به گزارش هنرآنلاین، سخن از سعدی که میشود یکی از نخستین گزینهها برای گفتوگو دکتر ضیاء موحد است. او در دهه70 کتاب "سعدی" را در مجموعه بنیانگذاران فرهنگ امروز (انتشارات طرح نو) منتشر کرد. این کتاب، پس از گذشت بیش از 2دهه، هنوز یکی از بهترین پژوهشها درباره سعدی است که بارها چاپ شده.
ضیاء موحد، استاد منطق و فلسفه است و شاعر و پژوهشگر حوزه ادبیات. در مقام پژوهشگر ادبیات "درآمدی بر نظریه ادبیات" رنه ولک و اوستین وارن را همراه پرویز مهاجر ترجمه کرده. "از خلق تا تقلید، بحثی درباره اسلوب شعری حافظ"و "نوع و فرد در ادبیات از افلاطون تا بکت" ازجمله نوشتههای راهگشای او در حوزه نظریه ادبیات بودهاند.
بهمناسبت برنامه "یک هفته با سعدی و سپهری" به سراغ دکتر موحد رفتیم و از دلایل اقبال دوباره به سعدی در سالهای اخیر پرسیدیم. بعد نقبی به شعر امروز زدیم تا به سهراب سپهری برسیم و نسبت او را با سعدی از ایشان بپرسیم.
در سالهای اخیر اقبال به سعدی بیشتر از حافظ بوده است. حتی اول اردیبهشت که روز سعدی است بیشتر از بیستم مهر که روز حافظ است جاافتاده. فکر میکنید اقبال دوباره به سعدی نوعی جبران مافات است در مقابل سالهایی که بیشتر نگاهها متوجه حافظ بود یا بهدلیل تغییر فضای اجتماعی و دور شدن از تفسیرها و تأویلهای عرفانی است یا فارغ از اینها جادوی زبان سعدی است یا عاشقانگی یا ... که او را دوباره بر صدر نشانده؟
شما چند پرسش مطرح کردهاید و پاسخ بعضی از آنها را بهنوعی دادهاید. در دورهای شاعری مطرح میشود و در دورهای شاعری دیگر. درباره سعدی و حافظ به تناوب همین اتفاق افتاده، گاه به سعدی بیشتر توجه شده و گاه به حافظ. اما در طول تاریخ رجوع به سعدی بیشتر بوده است.
اگر بخواهیم دلایل اقبال به سعدی را برشماریم چند دلیل را میتوان فهرست کرد. سعدی شاعری زمینی است. اگر مهمترین درونمایههای ادبیات را عشق و مرگ و... بدانیم، عشق بهعنوان یکی از مهمترین درونمایهها در سعدی جلوه بسیار زیادی دارد. دنباله این نکته باید بگویم که خوانندگان بسیار راحت میتوانند با شعر سعدی رابطه برقرار کنند. زبان سعدی روان است. البته که مسئله فقط روانی زبان نیست وگرنه شاعری مثل ایرج میرزا هم طبع بسیار روانی دارد و میگوید: شاعری طبع روان میخواهد / نه معانی نه بیان میخواهد. اما حیف از این طبع روان که ایرج میرزا آن را در خدمت حرفهای ابتدایی گذاشته است.
اما مهمتر از همه اینها ایجاز سعدی است در زبان و اعجازی که در بهکار بردن زبان فارسی دارد. نوعی سحر در عین سادگی. شعر است ولی انگار نثر است یا در نثر به شعر پهلو میزند.
اصلا اینکه در مکتبخانهها گلستان درس میدادهاند، نشان میدهد که سعدی برای همه قابل فهم بوده است. در عین سادگی نوعی سحر دارد. بخش زیادی از آثار سعدی جزء ادبیات تعلیمی است. مگر شاعران دیگر پند ندادهاند؟ چرا سعدی ماندگار شده؟
در موسیقی ایرانی هم خوانندگان بیشتر از سعدی خواندهاند تا حافظ و دیگران. از تاج اصفهانی و قمرالملوک وزیری و اقبال آذر تا محمدرضا شجریان. باز هم روانی زبان و موسیقی شعر سعدی در اقبال خوانندگان به او بیتأثیر نبوده است.
سالها پیش از یکی از استادان قدیمی ادبیات شنیده بودم که میگفت اگر شما شعر صائب تبریزی را بخوانید، شنونده درگیر مضمونپردازی و رمزگشایی شعر میشود، اما شعر سعدی بهدلیل سادگی و روانی بسیار مناسب آواز ایرانی و درک و لذت شنوندگان موسیقی است.
در عاشقانگی اگر بخواهید سعدی و حافظ را با هم مقایسه کنید، باز هم تفاوت در عشق زمینی و آسمانی است؟
عشق سعدی عشق ملموس زمینی است، هیچوقت کهنه نمیشود. حافظ از دور بوسه بر رخ مهتاب میزند. با شعر او عاشقی نمیتوان کرد. عشق حافظ انتزاعی است. معشوق در شعر حافظ بیشتر غایب است تا حاضر.
شما مقاله از "تقلید تا خلق" را درباره شعر حافظ نوشتهاید و سلوک شعری حافظ را از تقلید شاعران دیگر تا رسیدن به مقام خلق و سرودن بیتهایی که فقط مختص اوست بررسی کردهاید، آیا حافظ تقلیدپذیرتر از سعدی است؟
بله، در سالهای پس از حافظ کسانی آمدند و نزدیک به ۲۰۰غزل به سبک حافظ سرودند و به دیوان حافظ اضافه کردند. بسیاری از شاعران بعد از حافظ تا امروز در اقتفای او بودهاند اما درباره سعدی چنین اتفاقی نیفتاده. سعدی قابل تقلید نبوده برای همین کسی نتوانسته چیزی به دیوان سعدی اضافه کند. نسخه بدلها و اختلاف در نسخههای سعدی کمتر از حافظ است.
شما یک اثر درباره سعدی نوشتهاید که دوستداران ادبیات بسیار به آن اقبال داشتهاند. چه وجوهی در کتاب بوده که سبب اقبال خوانندگان شده و چرا دیگرانی که درباره سعدی پژوهش میکنند، هنوز نتوانستهاند اثر درخوری درباره سعدی بهدست دهند؟
بیشتر کسانی که درباره سعدی صحبت کردهاند به مسائل محتوایی توجه کردهاند و شرح معانی و شرح لغات. چیز تازهای درباره سعدی نگفتهاند. البته که زبان سعدی آنقدر ساده است که خیلی وقتها نیاز به شرح ندارد. "گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم" نیاز به معنی کردن و شرح لغت ندارد. من به پرسشهای دیگری پرداختهام مثل اینکه چرا سبک سعدی تقلیدناپذیر است؟ راز اعجاز زبانی سعدی چیست؟ یا درباره طرز برخورد او با زبان فارسی صحبت کردهام. درباره اینکه چرا سعدی یکی از فارسیترین شاعران ایران است و یکی از پایهگذاران زبان فارسی.
حتی شعرهایی انتخاب کردهام که شاید دیگران کمتر به آنها توجه کردهاند. یکی از پژوهشگران ادبیات میگفت در این کتاب شعرهایی از سعدی میخوانیم که کمتر خوانده بودیم و کاش شمار این شعرها بیشتر بود.
اگر دیگر پژوهشگران بخواهند درباره سعدی بنویسند، پیشنهاد میکنید به چه موضوعاتی توجه کنند؟
پایاننامههای خوبی در سالهای اخیر درباره سعدی نوشته شده که متأسفانه به شکل کتاب منتشر نشده. پایاننامهای دیده بودم که طرز استفاده سعدی از ادات نفی را برررسی کرده بود. مثلا سعدی میگوید:
نه آنچنان به تو مشغولمای بهشتیرو
که یاد خویشتنم در ضمیر میآید
بهجای "چنان به تو مشغولم" میگوید "نه آنچنان"، با منفی کردن به نوعی تازگی زبانی ایجاد میکند و قدرت تأثیر کلام را بیشتر میکند. یا مثلا میگوید:
بیتو در دامن گلزار نخفتم یک شب
که نه در بادیه خار مغیلان بودم
نحو سعدی و طرز برخورد او با زبان فارسی و بازیهای زبانی ازجمله موضوعاتی است که پژوهشگران میتوانند به آنها توجه کنند.
در یک هفته با سعدی و سهراب سخنرانیها و جلسههایی از گذشته منتشر شده که جالب توجه بوده است، ازجمله گفتوگوی شما و استاد حسین معصومی همدانی با استاد محمدرضا شجریان درباره نسبت شعر سعدی و موسیقی.
آنطور که آقای محمدخانی میگفت برنامهها با استقبال مواجه شده، به هر حال کرونا کار را خراب کرده و چارهای جز انتشار برنامهها در سایتها و شبکهها نیست. با این همه، نمیدانم که آیا مردم از اتفاقهایی که افتاده پند میگیرند یا نه. آیا میبینند که در این مدت چقدر طبیعت تازهتر شده و از آسیبها در امان مانده است یا اینکه پس از کرونا دوباره رفتارهای گذشته را ادامه خواهند داد.
برسیم به برنامه یک هفته با سعدی و سپهری و سخنانی که پژوهشگران ادبیات در مقایسه سعدی و سهراب سپهری گفتهاند. شما درباره بسیاری از شاعران معاصر نوشتهاید، از شاملو و اخوان تا احمدرضا احمدی و طاهره صفارزاده و م. آزاد. اما آنقدر که میدانم سهراب سپهری شاعر مورد علاقه شما نبوده است.
من کنار هم نشستن سعدی و سهراب را قبول ندارم. کنار هم قرار گرفتن فیل و فنجان است. شعر نو بسیار وامدار سعدی است. حتی شاملو که به تقلید از نیما میخواست قدر سعدی را پایین بیاورد، نمیدانست خودش تحتتأثیر سعدی است. اما سهراب شاگردی سعدی را نکرده. من سالها پیش شبی کتاب "حجم سبز" را گرفته بودم که بخوانم. به شعر دوم که رسیدم دیدم عین شعر اول است. کتاب را پرت کردم به کناری. لحن همه شعرهای سپهری عین هم است. آیا میشود او را با سعدی مقایسه کرد که در بوستان یک لحن دارد و در گلستان لحنی دیگر و در غزلیات و دیگر شعرها لحنهای گوناگون دارد؟ عرفان سهراب سپهری عرفان جانداری نیست، برخلاف سعدی که میگوید: "نگویم سماعای برادر که چیست / مگر مستمع را بدانم که کیست" سپهری طنز ندارد. سوز و حال در شعر سپهری دیده نمیشود. زبان سهراب لَخت است. انسجام زبانی ندارد. ولی سهلالوصول است. کسی که توقع زیادی در شعر نداشته باشد از سپهری خوشش میآید.