سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: محمد ناظریان سلمانی متولد ۱۳۵۳ تهران، عضو انجمن بهار خاقانی است و سالها در حوزه شعر و ادب فعالیت دارد. سرودههای او در قالب مجموعههای "فصل انتظار" و "کوچ باور" در دهه هشتاد به چاپ رسیده و منتشر شد. همچنین مجموعههای "وقتی فرشتگان میخواندند" و "حقیقت مجاز" با وجود مجوز چاپ و دریافت شابک، هنوز به چاپ نرسیده است و در عین حال "اکسیرهای موازی" مجموعه شعری است که ناظریان بزودی قرار بر انتشار آن دارد.
این شاعر و ترانهسرا در خصوص سرودههایش به هنرآنلاین گفت: "فصل انتظار" ترانههایی است که بیشتر محاورهای بوده و در واقع زبان عامیانه مردم و حرف دل عشاق است. "کوچ باور" سرودههای سپیدی است که در آن سعی شده به سبک و سیاق استادان گرانقدر این حوزه گام بردارد و مجال بر تکیدگی و تنیدگی احساس درون یک شاعر نوپرداز را به تصویر بکشد. مجموعه "وقتی فرشتگان میخواندند" نیز بیشتر اشعار سپید و شعر نو در عرصههای مختلف است.
وی افزود: "حقیقت مجاز" غزلیات من است با تخلص قلندر که از چهارده سالگی سروده شده و البته هنوز هم ادامه دارد. در این مجموعه اوزان و مضامین به آثار شعرای قدیمی ما و آنچه که ما از ایشان تلمذ کردهایم همچون؛ حافظ، وحشی بافقی، عراقی و سعدی نزدیک است. کما اینکه هر شاعری در سرودن غزل شاید به این موضوع بیاندیشد.
ناظریان در خصوص جدیدترین اثر مکتوب خود بیان کرد: "اکسیرهای موازی" چکیدهای است از همه ترانهها و سرودههای من که آمیخته است بر واژگان و فرهنگ نو در این روزهای ما، بر اساس شاکله مسئولیت اجتماعی که داریم. مجموعه "اکسیرهای موازی" تفاوت ضمیر درون یک شاعر برای شنیدن بهتر و سرودن بیشتر و تاثیرگذارتر در اوزان مختلف و سبکهای مختلف شعر پارسی است. در واقع حرفی تازه است برای شناور شدن بر سبک نوین غزل، مثنوی و شعر نو.
او تصریح کرد: در ذهن من غزل، ترانه، مثنوی و سایر قالبهای شعر پارسی، اکسیری است که در مسیر موازی، مجال جاودانگی و به هم پیوستن و با هم بودن را هموار میکند و ما را در مسیر پیوستگی هرچه مطلوبتر، هدایت میکند. برای من غزل همان شعر و ترانه است و بالعکس، چرا که جدای قالب، همه آنها باید شاخصههایی را رعایت کنند که فحوای کلام و لخته درونی دل عاشق را فریاد بکشند.
محمد ناظریان در خصوص وضعیت این روزهای اشعار در موسیقی اذعان داشت: واضح است آنچه که این روزها در موسیقی پاپ ارائه میشود با آنچه که داشتیم، فاصله زیادی دارد. از تلفظ واژگان گرفته تا بسیاری موارد دیگر. به نظرم چیزی که گم شده است، ورود عزیزان مختلفی است که علیرغم اینکه قریحه و احساس دارند، آن چیرگی و آموزشی که در حوزه سرایش و یا تپیدن دل هست را نه اینکه ندارند، بلکه گم کردهاند و در جستجوی معنای آن بر نمیآیند. اینجاست که ما تاثیرش را روی مدت زمان ماندگاری یک ترانه میبینیم.
این هنرمند با تاکید بر لزوم آموزش مبحث تلفیق شعر و موسیقی اظهار داشت: از آنجایی که در شکلگیری بسیاری از آثار، پیوستگی لازم بین ترانهسرا و آهنگساز و خواننده به شکل بهینهای صورت نمیگیرد، آن ارتباط عاطفی لازم هم برقرار نمیشود و شوربختانه عملاً فقط ارتباط بیزینسی برقرار میشود. پس یک هنرمند با همه خلاقیت و توانایی و استعدادی که دارد، در منجلاب گمراهی نادانستنها غرق میشود. ندانستن از اینکه درک تلفیق شعر و موسیقی چیست؟ و یا ترکیب ضرباهنگ هر کلام و واژه با نتهای موسیقی چگونه باید باشد؟ در واقع ترانهسراها و موزیسینهای ما، خصوصاً در حوزه موسیقی پاپ باید برای این ترکیب و تلفیق، آموزش ببینند و به روزرسانی شوند. کما اینکه در کل دنیا این اتفاق میافتد و موسیقی پاپ ارتقا مییابد و زیبا و دلچسب میشود.
ناظریان در پایان گفت: اینکه ما فکر کنیم موسیقی پاپ ما پس از دوران طلایی دهه پنجاه تمام شده و تکرار نخواهد شد، نادرست است. بیگمان با آموزش و آنالیز واژهها و تلفیق درست میتوان موسیقی شناور و دلنشینی را ارائه داد و کارهایی را به شکل بهینهتر و مطلوبتری ارائه کرد. اگر شاعر و ترانهسرا و موسیقیدانها یکدیگر را بیابند و فارغ از حاشیههای بیزینسی، دل ببندند و دل بسپارند، یقینا موسیقی درخوری خواهیم داشت که در هویت و فرهنگی ایرانی ملموس خواهد بود.