گروه فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: لاهیری جایزه معتبر پولیتزر را در کارنامه دارد و نویسنده کتابهای پرفروش و محبوب «مترجم دردها»، «خاک آشنا» و «همنام» است. او «جایی که هستم» را در ۲۰۱۸ در ایتالیا به زبان ایتالیایی منتشر کرد و سپس تصمیم گرفت خودش کتاب خودش را ترجمه کند. به این ترتیب، نسخه انگلیسی «جایی که هستم Whereabouts» چند روز پیش در روزهای پایانی آوریل ۲۰۲۱ به بازار آمد.
داستان روایتگر حدود یک سال از زندگی یک زن میانسال بینام در یک شهر بزرگ بینام در ایتالیاست و راوی در آن تنهاییهایی خودش را در قالب ۴۶ متن کوتاه و بسیار کوتاه به تصویر میکشد. لاهیری که هندیتبار است و در آمریکا بزرگ شده، هرگز سرزمین مادری خود را فراموش نکرده است اما پس از دیدن شهر فلورانس در دهه سوم زندگی، حالا دیگر عاشق ایتالیا و مدام بین اروپا و آمریکا در رفت و آمد است.
لاهیری ۵۳ ساله با نوشتن «جایی که هستم» به زبان ایتالیایی کوشید عشق خود را به ایتالیا و زبان آن نشان دهد و خودش هم دست به کار ترجمه آن به انگلیسی زد تا تجربهای غریب داشته باشد. آنچه میخوانید، برشی است از گفتگوی مری لوییس کلی از رادیو عمومی ملی آمریکا با این نویسنده برنده پولیتزر درباره «جایی که هستم» و حاشیههای آن.
به گمانم شما در کتاب هرگز دست خودتان را رو نمیکنید که ماجراها کجا میگذرد. آیا درست فهمیدهام که شما هنگام نوشتن داستان شهر رم در ایتالیا را در ذهن داشتید؟
بله. کاملا درست است. کتاب در رم به دنیا آمد، روایت آن در ذهن من در رم شکل گرفت و در رفت و آمد من به رم به زبان ایتالیایی نوشته شد.
و چرا به جزئیات بسیار ریز پرداختهاید؟ جایی میگویید ما الان در پیاتزا (میدان) هستیم اما نام آن را فاش نمیکنید. دلیلش چیست؟
این گزینهای بود که کم و بیش وقت نوشتن به زبان ایتالیایی در ذهن داشتم. نوشتهها و کارهای پیشین من به انگلیسی چنان درگیر نامها و مکانها بودند که مهم نبود از کلکلته آمدهام یا در بوستن زندگی میکنم. وقتی شروع کردم به نوشتن به زبان ایتالیایی، تازه به رم رفته و خودم هم جابهجا شده بودم. داوطلبانه مکان زندگیام را عوض کردم و درگیر یک دنیای تازه شدم. بنابراین، زیرکانه و ناخودآگاه از مکان ماجرا خبردار بودم. ایده اینکه نامها را بیان نکنم، اینگونه به وجود آمد و بعد وقتی قرار شد به ایتالیایی بنویسم، به این شکل نبود که همزمان به خودم بگویم «نمیخواهد اسم این شخصیت را بنویسی.» نام او را ننوشتم و شد یک زن که نامش را نمیدانیم.
اگر موافق باشید کمی درباره این روای بینام حرف بزنیم. او زنی میانسال است، ایتالیایی، استاد دانشگاه و بسیار تنها. تنها ماندن او خیلی به چشم میآید و به نظر میرسد خودش هم از این تنهایی متنفر است. هر چند گاهی هم از آن لذت میبرد. چرا میخواستید این ماجرا را باز کنید؟
از همان ابتدا که نمیدانستم این زن چگونه است و هویتش چیست. در جریان نوشتن متنها تلاش کردم او را بیشتر درک کنم. این فرآیند نوشتن است. تو مینویسی و پیش که میروی، شخصیتها را کشف میکنی. در این کتاب من کوشیدم برای شناختن بیشتر شخصیت زن او را در موقعیتها و مکانهای مختلف قرار دهم. به این نکته رسیدم که او با تنهایی خودش رابطه دارد. به نظرم کتاب هم درباره ارتباط این زن با تنهایی خودش است. معتقدم کتاب این واقعیت را برای من برجسته کرد که همه باید در جریان رابطه خودمان با تنهاییمان باشیم و آن را بشناسیم. اگر از این زاویه به ماجراهای این زن در کتاب نگاه کنیم، به این درک و دریافت میرسیم که من که هستم و قرار است کجا بروم. کتاب این پرسش را مطرح میکند که ما چگونه در زندگی با یا بدون دیگران پیش میرویم؟
به نکتهای از میان حرفهای خود شما اشاره کنم. به نوشتن اپیزودهای کتاب اشاره کردید و به آن بخش یا فصل نگفتید. مخاطبان باید بدانند ما در «جایی که هستم» با متنهای بسیار کوتاه طرفیم که طرح داستانی ندارند. برخلاف رمانها، اینجا خبری از پیچش داستانی نیست که در یک رمان اقدامی بسیار جسورانه است.
البته اگر طرح را چینش رخدادها در نظر بگیریم، اینجا هم طرح داستانی وجود دارد. طرحی که میتواند رخدادها را پشت هم قرار بدهد و دگرگونی به وجود بیاورد. این یک رمان به شیوه روایت اول شخص است و شخصیت ناظر، کسی که از روزها و هفتهها و ماهها به اندازه یک سال میگذرد، آگاهی دارد. او در حرکت و جنبش است و واقعا از یک جا به جایی دیگر میرود.
البته زن در پایان کتاب درهای آپارتمان خود را میبندد و برای یک ماجراجویی دیگر رهسپار جایی میشود که شما نام آن را نمیگویید.
دقیقا. پس میبینیم که او تغییر کرده و عوض شده است. شرایط او هم دگرگون میشود. به نظرم این همان طرح داستانی است. همان چیزی که من به دانشجویانم میگویم؛ اینکه طرح میتواند یک چیز خیلی ظریف هم باشد.
شما دوباره به آمریکا بازگشتید و اینجا در ایالات متحده زندگی میکنید. باز هم به ایتالیایی نوشتن ادامه میدهید؟
خب، همین حالا هم دارم این کار را میکنم. به تازگی نوشتن یک مجموعه داستان کوتاه به زبان ایتالیایی را به پایان رساندهام که شاید اوایل سال آینده به بازار بیاید. یک کتاب شعر هم به ایتالیایی نوشتهام که قرار بود بهار گذشته منتشر شود و به دلیل شیوع کرونا زمان انتشار آن عقب افتاد. میخواهم بگویم اگر شرایط قرنطینه اجازه بدهد خیلی به ایتالیا میروم و برمیگردم. امروز ایتالیا نقطه نوآوری من است و هر وقت که به آنجا میروم، شگفتزده میشوم از دیدن اتفاقهایی که میافتد. لازم نیست بگویم که همه این کتابها آنجا به دنیا آمدهاند. وقتی اوضاع آرامتر شد، میتوانم تصمیم بگیرم که حالا میخواهم در پروژه بعدی به ایتالیایی بنویسم یا انگلیسی. اگر درباره امروز بخواهم بگویم، طبعا ایتالیایی...
چالشهای ترجمه کردن کتاب خودتان چه بود؟
بازگشتن به کتابی که خودم چند سال پیش نوشته بودم و فکر کردن عمیق درباره آن برایم بسیار عجیب بود. شبیه یک گفتگوی درونی با خودت و بخشی دیگر از خودت.
در جریان ترجمه کردن کتاب به نکتههایی برخوردید که پیشتر هنگام نوشتن اصلا به آنها فکر نکرده بودید؟
عادتها و شیوه گزینش واژههایم را کشف کردم. ترجمه کردن در عین حال نوعی نقد ادبی هم هست. شما شروع میکنید به درک متن به شیوهای بسیار دور و ظریف. این اتفاق وقتی متون دیگران را هم ترجمه میکنم رخ میدهد و خوب یا بد، در ترجمه کردن کتاب خودم بیشتر در متن عمیق و دقیق شدم.
کلاسهای دانشگاه شما از مارس ۲۰۲۰ مجازی شده است. اگر در آینده نزدیک یا دور دوباره با دانشجویان به کلاس بازگشتید، از چه چیز بیش از همه هیجانزده میشوید؟
اینکه بتوانم بنشینم، وسایلم را روی میز بگذارم، به چهره تک تک آنها خیره شوم و آن فضا را با همه به اشتراک بگذارم. ارزش همه اینها الان بیشتر آشکار میشود.