گروه فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: حضرت معصومه(س)، دهم ماه ربیعالثانی سال ۲۰۱ در قم وفات یافتند. طبق روایات، سن حضرت معصومه (س) هنگام وفات در حدود ۲۸ سال بوده و ایشان ازدواج نکرده بودند. ایشان دختر امام هفتم شیعیان حضرت موسیبن جعفر(ع) و حضرت نجمه خاتون(س) و خواهر امام رضا(ع) هستند.
مامون عباسی در سال ۲۰۰ هجری قمری، با نامهها و پیامهای بسیار، حضرت رضا(ع) را به خراسان دعوت کرد، آن بزرگوار، ناگریز این دعوت را پذیرفتند و با کاروانی که مامون فرستاده بود، به سوی خراسان آمدند. یک سال بعد (سال ۲۰۱) حضرت معصومه(س) به شوق دیدار برادرشان حضرت رضا(ع) عازم خراسان شدند و با همراهان حرکت کردند. ولی حقیقت این است که این حرکت، هجرت معنیدار و عظیم حضرت معصومه(س) برای حمایت از ولایت امام علیبن موسی الرضا(ع) و تقویت مساله رهبری بوده است که در ظاهر به صورت سفر برای دیدار برادر عنوان میشده.
حضرت فاطمه معصومه(س) وقتی به ساوه رسیدند، بیمار شدند. موسیبن خزرج به کاروان حضرت معصومه(س) رسید، زمام شتر آن حضرت را گرفته به طرف قم آمد و در منزل خود با کمال افتخار از آن بانو پذیرایی کرد، ولی پس از ۱۶ یا ۱۷ روز حضرت رخت از جهان بربستند. ضریح ایشان در استان قم میزبان دوستداران حضرت است.
یکی از ویژگیهای حضرت معصومه(س)، ورود زیارتنامهای از سوی معصومان(س) درباره ایشان است که پس از حضرت فاطمه زهرا(س)، ایشان تنها بانوی بزرگواری هستند که زیارت «ماثور» دارند که نشاندهنده مقام والای این بانوی گرانقدر اسلام است.
از ویژگیهای ایشان این بود که به علوم اسلام و آل محمد(ص) آگاهی داشت و از جمله روایت کنندگان حدیث بود. چندین حدیث است که در سند آنها نام حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها ذکر شده است.
لقب «معصومه» را امام رضا علیها السلام بر ایشان نهادند. اسم حضرت معصومه(س) «فاطمه کبری» است؛ زیرا حضرت کاظم(ع) سه دختر به نام فاطمه داشتند و حضرت معصومه(س) بزرگتر از آنها بود. «اخت الرضا»، «راضیه»، «مرضیه»، «معصومه»، «تقیه»، «نقیه» و «رشیده» از دیگر لقبهای ایشان محسوب میشوند.
درباره زندگی، شخصیت و کرامات این بانوی بزرگوار کتابهای متعددی منتشر شده؛ عناوین برخی از این متون به این شرح است:
۱-«عنایات معصومیه» از زبان خادمین آستانه مقدسه حضرت معصومه علیهما السلام، محمدعلی زینیوند، ناشر آستان مقدسه حضرت معصومه (س)
۲-«مشک فشان» اشعار آیات و علمای حوزه علمیه در مدح و منقبت حضرت فاطمه معصومه(س)، گردآورنده مهدی محمدبیگی، ناشر آستان مقدسه حضرت معصومه (س)
۳-«حضرت معصومه (س) فاطمه دوم؛ پیشینه قم، حوزه علمیه، زندگی حضرت معصومه (س) جمکران و امام زادگان» اثر محمد محمدیاشتهاردی ناشر اخلاق
۴-«تاریخ متولیان آستانه مقدسه حضرت معصومه علیها السلام» محمد علی محمدی ناشر زائر
۵-«ستایشگران کوثر قم» اشعار و مدایح در منقبت حضرت معصومه(س) گردآورنده منوچهر حقگو، ناشر آستان مقدسه حضرت معصومه(س)
۶-«زیارة کریمه اهلالبیت علیهالسلام» به زبان عربی از شیخ محسن آل عصفور بحرانی ناشر قم
۷- «معصومه قم» آیتاللّه سیدتقی طباطباییقمی انتشارات مفید
۸-«زندگی و کرامات حضرت معصومه(سلامالله علیها)» نوشته احمد بانپور، نشر الف
۹-"فروغی از کوثر؛ حضرت فاطمه معصومه» اثر الیاس محمدبیگی ناشر امورفرهنگی آستانه مقدسه
۱۰-«نگاهی به زندگانی حضرت معصومه(سلام اللّه علیها)» اثر غلامرضا حیدری ابهری، انتشارات زائر
۱۱-«شرح حدیث عرض دین حضرت عبدالعظیم حسنی(ع)» اثر لطفالله صافیگلپایگانی ناشر آستان مقدسه حضرت معصومه (س)
۱۲-«شفیعه محشر؛ زندگینامه و زیارتنامه حضرت معصومه(س)» اثر حبیبالله تقیان ناشر حسنین
۱۳-«بوستان معصومه(س)» اثر مرتضی عبدالوهابی ناشر آستان مقدسه حضرت معصومه (س)
۱۴- «حضرت معصومه(سلام الله علیها)» اثر رضا علینیا، حکیمه شریفی تصویرگر، ناشر براق
۱۵-«فاطمه معصومه(س) مهمان هفده روزه» اثر فرید مسعودی ناشر دلیل ما
۱۶-«حضرت معصومه (س) و شهر قم» اثر محمد حکیمی ناشر سازمان تبلیغات اسلامی
۱۷-«آینه عصمت؛ مجموعه اشعاری درباره حضرت معصومه(سلام اللّه علیها)» اثر محمود شاهرخی و عباس مشفق کاشانی، انتشارات اسوه حیاه
۱۸-«کرامات حضرت فاطمه معصومه(س)» اثرسیدعلی حسینیقمی ناشر نبوغ
۱۹-«تاریخچه قم و زندگینامه حضرت معصومه(س)» نوشته محمد محمدیاشتهاردی ناشر گلستان ادب
۲۰-«زندگانی حضرت معصومه(س) و تاریخ قم» اثر سیدمهدی صحفی ناشر صحفی
۲۱-«جغرافیای تاریخی هجرت حضرت معصومه(س)» اثر سیدعلیرضا سیدکباری ناشر آستان مقدسه حضرت معصومه (س)
۲۲-«ستایشگران کوثر قم؛ اشعار و مدایح در منقبت حضرت معصومه(س)» گردآورنده منوچهر حقگو ناشر آستان مقدسه حضرت معصومه (س)
۲۳-«حضرت معصومه(س) چشمه جوشان کوثر» اثر محمد محمدیاشتهاردی ناشر مطهر
۲۴-«عمه سادات؛ زندگی حضرت معصومه(س)» نوشته سیدابوالقاسم حمیدی ناشر مسجد مقدس جمکران
۲۵-«حضرت معصومه(س) و شهر قم» اثر سیدمحمد حکیمی ناشر دفتر نشر فرهنگ اسلامی
شاعران کلاسیک و معاصر نیز در سوگ وفات حضرت معصومه(س) اشعاری سرودهاند؛ چند نمونه شعر:
اگرچه بال پریدن به آسمان داری
فرشتهای وبه روی زمین مکان داری
نه از فرشته هم انگار برتری بانو
چرا که دختر موسی ابن جعفری بانو
رسیده از حرمت بیشمار رحمتها
اگر به پای تو افتادهاند بهجتها
در بهشت گمانم که نه، بهشت اینجاست
نوشتهاند حریم تو مرقد زهراست
چراغهای حریمت ستاره و ماه است
چقدر گوشه هر صحن آیت الله است
نشستهایم و به لب اشفعی لنا داریم
اگر چه بر سر سجاده ربنا داریم
قرار بود قرار دل رضا باشی
چگونه میشود آخر ازو جدا باشی
قرار بود بیایی ولی توانت رفت
به شوق وصل به زهر فراغ جانت رفت
غریب میروی و هیچکس کنارت نیست
تمام زندگیت، هستیات بهارت نیست
خدا نخواست ببینی غم برادر را
نخواست باز ببیند شکسته خواهر را
زنان طوس به جای تو خواهری کردند
اگر چه نجمه نبوده ست مادری کردند
گمان مکن که شود باز کربلا تکرار
قرار نیست رود خواهری سر بازار
نه طوس کرببلا باشد و نه قم کوفه
نه شهر شام و نه آن روضههای مکشوفه
سری به نیزه ندیدی به پیش چشمانت
طناب داغ اسارت ندیده دستانت
«کسی که داغ برادر کشید زینب بود
کسی که ناله مادر شنید زینب بود»
غروب بود، همین که رسید در گودال
تمام موی سرش شد سفید در گودال
از این طرف روی نیزه سر برادر رفت
ازان طرف پی یک گوشواره لشگر رفت
بس است تا به قیامت مصیبت زینب
شکست قلب زمین از اسارت زینب
شکست قلب زمین و زمان به تنگ آمد
به سمت معجر زینب همین که سنگ آمد
سید حجت بحرالعلومی طباطبایی
ﺗﺎ ﮐﯽ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﺳﻼﻣﯽ ﺑﺮﺳﺎﻧﻢ
ﺍﺯ ﺗﻮﺧﺒﺮﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﻧﮕﺮﺍﻧﻢ
جان بی تو به لب آمدهﺍﯼ ﭘﺎﺭﻩ ﺟﺎﻧﻢ
دلگیرم ازین شهر و روا، نیست بمانم
ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﯾﻌﻘﻮﺏ(ﻉ) ﺍﮔﺮﺟﺎﻣﻪ ﺭﺳﯿﺪﻩ
ﺣﺎﻻ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺳﻮﯼ ﺭﺿﺎ(ﻉ) ﻧﺎﻣﻪ ﺭﺳﯿﺪﻩ
ﺍﯼ ﮐﺎﺵ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺧﺒﺮﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ
ﺩﺭ ﺁﺗﺶ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﭘﺮﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ
ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺧﺮﺍﺳﺎﻥ ﺳﻔﺮﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ
ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺑﻪ ﻗﻢ ﻫﻢ ﻧﻈﺮﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ
ﺑﺎ ﺧﺎﻃﺮ ﺁﺳﻮﺩﻩ ﺑﻤﺎﻥ ﭼﺸﻢ ﺑﻪ ﺭﺍﻫﻢ
ﯾﮏ ﻗﺎﻓﻠﻪ ﻣﺤﺮﻡ ﺑﺨﺪﺍ ﻫﺴﺖ ﺳﭙﺎﻫﻢ
ﺍﯾﻦ ﺟﺎﺩﻩﻫﺎ ﭼﺸﻢ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﻗﺪﻡ ﻣﺎﺳﺖ
ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻧﺮﺳﺪ ﻗﺎﻓﻠﻪ ﺗﺎ ﻃﻮﺱ، ﻏﻢ ﻣﺎﺳﺖ
ﺍﻧﮕﺎﺭ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﮎ ﻋﺮﺍﻕ ﻋﺠﻢ ﻣﺎﺳﺖ
ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻗﻮﻝ ﭘﺪﺭﻡ، ﻗﻢ ﺣﺮﻡ ﻣﺎﺳﺖ
حاشا ﮐﻪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﻨﻢ ﺩﻟﺒﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ
ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﺑﺴﺎﺯﻡ ﺣﺮﻡ ﻣﺎﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ
ﺑﺎﯾﺪ ﻧﺮﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺭﺿﺎ (ﻉ) ﺭﺍ ﺑﭙﺬﯾﺮﻡ
ﺣﺎﻻ ﺑﻪ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺮﺳﻢ ﯾﺎﮐﻪ ﺑﻤﯿﺮﻡ
ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﭘﺮﯾﺸﺎﻧﻢ ﻭ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﻭ ﺍﺳﯿﺮﻡ
ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺣﺠﺮﻩ ﺧﻮﺩ ﺭﻭﺿﻪ ﺑﮕﯿﺮﻡ
ﺑﺎﯾﺎﺩ ﻏﻢ ﻓﺎﻃﻤﻪ (ﺱ) ﻫﻖ ﻫﻖ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ
ﺑﺮ ﺣﺎﺷﯿﻪ ﺑﺮﮒ ﺷﻘﺎﯾﻖ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ
ﺑﺎ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﻦ ﻫﯿﭻ ﮐﺴﯽ ﮐﺎﺭ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﻗﻢ ﮐﺎﺭ ﺑﻪ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﻋﺰﺍﺩﺍﺭ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﺩﺭ ﮐﻮﭼﻪ ﺩﺭﯼ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﺴﻤﺎﺭ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﻣﻌﺼﻮﻣﻪ (ﺱ) ﺗﻮ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﻧﺪﺍﺭﺩ
نامحرم اگر هست در این کوچه غمی نیست
اینجا زدن فاطمهها (س) حرف کمی نیست
ﺑﯿﻦ ﻧﻈﺮ ﺁﻥ ﻫﻤﻪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻓﺮﻕ ﺍﺳﺖ
ﺑﯿﻦ ﻫﻤﻪ ﺩﺭ ﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﻭ ﻫﻤﻬﻤﻪ ﻓﺮﻕ ﺍﺳﺖ
ﺑﯿﻦ ﺍﺛﺮ ﻫﻠﻬﻠﻪ ﺑﺎ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﻓﺮﻕ ﺍﺳﺖ
ﻣﺎﺑﯿﻦ ﻏﻢ ﻓﺎﻃﻤﻪ (س) ﺑﺎ ﻓﺎﻃﻤﻪ (ﺱ) ﻓﺮﻕ ﺍﺳﺖ
از مردم نامرد دراینجا اثری نیست
در شهر قم از ضربه سیلی خبری نیست
مجید تال
باصد امید دربه درخانهات شدم
محتاج یک نگاه کریمانهات شدم
روز ازل نگاه شما شد نصیب ما
از این سبب کبوتر آستانهات شدم
نانی که میخورم همه از برکت شماست
مدیون لطف آب و همان دانهات شدم
عشق رضا، چو ارثیهای، از شما رسید
مدیون ارث کامل و جاودانهات شدم
شمع محبتی که به ما نور می دهی
از لطف یک نگاه تو، پروانهات شدم
هستی شفیعه همه در موسم جزا
دست مرا بگیر، تو ای خواهر رضا
وقتی میان صحن شما میزنم قدم
انگار در بهشت خدا میزنم قدم
آری بَدَم، ولی به هوای تو آمدم
با ذکر تو، به صحن و سرا میزنم قدم
در باز کن، رسیده گدا تا کرم کنی
کنج حرم به شوق عطا میزنم قدم
فرقی که نیست بین حریم تو و رضا
پیش تو در کنار رضا میزنم قدم
شبهای جمعه در حرم با صفای تو
انگار بین کرببلا میزنم قدم
بانو میان لطف و عطای شما گُمیم
شکر خدا که زائر معصومه در قُمیم
باز آمدم زیارتِ بالا سَرِ شما
با دست خالی آمدهام بر دَر شما
این روزها که غرق عزای تو عالَمی است
شد روضه خوان ماتم تو، نوکر شما
اما اگر که جان شما روی لب رسید
دستی نداشت نیت آن معجر شما
از روی بام که سنگی به تو نخورد
یا خیزران نخورد، لبِ سرور شما
گیرم که زهر تاب و توانِ تو را گرفت
اما نشد کبود، که بال و پَرِ شما
تا آمدی نثار شما شد سـلام ها
کِی؟ سنگ برتو زد کسی از پشت بام ها
قم از نگاه لطف تو بانو بها گرفت
با مهر تو وجود مراهم خدا گرفت
شبهای جمعه در حرَمَت غلغله به پاست
آری دوباره از تو کسی کربلا گرفت
اسماعیل شبرنگ
ما اهل تمنای عروجیم و به اوجیم
دریای شما بوده که دلداده موجیم
عمریست ملقب به غلامی نگاریم
ما شیفته گفتن از این ایل و تباریم
همسایه دیوار به دیوار حریمم
جیره خور هر روزه احسان کریمم
از گنبد تو میشنوم سوره کوثر
آید به مشام دل و جانم بوی مادر
دلها همه در فصل مناجات و نیاز است
دستم به هوای کرمت باز دراز است
لبخند لب حضرت خورشید ببینید
آرام دل رهبر توحید ببینید
این فاطمه موسی جعفر گل زهراست
معصومه زینب صفت گلشن طاهاست
روزی خور احسان کریمه دو جهانند
زوار حرم ساکن قطعی جنانند
در مدح قم او قلم عشق نوشته ست
اینجا سه در از هشت در باغ بهشت است
در مرتبت و علم رسیده به کجاها
فرموده امامش که فداها و ابوها
ای جلوهای از جمعه جاری شدن رب
در صورت تو سیرت زهراست مرتب
تو عالمه و فاضله و هانیه هستی
در فکر رضا هر نفس و ثانیه هستی
مهتاب شب غربت شمس حـججی تو
راه دل ما سوی دعای فرجی تو
در صحن و سرای کرم آرام گرفتم
از کوثر الطاف حرم جام گرفتم
با نوکریت شهره شهری شدهام من
با عشق رضا تا به حرم آمدهام من
دلتنگ خراسانم و شبهای گوهرشاد
بنداز دلم را گره بر پنجره فولاد
اینبار اگر پنجره فولاد بگیرم
میخواهم از الله سر راه بمیرم
یا رب نظری کن شوم از جمع شهیدان
با دیدن دلدار سفر کرده دهم جان
جز حب و ولایت به خدا توشه ندارم
ای کاش شود گوشه شش گوشه مزارم
حسن ایمانی
نگاه من به نگاه ضریح تا افتاد
چه اتفاق عجیبی میان ما افتاد
چکید شرم نگاهم و بیصدا افتاد
ببخش گر که به پست تو این گدا افتاد
کریمهای و به در گاه تو گدا بسیار
و من مثال همیشه برای تو سربار
تو جلوهگاه حجابی تو از تبار کرم
تویی ملازم زهرا ملازمت مریم
هوای صحن تو دل میبرد ز اهل قلم
من و تو و قلم و کاغذ و دو چشم ترم
که از تو بیت به بیت با اجازه بنویسم
و با جنون خودم شعر تازه بنویسم
چه دردها که ز اسرار عشق درمان شد
چه چشم ها که به عشق تو مست و گریان شد
به پیشگاه تو هر کس مقیم و مهمان شد
کبوترانه دلش راهی خراسان شد
یتیم آمدهایم تا که تو پناه شوی
دوباره ضامن این قلب رو سیاه شوی
کنار مسجد اعظم دلم بهانه گرفت
بهانه حرم طوس عاشقانه گرفت
دوباره قلب مرا یاد او نشانه گرفت
که باز هم دلم از دست این زمانه گرفت
مرا تو با کرمت آشناترم گردان
مرا دخیل گره خورده حرم گردان
در آستان تو دنیام جمکرانی شد
و ذره ذره من صاحبالزمانی شد
و صبح جمعه دلم گرم ندبه خوانی شد
به پای نوکریم وقت جان فشانی شد
ز بعد فصل خزان فصل یار میآید
دلم خوش است به اینکه بهار میآید
مهرشاد واحدی
من که اینگونه عزادار غم جانانم
ز غم یار شرر بار شدم حیرانم
در فراقی که پریشانم و سرگردانم
دلشکسته شده، بیمار شدم میدانم
روبرو با تن هفده گل پرپر سخت است
دیدن جسم پر از نیزه و خنجر سخت است
من و زینب به جگر آه، مکرر داریم
هر دو هفده بدن بی سر و پرپر داریم
به روی سینه خود داغ برادر داریم
و از این داغ دلی خسته و مضطر داریم
ولی از ماتم زینب دل من محزون است
آه، در روضه او دیده من پر خون است
گر چه از زهر جفا سوخت برادر جگرش
ارغوانی شد و افتاد روی بال و پرش
و اگر تار شد آن لحظه دو چشمان ترش
نه لگد بر سر او خورد، نه سنگی به سرش
به خدا دلبر من راهی گودال نشد
سینهاش زیر سم اسب لگد مال نشد
رضا باقریان