سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: مهدیه نظری شاعر و نویسنده، از چاپ مجموعه شعر "پرنده بودم" خبر داد و به هنرآنلاین گفت: همانطور که از عنوان کتاب پیداست گزیدهای از مجموعه شعرهایی است که در آنها پرنده بودهام یعنی مجموعههای "پر از پرندهام"، "بالهایم را پنهان کردهام"، "پرنده باران" و "درختها برای تو پرندهها برای من". این بخش از کتاب، شعرهایی است در قالب نیمایی. در بخش دوم گزیدهای از شعرهای سپید برگرفته از کتاب "برسد به دست تو ای پادشاه جهان" آمده است که در زمان خود تجربه نو و جدیدی بود و نمونه مشابهی نداشت که البته مثل هر حرکت نویی با مقاومتهایی مواجه شد.
او با این توضیح که در مجموعه "پرنده بودم" نزدیک به پنجاه شعر گرد آمده و موضوع شعرها متنوع است، ادامه داد: در بخش اول تنهایی و با هم بودن، رهایی و دلدادگی، خیالپروری و خرد ورزیدن و برخی مفاهیم متضاد دیگر که در نوجوان جمع شده، پررنگتر است. در بخش دوم رسیدن به مفهوم عشق و یافتن محبوب کامل؛ با نوجوان سخن گفتن از رازهای جهان اشتباه نیست و من از این رازها برایشان خواهم گفت. این کتاب را نشر گویا منتشر کرده است.
نظری با بیان اینکه از عمق جان به مخاطبان بهظاهر کم سن و سالتر ولی در واقع بسیار فهیم خود باور دارم، افزود: من سالهای سال است که با این مخاطبان فهمیده و هوشمند سروکار دارم و از خود آنها یاد گرفتهام که اگر مانند خودشان زلال نباشیم، نمیتوانیم همراهشان باشیم. این زلالی درون آدمی را میپالاید. وقتی به آثار اصیل و درجه یک داستانی جهان نگاهی بیاندازیم زیباترین و پرکششترین صحنهها مربوط به بخشهایی است که یک نوجوان در آن حضور دارد و مثال بارز آن در رمان "بینوایان" ویکتور هوگو است جایی که دارد از گاوروش مینویسد. ویکتور هوگو این راز را کشف کرده بود و در نوشتن از آن سنگ تمام گذاشت. بهنظرم اگر کار برای نوجوان را دست کم بگیریم، سخت اشتباه کردهایم.
او با این توضیح که شعر نوجوان دورههای اوج و افولی داشته و این دقیقا بهخاطر حضور یا فقدان آدمهای زلال بوده است، تصریح کرد: موهبتی که خداوند همچون هدیهای آسمانی به من عطا کرد درک همراهی و دوستی با آدمهای زلال بود که کار برای نوجوان را با دل و جان انجام میدادند و دقیقا منظورم قیصر امینپور، بیوک ملکی و دوستان مجله "سروش نوجوان" است. این درسها باید روزی در جایی ثبت شود. قیصر امینپور در دانشگاه و خانه شاعران و چند جای دیگر همزمان فعالیت میکرد ولی فقط "سروش نوجوان" خانهاش بود و هر روز هر جا که بود حتما خودش را به مجله میرساند که اگر نوجوانی به دیدنش آمده دست خالی برنگردد و اگر کاری لازم است برای مجله انجام دهد تا بهترینها به دست بچهها برسد. همینطور دوستان دیگر. آن وقت برخی مدیران تنگنظر آن روزگار که زلالی از وجودشان پر کشیده بود، او را آزردند تا ناچار به ترک این خانه شد. این معیار من است. چقدر نوجوان را دست بالا میگیریم و چقدر با او روراست هستیم. نمره کار هر کس را این مقیاس مشخص خواهد کرد. ادعای دوستی با بچهها ادعای بزرگی است و حتما امتحانهای سختی دارد. بچهها جاهطلبها و خودخواهها را از خود میرانند چون بهتر از همه میفهمند که ما چه در دل داریم.
نظری با بیان اینکه در کنار بچهها بودن و هر روز با آنها نفس کشیدن به من نشان داده که هر نسل آنها ویژگیهای خود را دارند، اظهار داشت: شادی و سرخوشی و هر چیزی را به طنز و شوخی گرفتن، شیطنتهای زیرکانه و بیتوجهی به موضوعهای اجباری روش بعضی از نسلهاست و افسردگی و در خود فرو رفتن و تنهایی گزیدن روش نسلی دیگر. اصل یک چیز است تنها واکنشها متفاوت است. نوجوان از قیدهای فریبکارانه و جدی جداست و اگر روح پر پیچ و تابش را و رنگارنگی علایقش را در محدوده تنگ خواستههای خودمان قرار دهیم، هر کس که باشیم از چشمش میافتیم. شعر نوجوان میتواند آینه طبع بلند آنها باشد و از علایق آنها بگوید اما با زبانی درست و استوار. شعرهایی میبینم این طرف و آن طرف که سراینده اصلا فارسی بلد نیست، کلمهها را نمیشناسد و احترامی برای فرم قابل نیست. بهزور چند کلمه سرهم کرده تا مفهومی را برساند و در پایان هم مخاطب را باد بر کف رها میکند. از ما چه خواهد ماند؟ دنیا فقط همین دو روز نیست. آیندگان نیز ما را قضاوت خواهند کرد. میخواهیم شعلهای را که با خون دل بزرگان به دست ما رسیده حفظ کنیم و به دیگران بسپاریم. ما حتما این چراغ را روشن نگاه میداریم. با درک واژهها و زیبا به کار بردنشان تا فرزندانمان در دل خود جایش دهند.
او ادامه داد: برای همراهی و همدلی باید اول طرف مقابل را شناخت. وقتی شخصی را دوست داریم اول شروع میکنیم به جمعآوری اطلاعات در موردش. هر فردی به شیوه خود. اما معمولا همه شروع میکنند به کنجکاوی. وقتی که نوجوان بودم یکی از معلمهایم را دوست داشتم به نام خانم گلچین وفا. برای من اسطورهای بود و هرجا که هست خدایا به سلامت دارش. این خانم یک ماشین ژیان داشت. الان خودم هم باورم نمیشود چطور میرفتم در زیروبم رانندگی او با این ماشین و اصلا معنای طنز ماشین ژیان برای من عوض شده بود. گاهی دلم میخواست شاهد خراب شدنش باشم و واکنش او به این موضوع را ببینم تا بدانم آدمهای بزرگ در دشواریهای نامطلوب چهکار میکنند. بالاخره هم یک روز این اتفاق افتاد. دیدم که این شخصیت محبوبم با لبخند به من و دوستم نگاه کرد و بسیار با آرامش از ماشین پیاده شد و همانطور که دستش به فرمان بود با آرامش ماشین را هل داد تا روشن شد. دیدم که رمز موفقیت او آرامش است. ببینید در ذهن یک نوجوان چه میگذرد. این نوجوان را چطور میتوان جذب کرد؟ و اصلا مگر همه نوجوانها اینطور فکر میکنند؟ اصلا شاید چنین نوجوانهایی نسلشان منقرض شده باشد. نوجوانهای امروز جنس افکار و دغدغهها و تمناهایشان بسیار متفاوت است ولی باز هم آیا لازم است دست به کارهای محیرالعقول بزنیم؟ نه فقط خودمان باشیم. این خودمان یعنی شخصیتی درست و سالم. نوجوان شخصیتهای ذلیل، خرد و کوچک را دوست ندارد. همین که به خودمان یادآوری کنیم بزرگی و بزرگمنشی محبوب آنهاست از این خواهیم گفت. وقتی پدر و مادرها بچهها را مجبور میکنند به رشته پزشکی بروند تا پول دربیاورند و در آینده گلیم خود را از آب بیرون بکشند، بچهها به این آرزو و اجبار والدین شکلی آرمانی میبخشند و میگویند میخواهیم پزشک شویم تا انسانها را نجات دهیم. خود را در قالب یک قهرمان تصور میکنند. بگذریم که بسیاری از آنها این آرمان را فراموش میکنند و تنها بعضی به این خواسته دلشان جامه عمل میپوشانند. ولی باز هم تا دلشان زلال است این آرزو را در دل دارند. این همان بزرگمنشی است و گفتن از آن جذاب است. هر کس به شیوه خودش از این میسراید.
نظری با بیان این که نوجوان بسیار اهل اندیشه و خرد است و در دلش نوعی فرزانگی دارد، گفت: دیدهام که دغدغه اصلی و اساسی بچهها یافتن پاسخهایی است برای پرسشهای ازلی ابدی بشر. اگر شاعر به این امر توجه کند برای نوجوان جذاب است. به هر حال ما با ارائه کارهای خوب ذائقه نسلهای بعدی را خواهیم ساخت. امیدوارم تحفه درویشمان درخور و شایسته برجای ماندن باشد.
او مجموعه شعری با عنوان "دنیا برای آدم تنها" را در نشر شکارچی زیر چاپ دارد و مجموعه شعر دیگری را هم جمع کرده که آماده انتشار است.