گروه فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: حاصل کار هر چه بوده توفیق رفیقش را در آغوش کشیده و ماحصل یک رمان کوتاه شصت صفحهای است که قارئین محترم از فرط قهقاه خنده زمین را به آسمان میدوزند؛ اغراق نیست. این متن را روزبه پاییز 79 نوشته و حالیا که با او صحبت میکردم نگران این بود که آیا کهنه نشده و من پاسخم این بود که در شعر مپیچ و در فن او / که اکذب اوست احسن او. طنازیهای روزبه حسینی تمامی ندارد و هماره زنده و پابرجا با ملاحت و زندهدلی هر چه بیشتر نگاه آدمی را به خود جلب میکند. کلا روزبه در این کتابش، سه بیت شعر از شاعران معروف دارد: الف) رسیدهها چه غریب و نچیده میافتند / به پای هرزهعلفهای باغ کالپرست از محمدعلی بهمنی ب) بیتی از شیخ اجل سعدی شیرینسخن با این مضمون: تا عهد تو بربستم، عهد همه بشکستم / بعد از تو روا باشد، نقض همه پیمانها. ج) فریادرسی نیست / در خانه کسی نیست از اردلان سرفراز
اما روزبه به این اندکمایگی بسنده نکرده و طنازانه و پر از غزل و قصیده به چالشگری دو شخصیت ویژه کتابش یعنی راوی و نویسنده کوچ کرده و چنان پر از تند و خند است که آدمی یک لحظه گمان میکند با یک طناز ادیب حرفهای رویاروست. سخن لغوی نیست اما بیگمان این رمان به تنهایی یکه و یکپارچه از کل مجموعه شعرهای روزبه زیباتر، عمیقتر و شاعرانهتر است. میگویم و میآیمش از عهده برون. اول این که طنز روزبه در این کتاب، طنز به اصطلاح شیرازه و روی جلد نیست، طنزی است پنهان که به آن در السنه فرنگ و مستفرنگ Irony میگویند، یعنی طنزی که چندپهلو و پر از شادمانیهاست. هر کسی از ظن خود شد یار من / از درون من نجست اسرار من.
کتاب دو شخصیت روشن دارد، راوی و نویسنده؛ و روزبه در میان این دو یار غارش چندان میچمد که فرصتی برای اخم کردن و عبوس بودن نمیگذارد. هر خواننده که حتی کلیات سعدی را تورقی کرده باشد، درمییابد که نویسنده چگونه طنز چندپهلوی خویش را در شولایی از اندیشه و تفکر پوشانده و تمام طنزآوریهایش پر از حیطههای شناختهشده شعر فارسی است، از غزل و قصیده تا رمان و داستان کوتاه. انتخاب این مجموعه نه تنها به پاییز 79 که به سالهای دورتر برمیگردد و امروزه روز در فروردین 1400 همچنان زنده و پویا خواننده را در پی خویش میکشاند و او را از این همه هدیت و تحفت که روزبه برایش رقم زده، به شادی و نشاط وامیدارد. من بر آن نیستم تا بگویم این شصت صفحه یک حادثه است، اما بیگمان یک نشانههایی از اتفاق دارد، اتفاقی که دیر در ادبیات ما چهره کرده اما ماندگار است، میماند و من در این میان غصه ادبیات نامیرا را دارم، ادبیاتی که هماره زنده و ارزنده است و بهترین سخنی که به قول لاادری بهترین نوع وفاداری خوب خیانت کردن است، و من چه بگویم از عشقی که روزبه به شیخ اجل دارد. مجموعه شعرهایش را که میخواندم دریافتم که افصح المتکلمین را سخت دوست دارد و حالیا که رمانش را میخوانم درمییابم که او عاشق سعدی است، زبانش زبان سعدی است و طنز و طیباتش به عینه جا پای این بزرگوار است.
از سویی دیگر، کتاب «یا انگار نمیشود به تو رسید» دارای ویژگیهای طنازانه بسیاری است، از جمله قریحه سخت آگاهانه روزبه که در همه اقوال و بافتارها زنده و پاینده حرکت میکند. میخندیم، شاید اغراق باشد اما باور کنیم که عبوس بودن در روزگار ما که حتی تبسمهای تلخ هم غنیمت است، کار اندکی نیست. در هر حال شعر جوان ما که اینجا بهترین نمونهاش را روزبه با شعر محمدعلی بهمنی آورده، از شعر دیروز نه تنها جا نمانده بلکه پرشور و پرجنب و جوش خود ادبیاتی را به نام ادبیات انقلاب رقم زده است که نباید اندکش گرفت. سراغ اخوان رفته بودم و به دنبال شعری از امید – و چون امید هیچ نیافتم – جز پاسخی متقن و ممتع از اخوان که شعر دیروز را مزین کرده به کلام هماره زندهاش و بارها من به روزبه هیهات و تطویل بلا طائل را داده بودم که شعر اخوان را بخواند و به زخم ادبیات طنازانهاش بزند و او چنین کرده و حبذا روزبه که رمان کوتاه و به قول خودش لاغر و باریکش را در یک صیت و سخن وسیع و گسترده چرخانده و ماحصلش رمانی است که امروزه روز به چاپ پنجم رسیده.
توصیه من به بچههای ادبیات انقلاب این است که همچون روزبه حسینی در چاپ مجموعههایشان عجله نداشته باشند و آرام و با طمانینه، انگار سیبکی که از درخت بر سطح زمین هروله میرود و یله بر شاخهها میگردد و میچمد، وقتی کارشان پخته و سخته شد، به عرصه چاپ روبیاورند. در هر حال این رمان کوتاه، بیش از اینها میماند و بیش از اینها از این رمان حرف خواهند زد. از بهمنی شاعر تا اردلان سرفراز، این دو بزرگ عرصه شعر و ترانه امروز که روزبه مومنانه نام آنها را در کلام پرقریحهاش آورده است و من نیست سخنی جز حبذا ندارم. چرا؟ برای این که این تلواسههای روان پاک و روشن نویسنده این کتاب را نصبالعین قرار دهم و بگویم از سعدی تا امروز، باید خواند و خواند. قرائت و تقریر، همسان تحریر و متننویسی است. روزبه نوشته و چه خوب نوشته است.