گروه فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: گالگوت ۵۷ ساله در حالی جایزه معتبر بوکر موسوم به اسکار دنیای ادبیات را برد که پیشتر دو بار دیگر در ۲۰۰۳ با «پزشک خوب» و ۲۰۱۰ با «اتاق عجیب» نامزد این جایزه شده و در فهرست نهایی نامزدها قرار گرفته بود. او در «قول» داستان خانوادهای سفیدپوست در آفریقای جنوبی را روایت میکند که نمیخواهد یا نمیتواند به عهد خود به یک خدمتکار سیاهپوست وفادار بماند. گالگوت اینجا از زمینههای خلق داستان و پسزمینه سینمایی آن سخن گفته است.
چه چیز شما را واداشت این داستان را در این دوره زمانی روایت کنید؟
این پرسشی سوزاننده در مرکز زندگی آفریقای جنوبی است: این زمین از آن کیست؟ آشکارا این موضوع به زمانی بازمیگردد که نخستین اروپاییها پا به سرزمین ما گذاشتند. راستش را بخواهید برای خود من هم شگفت بود که این جنبه از داستان بر دیگر بخشهای آن سایه افکنده است. هدف من این بود که گفتن ماجراها در دل یک خانواده سفیدپوست در آفریقای جنوبی مسیر را برای روایت چهار بخش کتاب هموار کند. من همیشه به پویایی روابط درون و بین اعضای خانواده علاقه داشته و دارم و به نظرم برنامههای روزانه بسیار بهتر از سیاست و زیبایی بهتر از ایدئولوژی است.
دشوارترین بخش کار در نوشتن «قول» چه بود؟
هیچ بخشی از داستان پرچالشتر از بخشهای دیگر نبود. شما یک خانواده را در نقاط مختلف زمانی در گذر از چهار دهه میبینید و در میانه آنها رویدادهای متفاوت رخ میدهد. چالش واقعی برای من در نگارش داستان «قول» تلاش برای نگه داشتن توجه مخاطب بر اساس ساختار روایی بود. راه رسیدن به آن هم به نظرم زبان بود. میخواستم خواندن رمان یک تجربه لذتبخش و ساده و روان باشد و از این رو، یک زبان شاعرانه نیاز داشتم. ضمن اینکه ساختار داستان میبایست شگفتانگیز و غافلگیرکننده باشد. سالها پیش گفتگویی از تام استوپارد خوانده بودم و هنگام نوشتن «قول» مدام حرفهای او یادم میآمد. جایی که گفته بود باید برای خواننده کمین و تله بگذاری و نگذاری بفهمد قدم بعدیات را چگونه برمیداری و کجا میگذاری. حتی در یک جمله هم نویسنده میتواند به شکلی پیشبینیناپذیر آن را به پایان برساند. گرچه همه اینها به معنی معنادار نبودن روایت نیست و همه چیز باید سر جای خودش باشد.
در نوشتن داستان از کدام نویسندهها بیشتر الگو و تاثیر میگیرید؟
اگر بخواهم نام ببرم که خیلی زیاد میشود. روح هر نویسندهای را میتوان هنگام خواندن کتابش دید و احساس کرد. برای من مهمتر از همه ویلیام فاکنر است؛ چهرهای بزرگ از نخستین سالهای آشنا شدن من با ادبیات داستانی. در سالهای پس از آن هم پاتریک وایت، ویرجینیا وولف و ساموئل بکت شاید به همان اندازه بر من تاثیر گذاشتند.
کتاب محبوب شما که برنده یا نامزد بوکر شده باشد کدام است؟
برگزیدن فقط یک کتاب از بین انبوه برندهها و نامزدها کاری است بسیار سخت اما اگر بخواهم یکی را نام ببرم، بیتردید «چقدر دیر بود، چقدر دیر» جیمز کلمن اسکاتلندی دستاوردی شگرف بود.
کتاب بعدی شما قرار است چه باشد؟
دارم روی یک مجموعه داستان کار میکنم. تا این لحظه و این روز، موضوع محوری همه آنها کسانی هستند که از خانه و کاشانه خود دور افتادهاند. هر چند از آنجا که خودم این روزها کمتر سفر میروم، شاید موضوع داستانها هم عوض شود.