گروه فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: حال و روز ادبیات داستانی موضوعی است که با سه نویسنده و پژوهشگر در میان گذاشتیم و نظرات آنها را جویا شدیم. بارها و بارها از سرانه پایین مطالعه شنیدهایم و این که با توجه به شرایط اقتصادی خرید کتاب در سبد خانوادهها جایی ندارد؛ کتاب گران شده و وضعیت معیشتی مانع هزینه برای آن شده است. اما با توجه به همه مشکلات هنوز دوستداران و علاقهمندان به کتاب و کتابخوانی به این مهم میپردازند و آمار موسسه خانه کتاب و ادبیات ایران، پس از برگزاری نخستین نمایشگاه مجازی کتاب و اجرای طرحهای بهارانه، تابستانه، پاییزه و زمستانه کتاب، در طول سال ۹۹ تاییدی بر این سخن است. با وجود این که بسیاری از کتابها به دلیل گرانی کاغذ در انتشاراتیها ماندهاند و آثاری رنگ تجدید چاپ به خود ندیدهاند نویسندگان و اهالی ادبیات همواره در این شرایط سخت به فعالیت خود ادامه میدهند و با تمام فرازونشیبها به آینده امیدوار هستند.
ادبیات داستانی از نظر کمی و کیفی رشد داشته است
محمد حنیف نویسنده و پژوهشگر، که وضعیت ادبیات داستانی را تابعی از بقیه وجوه جامعه میداند، گفت: نگاه کنیم که وضعیت اجتماعی و اقتصادی جامعه ما چگونه است. اگر حال آنها خوب باشد قطعا حال ادبیات داستانی هم خوب میشود، به دلیل اینکه رمان و ادبیات داستانی یک پدیده مختص به زندگی طبقه متوسط و مختص به زندگی شهرنشینی است و برای آن رشد لازم است که طبقه متوسط قدرت خرید کتاب و وقت مطالعه داشته باشند. شهرنشینی ما از اواخر دوره قاجار آرام آرام تحول پیدا میکند. مثلا تهران در اوایل دوره پهلوی جمعیت خیلی کمی داشت و آرام آرام با پول نفت و اصلاحات ارضی جمعیت تهران بیشتر میشود. مهاجرت روستاییان به شهر باعث تقویت طبقه تازهای از مردم با اندیشههای مذهبی میشود. افرادی که پیشتر با اندیشههای مذهبی از روستاها آمدهاند و فرزندانشان کمابیش با چنین تفکراتی وارد دانشگاهها و سپاه دانش و ... میشوند و همینها بعدا طبقه متوسط را تقویت میکنند.
او با این توضیح که در مجموع میتوان گفت که ادبیات داستانی به نسبت سالهای قبل از انقلاب چه از نظر کمی و چه از نظر کیفی رشد داشته است، ادامه داد: اما این رشد بهویژه در یکی دو سال اخیر کند شده و رو به افول رفته است. سالهاست که شاهدیم طبقه متوسط روزبهروز ضعیفتر میشود. طبیعی است که وقتی طبقه متوسط ضعیف و بودجههای فرهنگی کم میشود تیراژ کتاب از دو هزار نسخه میرسد به اعداد خیلی کمتر. دلیل دیگر افول امروز ادبیات داستانی، این است که نویسنده و پژوهشگر باید وقت داشته باشد که بنویسد. نویسندهای مثل من که حرفهای کار میکند یاد گرفته است که چگونه از این راه باید پول در بیاورد، گرچه ضربه هم میخورد، اما مینویسد. اما خیلی از نویسندگان اینگونه نیستند و ما الان نویسندگانی داریم که با حقوق خیلی اندک تامین اجتماعی زندگی میکنند. بسیاری از آنها همین حقوق تامین اجتماعی را هم ندارند. پس یکی از عوامل این رکود، ضعیف شدن طبقه متوسط و شهرنشین است. بخش دیگر آن هم الگوسازیهای غلط است. برآیند این تغییرات در آثار داستانی این میشود که ناشر دیگر نمیآید پول خرج کند. اصلا گاهی وقتها پولی برایش نمیماند که بخواهد خرج کند. از طرفی خیلی وقتها کتابها خوانده نمیشود. رادیو و تلویزیون هم آنگونه که شایسته است، بهدنبال تشویق مردم به سمت کتاب خواندن نیست. اصولا خیلی علاقهای ندارند کارهای عمیق خوانده شود. ذائقهشان به سمت آثار عامهپسند میرود. به این دلیل اقبال نسبت به آثار عامهپسند مثل بسیاری از نقاط دنیا، بیشتر میشود و آثاری که باعث برانگیختن احساسات مختلف انسانی در خواننده میشود و او را به فکر وامیدارد و به چرایی و چگونگی سوق دهد، بسیار کم میشود. این است که روحیه مطالبهگری، اعتراض، فریاد و نوشتن از دلتنگیها، ناامیدیها، مهاجرتها، بیماریها و افسردگیها، کلیت ادبیات داستانی ما را تسخیر میکند. امید را کمتر در این ادبیات میبینید. بنا به گفته جامعهشناسان، «نویسنده»، «اثر داستانی» و «جامعه» سه ضلع یک مثلث هستند که از هم تاثیر میگیرند و بر هم تاثیر میگذارند. نویسنده وقتی میبیند وضع جامعه خوب نیست آن را خود به خود در اثر داستانی منتقل میکند. با این همه، من به آینده امیدوارم.
نویسندگان باید بنویسند و کوتاه نیایند
فیض شریفی شاعر، نویسنده، پژوهشگر و منتقد ادبی، نیز با بیان این که در حال حاضر افراد زیادی مینویسند و زحمت میکشند، تصریح کرد: احساس میکنم به سرمایه افراد بستگی دارد که این کار را ادامه بدهند یا نه. بسیاری از دوستان نویسنده ما ناامید شدهاند. ممکن است کتابهای خوبی نوشته شود ولی ناشران آن را چاپ نکنند. باید به ناشر هم حق بدهیم چون میگوید این کتاب فروش نمیرود. خود شخص هم پول ندارد که بگوید من خودم مثلا این صد کتاب را میخرم. وضعیت اجتماعی و سیاسی خوب نیست. ملتی که گرسنه باشد به کتاب احتیاج ندارد. شما اگر به لحاظ بدنی تغذیه نشوید، شعر نمیخوانید. بهترین اثر جهان هم باشد آن را نمیخوانید. بنابراین معضلات اقتصادی و اجتماعی موجب شده که ادبیات دچار خسران شود. مولف وقتی میبیند کتاب او را چاپ نمیکنند و فروش ندارد دلسرد میشود. با این حال نویسندگان ما باید بنویسند و کوتاه نیایند.
او که معتقد است در زمینه رمان از دنیا بسیار عقب هستیم، ادامه داد: رمانهایی در نصاب «برادران کارامازوف» داستایفسکی، «جنگ و صلح» و «آناکارنینا» تولستوی، «سرخ و سیاه» استاندال، «آرزوهای بزرگ» دیکنز، «مادام بواری» فلوبر و امثالهم نداریم. دلیل آن روشن است. ادبیات ما بیشتر به شعر گرایش داشته و دارد. شعر اغلب به داستان کوتاه نزدیک است. داستان کوتاه یک یا دو یا سه شخصیت بیشتر ندارد که حول محور واقعه واحدی با تاثیر واحد کار میکنند. رمان در دوران سرمایهداری و عصر دموکراسی پا گرفته است. در جهان سرمایهداری شخصیتهای پیچیده زیادی به وجود آمده است. مثل پزشکان و مهندسان و طبقه متوسط در رشتههای مختلف. بعضی از رماننویسان ما، شخصیتهای داستان خود را در میان روستاییها جستوجو میکنند. در جامعه ملوکالطوایفی شخصیتهای زیادی وجود ندارد. در جامعه روستایی، اغلب رمانس به وجود میآید نه رمان.
افراد بااستعداد در شهرستانها
همچنین کامران پارسینژاد نویسنده و پژوهشگر، با این توضیح که در حوزه ادبیات داستانی جوانان بااستعدادی داریم، گفت: از سال ۱۳۷۰ تا الان داور جشنوارههای متعددی بودهام و با توجه به تجربهای که در این زمینه دارم در شهرستانها بهشدت افراد با استعداد میبینم. بچههایی هستند که هیچ امکاناتی ندارند ولی وقتی اثرشان به جشنوارهها میآید اصلا قابل قیاس با اثر یک نویسنده صاحبنام در تهران نیست. این جوانان بااستعداد ممکن است در جشنوارهها برنده هم شوند ولی متاسفانه بعد از جشنواره بلاتکلیف میمانند و هیچکس از آنها حمایت نمیکند. کسی دنبال آنها نمیرود که بگوید بیا این امکانات را داشته باش و در این کلاسها حضور پیدا کن و کار را ادامه بده. از این خبرها نیست. الان در جامعه خودمان هم سعدی داریم و هم حافظ و مولوی، اما اینها فقط بهخاطر عدم حمایت اصولی متولیان امور فرهنگی در حوزه ادبیات، رشد پیدا نمیکنند. تا یک سیستم حکومتی یا یک نظام فکری در جایی سرمایهگذاری نکند، جریانی ایجاد نمیشود. افرادی مثل من که کتاب منتشر میکنیم هم کارمان زمانی تاثیر خودش را بیشتر میگذارد که یک پشتوانه مالی یا حمایتی داشته باشد تا بتوانیم یک حرکت بزرگی را ایجاد کنیم. فکر میکنم اگر در گذشته چهرههای بزرگی در ادبیات داشتهایم بهخاطر این بوده که از آنها حمایت میشده است. یعنی یک جریان فکری بوده که از شاعر و نویسنده حمایت میکرده است. حتی مردم هم به شاعر و نویسنده اعتبار میدادند. اعتباری که مردم برای مولوی قایل بودند را با یک نویسنده در شرایط کنونی مقایسه کنید. از مردم نظرسنجی کنید تا ببینید چند درصد نویسندگان کشورمان را میشناسند. فردی را دیدم که دانشجوی ادبیات فارسی بود ولی اصلا نمیدانست دکتر معین کیست؟ شرایط خیلی بد شده است.
او با بیان این که در حال حاضر یا دنیای سینما مورد توجه است یا دنیای فوتبال، افزود: سرمایههای هنگفت در فوتبال خرج میشود در حالی که در فوتبال ایران دستآورد چشمگیری نداشته است. اما آنچه که اهمیت دارد ادبیات و هنر کشور است که حتی میتواند امنیت اجتماعی ایجاد و خیلی از مسایل اجتماعی را حل کند. متاسفانه توجهی به ادبیات ایرانی نمیشود. تا زمانی که از سوی افرادی که سرمایهها در اختیارشان است یک حمایت اصولی و منطقی با برنامهریزی حساب شده صورت نگیرد، ادبیات کشور به همین شکل درجا خواهد زد و چه بسا بهزودی دچار ایست قلبی شود.