد. ما چون در تاریخ معاصر خود گفتمانی بین سنت و مدرن نداشتیم و این دو به درک هم نپرداختند، در معماری نیز اینچنین شد و علی‌رغم این‌که معماران آثار ارزشمندی به وجود آوردند به‌نظر می‌رسد که اولا این آثار صرفا بر درک شخصی معماران از گذشته بوده و بیشتر از این‌که از دل اندیشه عموم جامعه برآید، دلخواه حاکمیت و طبقه نخبه بوده است. در کتاب به این مسئله پرداختیم که شهرهای و سکونتگاه‌های ما ارزش‌های زیست‌پذیری خود را از دست داده‌اند، انتقادی است که در ابعاد مختلف خیل بزرگی از معماران و شهرسازان به آن داشته‌اند. منتها هر کس از نگاه خود به آسیب‌شناسی آن پرداخته است. به‌نظرم دو مسئله در اینجا دارای اهمیت است، اول این‌که در کشوری که ساختار آن مبتنی بر تولید ثروت پایدار نیست، فضا و کالبد در شهرها جولانگاه سرمایه‌گذاری با هدف حداکثر سود و منافع (آن هم برای طبقه خاص) می‌شود و آنچه در این میان اهمیت ندارد حق شهروند برای بهره‌مندی از معماری و شهر با کیفیت است. دوم این‌که امتدادورزی برای سنت معماری خود را از دست داده‌ایم.

در بخشی از کتاب، ۱۰ پروژه در اصفهان که حرفی برای گفتن دارد از منظر زمینه‌نگاری بررسی و مقایسه شده‌اند به نظر شما چرا معماران اصفهان در دهه اخیردر پروژه‌های زیادی بسیار تاثیرگذار بوده‌اند؟

به‌نظرم این بیشتر برمی‌گردد به اتمسفری که در فضای شهری اصفهان وجود دارد. خانواده پدری من تهرانی و مادری شیرازی هستند ولیکن کلان شهر اصفهان را برای زندگی انتخاب کرده‌ام. چون سال‌ها کار و حضور در مناطق و شهرهای مختلف ایران به من نشان داده که آنچه به‌عنوان یک شناسنده می‌توانم از فضای شهری درک کنم، سکانس‌ها و کریدورهای بصری متنوع، عجیب و  بی‌انتهایی است که در این شهر وجود دارد. باید پذیرفت که بی‌دلیل نیست که این «باغشهر» در جهان به «نصف جهان» معروف است. اصفهان کلان‌شهر مدرنی است که علی‌رغم دست‌اندازی‌هایی که به بافت آن شده است کماکان جهانی از ارزش‌های محیطی را در خود دارد و قطعا این اتمسفر در معماران معاصر اصفهان تاثیرگذار بوده است. فیلیپ جانسون هنگامی که مجتمع مسکونی امین را در کنار پل خواجو طراحی می‌کرد، آنچنان روح این بنای تاریخی بر او تاثیر گذاشت که ماحصل آن بنای مدرنی شد که به تمامی در عین زیبایی و هماهنگی با رودخانه زاینده‌رود و پل خواجو، در مقابل این اثر جهانی سر تعطیم فرود می‌آورد.

سخن پایانی؟

سخن پایانی قدرشناسی و قدردانی از تمام کسانی است که از آغاز کنار این کتاب بوده‌اند که با افتخار اسم بنده کنار آن‌ها در شناسنامه کتاب موجود است. منتها لازم می‌دانم به‌طور ویژه از تلاش‌ها، دلسوزی‌ها و حساسیت‌های کارشناسانه پژمان نظرزاده آبکنار تشکر کنم که وظیفه سنگین ویراستاری ادبی و فنی کتاب را عهده‌دار بود و تلاش‌های ما در این مدت اگر با همت او در امر ویراستاری همراه نبود، آنچه اکنون می‌بینید حاصل نمی‌شد. او که خود از پژوهشگران خوشنام در حوزه هنر است، تالیفات ارزشمندی را به‌صورت کتاب دارد و شخصا از تجربیات او بسیار بهره بردم. امیدوارم این کتاب که به‌نوبه خود تجربه اولی از حوزه پژوهش‌های معماری معاصر است بتواند آغازی برای پژوهش‌های ادامه‌دار باشد و ضعف، کمبودها و خلاهای موجود در این کتاب را تعدیل کند.