گروه فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: در یادداشت نسترن خزائی، شاعر آمده است: «مجموعه شعر «معارضه» که نگین فرهود به تازگی در نشر افزار منتشر کرده، مجموعهای است از شعرهایی که در تصاویر و توصیفات بیانی مدام خود را در جستوجو و کشف وجوه تازه مییابد.
شعر، گاه از مخاطب سلب خطاب میکند و به خود بازمیگردد. گاهی مدام در پیرامون جهان ذهنی غرق شده و از بودن در آن لحظه برای دیگرانی که مخاطباند شهودی برمیگزیند تا راوی سرگذشتی که رخ داده است، باشد.
نگین فرهود در مجموعه شعرهای پیشین خود، «خطبه خاک» و «از رنج اشیا»، زبان مخصوص به خود را هنوز به مالکیت خویش درنیاورده بود و میتوان گفت در انگارهای میان زبانی به روز و زبان کلاسیک گیر افتاده بود، با خیل اشارات استعاری و بلاغی.
اما در این مجموعه ما شاهد این هستیم که شاعر زبان نهایی خود را انتخاب کرده است. زبانی ملموس و آهنگین، تاثیر گرفته از زبان آرکاییک نو، بیانی بهروز شده که گاهی برای یادآوری این نکته که زمان شعر، چه وقت و مکانی دارد، پنجرهای مدرن میگشاید، و تصویری کهنه را به نمایش میگذارد.
همچنان که همیشه گفتهام شاعر دارای چندین شاهد ذهنی و چندین راوی مختلف است. این شاهدان و راویان هر کدام وظایف تعیینشده دارند. شاهدان شاعر در هر لحظه بیدار شده و ثبتکننده تمام وقایع دیداری و شنیداریاند. راویان اما بر اساس اسناد ثبتشده شاهدان، بهطریق و زبان خود شرح حادثه یا ماجرا میکنند؛ که این نکته در تمام آثار این مجموعه به چشم میآید.
خواندن «معارضه» این نکته را برای ما روشن میکند که شاعر هرگز نگرشی بیتفاوت و بیدقت به پیرامون ندارد. چشمگریز از مسائل و مصائب زندگی نیست و فراموشکار در مقابل رنج و محنتی که روزگار بر آدمی وارد میسازد هم، نه، ای بسا که رسالت نویسنده که برای خودش برگزیده نوعی نوشتن به سبک و سیاق خود درباره هر آنچه بر او و دیگران او، خانه او، شهر و کشور و جهان او نیز رخ میدهد، است.
با انتشار اشعاری که در آن رنج، زخم و شکستن آشکار است، بیهیچ کموکاستی، که این کار را هر شاعر و نویسنده با زبان وامگرفته از ذهن شاهد خویش به ثمر میرساند.
در مجموعه «معارضه» بخش دیگری شامل عریضهنویسیهای شاعر است که نثرگونهاند و تجربیات شاعر را زبانی شخصی به روایتی عمومی درآورده است. متونی که زیرساختهای شاعرانه و فرمی نثرگونه دارند.
در این بخش هم متونی که مقابل ماست گاهی هشداردهنده هستند و گاهی هم حامل رنج و گاه مادرانه و گاه بیرون رخداد نشسته و تنها وظیفهاش مشاهده و ثبت وقایع است.
ما ممکن است راوی را در عمقی از تصاویر، مصیبت و رخدادهایی گوناگون بیابیم اما کاری که شاعر کرده است فاش ساختن تمام رویدادها برای مخاطب است. یعنی بیانکردن، یعنی که سقفی شفاف و حقیقتی را برساختن و بازتابدادن عینیتی عینی به شکلی عمومی.
در حقیقت میتوان گفت که کل مجموعه، راوی یگانهای ندارد. چرا که هر شعر جریانی متفاوت را سپری میکند و این رودها که در اول به صورت شاخههای جدا درآمدهاند در آخر به دریا خواهند رسید. اگر که با دقت و با وبال خاطر تجمع تمرکز خوانده شوند و صدای حرکتشان شنیده شوند».