گروه فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: کتاب «ماری میان موهای مریم» نوشته هادی حوری از مجموعه نمایشنامههای (راه روشن) در شمارگان هزار نسخه با قیمت ۴۰ هزار تومان از سوی انتشارات نمایش منتشر شده است.
حوری مبحث قدرت و نقد آن را از دغدغههای دیرباز خود دانست و به هنرآنلاین گفت: در بسیاری از نمایشنامههایی که نوشتم همچون «ملکه جنیان»، «نقل پرومته» و «فانوسهای تاریک» هویت اجتماعی و موضوع قدرت مطرح شده است. وقتی قرار شد مجموعه نمایشنامههای (راه روشن) با موضوع و محتوای نهجالبلاغه کار شود سراغ جنگ صفین رفتم که یکی از بزنگاههای بسیار دشوار در تاریخ اسلام محسوب میشود و در آنجا دقیقا موضوع، قدرت است.
او با بیان این که مباحثی چون جنگ صفین نیازمند بستر دراماتیک است، افزود: داستان در یک قبیله یهودی میگذرد و زمان کوتاهی بعد از جنگ صفین است یعنی خوارج برای احراز قدرت و هویت میآیند و نقشه ترورها را میکشند. زمان دراماتیک اثر همین جاست و شرایط برای پرداختن به دغدغه پیوسته من در نمایشنامه «ماری میان موهای مریم» بود.
حوری که داستان نمایشنامه را با رویکرد عشق نوشته است، ادامهداد: پسر یهودی عاشق دختر مسلمان یکی از قبایل میشود که آن قبیله به خوارج پیوسته است. در چنین فضایی دختر از دست برادران متعصب به قبیله یهودی پناه میبرد. در قبیله یهودی دختری هست که با خطبه شقشقیه حضرت علی(ع) تازه مسلمان شده است. قبیله مسلمان متعصب چنین فضایی را قرار میدهد برای این که حمله کند به این قبیله یهودی و آن را قتل عام کند. همین جا مباحث دیگری پیش میآید بین رئیس آن قبیله مسلمان و دختر تازه مسلمان شده که اتفاقات دیگری را نیز پیش میآورد.
او با بیان این که پیوسته از ظهور اسلام درگیری و جنگها بیشتر براساس تصاحب قدرت و غنایم بوده، تصریحکرد: جدای مباحث دینی در مباحث تاریخی بیشتر جنگها و ستیزها بهخاطر سهم، غنیمت و قدرت بیشتر است. در چنین فضایی درگیری بین یهودیت قبل از اسلام که در شبهجزیره عربستان صاحب قدرت بوده با مسلمانان عرب بهشدت بیشتر از همه قبایل دیگر است.
در بخشی از این نمایشنامه در صفحات ۳۴ و ۳۵ میخوانیم: «در آن روز بسیار برادران که با برادران، بسیار پسران که پدران و بسیار عموزادگان که با برادرزادگان خویش روبهرو شدند. شمشیر بر هم کشیدند و چون یکدیگر را از پس غبار و خاکهای خونآلود شناختند یکدیگر را در آغوش کشیدند. لختههای خون از چهره هم پاک کردند و سر به شانه هم گریستند. هر یک دیگری را به التماس به راهی که خود انتخاب کرده بودند خواندند و چون در سخن به هم بر نیامدند، هر یک به سوی لشکر خود رفتند و مرگ دیگری را بهدست دیگران سپردند و با شمشیر بر برادر کشیدند و خون و اشک در هم آمیختند...و چه بسیار زنان و مادران و خواهران سوگوار که ندانستند بر کشته خویش بگریند یا بر کشته قاتلش. هر یک، آن دیگری را به نام کوچک میشناخت».