گروه فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: جعفر بن محمد معروف به امام جعفر صادق (ع)، ششمین امام شیعیان فرزند امام محمدباقر (ع) هستند. ایشان در سن ۳۱ سالگی به امامت رسیدند. در میان امامان معصوم (ع)، برای هیچ کدام همانند امام صادق (ع) فرصت و شرایط مساعدی پیش نیامد تا بتوانند در سطح وسیع به انقلاب فرهنگی بپردازند و با تشریح فرهنگ غنی و پرمایه اسلام، بر گسترش این دین آسمانی بیفزایند. برای امام صادق (ع) این فرصت، در گیرودار کشمکش‌ها و رودرویى بنی‌امیه و بنی‌عباس و جنگ قدرت به دست آمد. ایشان از این فرصت استفاده کامل کردند و اسلام و فقه آن را از دیدگاه ائمه اهل بیت (ع) معرفی کردند و با تربیت شاگردان بسیار و برجسته، حیات تازه‌ای به اسلام و مسلمانان بخشیدند و فرهنگ ناب تشیع را که از متن اسلام محمدی و علوی نشات گرفته بود به جهانیان عرضه کردند.

امام صادق (ع) به عنوان رییس مذهب جعفری حوزه علمیه اسلامی در سطح عمیق و وسیع تشکیل دادند و علوم اسلامی را تدریس می‌کردند. در این حوزه، چهار هزار نفر به فراگیری علوم آل محمد (ص) می‌پرداخت و حضرت در این زمان، اسلام اصیل را از زیر حجاب تیره و تار اسلام بنی‌امیه و بنی‌عباس آشکار ساخت.

عظمت علمی امام صادق (ع) در حدی است که ائمه مذاهب دیگر اسلامی از قبیل ابوحنیفه و مالک خود را نیازمند به استفاده از جلسه درس او می‌یافتند. مناظرات عالمانه ایشان با ارباب دیگر ادیان و عقاید نشانی از سعه‌صدر و وسعت دانش این امام همام داشته است.

بیشترین حجم روایات و احادیث از امام صادق (ع) نقل شده است و متاسفانه کتاب‌های امام صادق (ع) مفقود و در دوره‌های مختلف توسط جریان‌های ضد شیعه از بین رفته است.

عناوین برخی از کتاب‌های نسبت داده شده به امام صادق (ع):

«تفسیر ابن عتایقی» ابن عتایقی خلاصه‌ای از تفسیر قمی را گردآوری کرده که برخی از آن به عنوان «تفسیر الامام» یاد می‌کنند. همه مطالب تفسیر قمی از امام صادق علیه‌السلام نقل شده است.

«تفسیر الامام» خلاصه دیگری از تفسیر قمی.

کتاب «مصباح الشریعه» اثری اخلاقی عرفانی که علامه مجلسی و امام خمینی(ره) آن را به صورت قطعی به امام صادق علیه السلام نسبت داده‌اند.

«تفسیر جعفر الصادق» در آغاز کتاب «مجموعه آثار ابوعبد الرحمن سلمی» از صفحه ۲۱ تا صفحه ۶۳ یک تفسیری با روش و سبک عرفانی از حقایق التفسیر سلمی نقل شده و به امام صادق (ع) نسبت داده شده است.

«تفسیر القرآن کریم عند جعفر الصادق» این تفسیر نیز به امام صادق علیه‌السلام نسبت داده شده و در کتاب «کتابا الصادق: حقائق التفسیر القرآنی و مسباح الشریعه» با اشراف علی زیعور در موسسه عزالدین بیروت چاپ شده است.

«کامل التفسیر الصوفی العرفانی للقرآن» منسوب به امام صادق علیه‌السلام با تحقیق علی زیعور در دارالبراق بیروت چاپ شده است.

«التفسیر المنتسب الی مولانا ابی عبدالله جعفربن محمد الصادق علیهما السلام» این تفسیر با مقدمه منوچهر صدوقی‌سها و از روی نسخه کتابخانه نافذ پاشا استانبول چاپ شده است.

«تفسیر الامام الصادق علیه السلام» سیدنذرعلی رضوی‌هندی در کتابخانه مرکزی دانشگاه پتنای هند نسخه از تفسیر منسوب به امام صادق علیه‌السلام را یافته و تصحیح و تحقیق آن را در ۲ جلد به عنوان رساله دکتری خود قرار داده است.

«تفسیر القمی» علی بن ابراهیم قمی از محدثان بزرگ شیعه در قرن سوم هجری یک تفسیر قرآن تدوین کرده است. این تفسیر به صورت گسترده و فراوان می‌گوید: «قال» و عده‌ای از محققان معتقدند که مقصود علی بن ابراهیم از کلمه «قال»، قال الصادق علیه‌السلام است به همین جهت این تفسیر را به نام «تفسیر الامام» می‌شناسند.

مدت امامت امام صادق (ع) ۳۴ سال به طول انجامید که ۱۸ سال در دوره اموی و ۱۶ سال در دوره عباسی بوده است. ایشان چندین بار به وسیله خلفای اموی و عباسی (هشام، سفاح و منصور) دستگیر شدند. امام صادق (ع) در ۲۵ شوال سال ۱۴۸ هجری در سن ۶۵ سالگی به دستور منصور عباسى به‌وسیله انگور زهرآلود مسموم و به شهادت رسیدند. مدفن مطهر ایشان در قبرستان بقیع و در جوار ائمه بقیع قرار دارد.

ایشان القاب متعددی دارند که هر کدام به نوعی صفت و حقیقتی را درباره امام جعفر (ع) نشان می‌دهد. معروف‌ترین لقب ایشان «صادق» است به معنی راستین و راستگو و از دیگر القاب ایشان می‌توان به فاضل: دارای فضیلت و برتری از جهات مختلف، قائم: به معنی ثابت و پایدار، قیام‌کننده، برپا و استوار، طاهر: به معنی پاک از هر پلیدی، کامل: کسی که از عیب‌ها منزه و دور و برکنار است، منجی: نجات‌بخش و رستگارکننده، عامل رستگاری و نجات، صابر: بردبار، متحمل، مقاوم، در برابر دشواری‌ها، استوار و پایدار، لسان الصدق: زبان راست، و راستگوی در سخن و کلمه الحق: کلمه حق اشاره داشت.

 

بسیاری از محققان و پژوهشگران حوزه و دانشگاه به نگارش کتاب‌هایی در موضوع زندگانی امام صادق (ع) پرداخته‌اند و درباره این امام بزرگوار آثار متعددی نوشته و منتشر شده است. عناوین ۳۰ کتاب که درباره ایشان نوشته شده:

۱-«اصحاب امام صادق» علی محدث‌زاده

۲-«الامام الصادق و المذاهب الاربعه» اثر  اسد حیدر

۳-«موسوعه الامام جعفر الصادق» مرحوم آیت‌الله سید محمدکاظم قزوینی

۴-«مبانی و روش اندیشه علمی صادق (ع)» و «ابعاد شخصیت و زندگی امام صادق (ع)» احمد پاکتچی

۵-«امام صادق» عبدالمنتظر قدوسیان

۶-«امام صادق» حسن سعید

۷-«امام صادق موسس مذهب جعفری» گروه نویسندگان

۸-«امام صادق یا قهرمان علم» احمد خدایی

۹-«امام صادق و مذاهب چهارگانه» شیخ‌اسد حیدر

۱۰-«امام صادق یک شخصیت تاریخی» حسین قاضی

۱۱-«امام جعفرصادق رئیس مذهب شیعه» عبدالامیر فولادزاده

۱۲-«امام جعفر صادق پیشوا و رئیس مذهب» عبدالرحیم عقیقی‌بخشایشی

۱۳-«امام جعفر صادق» سیدکاظم ارفع

۱۴-«پیشوای ششم امام جعفر صادق» گروه نویسندگان

۱۵-«پیشوای صادق» آیت‌اللّه سیدعلی خامنه‌ای

۱۶-«حکمت صادق، سخنان امام جعفرصادق» سیدمحمدباقر برقعی

۱۷-«خورشید نمی‌میرد» داستان زندگی امام صادق، رضا شیرازی

۱۸-«داستان‌هایی از امام جعفر صادق» سیدعبدالرسول مجیدی

۱۹-«در پیشگاه امام صادق» سیدمحمد صحفی

۲۰-«درس‌هایی از مکتب امام صادق» سیدمحمدتقی حکیم

۲۱-«زندگانی حضرت امام جعفرصادق» حسین عمادزاده

۲۲-«زندگانی جعفر بن محمد الامام الصادق» عبدالعزیز سید الاهل ترجمه حسین وجدانی

۲۳-«زندگی و سیمای امام جعفر صادق» سیدمحمدتقی مدرسی ترجمه محمدصادق شریعت

۲۴-«شخصیت حضرت صادق» احمد مغنیه ترجمه سید جعفر غضبان

۲۵-«شرح زندگانی و سخنان ششمین امام شیعیان» جعفر بن محمد الصادق تهیه و تدوین علی پناه

۲۶-«صادق آل محمد» محمود منشی

۲۷-«گوشه‌ای از چهره درخشان امام صادق» گروه نویسندگان ترجمه محمدرضا انصاری

۲۸-«کتابنامه امام‌صادق» رضا استادی

۲۹-«گنج حقایق (پانصد سخن از امام صادق)» سیدابوالفضل رضوی‌قمی

۳۰-«صفحاتی از زندگانی امام جعفرصادق» محمدحسین مظفر

 

شاعران آیینی در سوگ و رثای شهادت امام جعفرصادق(ع) اشعاری سروده‌اند؛ نمونه‌ای از این اشعار:

نسیم سمت دمشق و عراق افتاده

به دست اوخبری داغ داغ افتاده

که جعفربن محمد به فکر ترویج

اصول شیعه برای وفاق افتاده

چنان به بحث نشسته که بین مکتب‌ها

به غیر شیعه تماما فراق افتاده

به یک روایت قال النبی او حتی

سگ دوانقی از واق واق افتاده

هزار نخبه چنان جابربن حیان هم

به خاک پای تو با اشتیاق افتاده

ولی مدینه بعداز سقیفه در راه است

دری دو مرتبه در احتراق افتاده

میان کوی بنی هاشم از دری دیگر

دوباره میخ به فکرطلاق افتاده

به بی پناهی گنجشک های شهرقسم

به یک درخت… نه…آتش به باغ افتاده

«رواق منظر چشم» تو شد که زهرایی

در آستانه در…در رواق افتاده

شنیده‌اند اگر کوچه را پسرهایش

برای این پسرش اتفاق افتاده

برای آتشی آماده کرده‌اند آن را

شبیه جسم تو هرجا اجاق افتاده

مسیر زهر در این سینه خوب معلوم است

به پنبه زار تن تو چراغ افتاده

بقیع گشت سرانجام کربلای شما

که مدتی‌ست بدون سراغ افتاده

به جای اینکه به روی دوپا بلند شود

بدون سردر و دیوار و طاق افتاده

بمیرم…آه…که حتی میان زوارش

فضای دلهره و اختناق افتاده

شب شهادت تو این هم از غریبی توست

که سوی تو گذر یک کلاغ افتاده

مهدی رحیمی

 

اگر چه اصل و نسب از تبار الفت داشت

به بی وفایی این روزگار عادت داشت

دوباره سینه دریایی اش پر از غوغاست

که بین آن همه شاگرد باز هم تنهاست

شب و سکوت و مناجات دل نوازش بود

فضای شهر پر از عطر جانمازش بود

ز سوز اشک، تن پیرمرد می لرزید

و پا به پای تنش خاک سرد می لرزید

نشانه‌ها همه آیات شام آخر بود

که این همه به لبش ذکر وای مادر بود

سر نماز و دعا بود دوره‌اش کردند

چقدر مردم این قوم پست و نامردند

چقدر ساده شکستند خلوت او را

و زیر پای نهادند حرمت او را

طناب و این همه آدم دگر برای چیست؟

برای بردن یک پیرمرد لازم نیست

دوباره داغ مدینه خدا به خیر کند

امام و دشمن و کینه خدا به خیر کند

برو فرشته بیاور عبای آقا را

دوباره جفت نما کفش های آقا را

کسی نمی‌دهد این جا بها به موی سپید

که باز کار امامی به قتلگاه کشید

امام پیر پیاده نفس نفس می زد

زمین که خورد اجازه نداشت برخیزد

به روی خاک کشیدند جسم مولا را

دوباره تازه نمودند داغ زهرا را

شبانه رفت و غریبانه تا خدا پر زد

از این قفس و از این شهر بی‌صفا پر زد

دوباره باز عزا بین عرش بر پا شد

امام پیر هم از بی حرم ترین ها شد

محمد ناصری

 

دردمندان غمت زندگی از سر گیرند

گرکه با مژه غبار از حرمت برگیرند

گرچه بی صحن و رواق است حریمت،

اما پادشاهان جهان روزی از این در گیرند

خاک‌های حرمت محمل اشک زهراست

گر که با در نجف شان برابر گیرند

چشم‌هایی که برای غم تو می‌بارند

باده‌ای است که از ساقی کوثر گیرند

شده پر منبر محراب زگیسوی شما

ماجرا‌های خم زلف تو منبر گیرند

کشتزار غم و غصه شدم از بذر بقیع

شمع آورده‌ام امشب که کنم نذر بقیع

دیده‌ات در همه عمر چه غم‌ها که ندید

دشمنت پشت در خانۀ تو هیزم چید

خانه‌ات سوخت دلت سوخت از این سوزاندن

کودکی از وسط شعله به سوی تو دوید

اهل خانه همگی برتو پناه آوردند

همه بر حرمت گیسوی تو بستند امید

وای از آن دم که بر این خواهش اهل خانه

دشمن بی سر و پا نعره زنان می‌خندید

یک نفر طعنه زنان رفت طنابی آورد

یک نفر از غم و از غربت تو جامه درید

هر چه گفتند نبندید خودش می‌آید

به خداوند که دستان خدا را بستید

نزنیدش نبریدش نبریدش نزنید

پیش چشم در همسایه چنینش نبرید

پیرمرد است ببینید که حرمت دارد

اینقدر پای پیاده نکشیدش نکشید

آنقدر خورد زمین کوچه به کوچه بدنت

غیر یا فاطمه آهی کسی از تو نشنید

مثل آن کودک گم گشته میان صحرا

هرچه زد دشمن او باز صدا زد زهرا

موسی علیمرادی

 

کاش من هم به لطف مذهب نور

تا مقام حضور می‌رفتم

کاش مانند یار صادقتان

بی‌امان در تنور می‌رفتم

علم عالم در اختیار شماست

جبر در این مسیر حیران است

چشم‌هایت طبیب و بیمارش

یک جهان جابر بن حیان است

روز و شب را رقم بزن آخر

ماه و خورشید در مرکب توست

ملک لا هوت را مراد تویی

آسمان‌ها مرید مذهب توست

قصه تکرار می‌شود یعنی

باز هم در مدینه عاشق نیست

کوچه در کوچه شهر را گشتم

هیچ‌کس با امام، صادق نیست

خواب دیدم که پشت پنجره‌ها

روبروی بقیع گریانم

پابه پای کبوتران حرم

در پی آن مزار پنهانم

گریه در گریه با خودم گفتم

جان افلاک پشت پنجره‌هاست

آی مردم! تمام هستی ما

در همین خاک پشت پنجره هاست

سیدحمیدرضا برقعی

 

تو غیر جود نکردی، ولی جفا کردند

چقدر خون به دلت قوم بی‌حیا کردند

تو مثل فاطمه در حقشان دعا کردی

شبیه فاطمه حق تو را ادا کردند

کشند آتش و انگار کارشان این است

درست با تو شبیه سقیفه تا کردند

تو را بدون عبا دست بسته می‌بردند

میان راه ندانم چه با شما کردند

چه بی‌ملاحظه بودند آن سیه دل‌ها

مگر رعایت قد خم تو را کردند؟

نصیب تو شده جامی ز زهر، آقا جان

چگونه درد غریبی‌ت را دوا کردند

قرار بود تو هم شاه بی‌حرم باشی

تو را گریز غزل سمت مجتبی کردند

میثم میرزایی

 

ششم امام غریبی که جود کارش بود

مدینه باز هم امروز بی‌قرارش بود

اگرچه آخر عمری غریب و تنها شد

ولی دقایق آخر پسر کنارش بود

ملایکه همه پوشیده‌اند رخت عزا

برون ز هجره اجل هم در انتظارش بود

نبود در وسط آتش جفا جایش

کسی که عالم هستی در اختیارش بود

شکست حرمت ریش سفید او افسوس

به مجلسی که فقط آه، غم گسارش بود

امام طاهر ما را تعارف می‌کرد

همان کسی که نجاسات، زهرمارش بود

سه بار دشمن دون حمله کرد بر قتلش

پیمبر آمد و اینجا خلاصه یارش بود

ولی حسین خودش بود و نیزه و شمشیر

که خواهرش نگران بود و داغدارش بود

رسید شمر و سرش را برید و بر نی زد

همان دقیقه که ارباب، احتضارش بود

رضا باقریان