سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین، محمد آزرم شاعر و منتقد ادبی شعر "هاندکه در روژاوا" را چندی پیش در اختیار هنرآنلاین قرار داد که در تاریخ 29 مهرماه نشر یافت. سیاوش سبزی شاعر، یادداشتی بر این شعر نوشته است.
در این یادداشت آمده: "من خواننده، من مخاطب، چگونه با این شعر ارتباط برقرار میکنم؟ چگونه باید با این شعر ارتباط برقرار کنم؟
با رسیدن به پایان این شعر، اولین برداشت من این است که این شعر تمام نشده است و تا بینهایت باز است. شاید این بیپایانی برای شاعر این شعر یا برای مخاطب امروزی شعر و با توجه به دانشی که امروزه میان اهالی شعر جاری است، یک امتیاز محسوب شود، اما، برای من که ساختار را فضیلت میدانم این پایان گشوده و در حقیقت بیپایانی، ناشی از ضعف ساختار کلی اثر است. تنها شعر بدون ساختار یا شعری که دارای ساختاری سست باشد میتواند اینگونه رها باشد، میتواند اینگونه مخاطب را بلاتکلیف رها کند در صورتی که پایاناش پایان نیست.
دومین موضوعی که با خواندن این شعر، بر من مخاطب تحمیل میشود این است که این شعر به شکل سطرهای دوقلوی روبهروی هم، ساخته شده که همه سطرهای دوقلو دارای یک فرم به شکل زیر هستند:
هاندکه در روژاوا یک ... است ... ی که ... را ... میکند
این فرم بلا استثنا در کلیه سطرهای دوتایی از ابتدا تا انتها تکرار میشود. این فرم شاخصه اصلی این شعر است. سرنوشت این شعر به این فرم سپرده شده است. شناخت این فرم با محتوای آن، شناخت این شعر است.
مسلم است که این شعر تک فرمی، از هرگونه تنوع فرمی و ساختاری خالی است. یک کلیشه در ذهن مولف، دست به تولید انبوه خود میزند. کلیشه و فرم تکراری، اختیار مولف را به دست گرفته و دست به تکثیر بیپروای خود با استفاده از محور جانشینی زده است. البته نوع جانشینی، از نوع جانشینی مالوف زبانشناسان نیست. این نوع جانشینی مبتنی بر پرکردن جاهای خالی فرم است. این جاهای خالی، جای خالی چیزی نیستند؛ بلکه جاهای خالی فرمی هستند که بنا دارد در ذهن مولف خود را تکثیر کند.
در چنین شعری رمزگشایی از سطر اول به معنای رمزگشایی از تمام سطرها و گزارههای دوتایی است؛ زیرا فرم، یک بار به صورت واقعی جلوه میکند که آن هم در سطر اول است. بقیه سطرها سایهای افلاطونی از فرم سطر اولاند.
ساخت این سطرهای دوتایی که مقابل هم قرار گرفتهاند اسلوب معادله را به یاد میآورد، حداقل اینگونه به نظر میرسد که تنها راه ارتباطی بین سطرهای روبهرو، استفاده از اسلوب معادله است وگرنه راه ارتباطی دیگری اعم از زمینی و یا هوایی بین این دوسطر وجود ندارد. هرچند ظاهرا اسلوب معادله بین دوسطر روبهرو حاکم است اما به دلیل فاصله معنایی زیاد میان سطر اول و دوم، این ساخت، ناتمام میماند.
در این شعر، تصاویر، زاییده تخیل شاعر هستند، نه خیال شاعر، به همین دلیل، این شعر از هرگونه تداعی معانی تهی است و این امر، ضمن این که ویژگی این شعر است، کار را به مراتب برای مخاطب سخت میکند.
کلمات انتخابی شاعر، از حوزههای معنایی متفاوتی انتخاب شدهاند به همین دلیل ارتباط معنایی بین آنها به شدت آسیبپذیر و گاه غیر ممکن به نظر میرسد. هر قدر که کلمات از حوزههای معنایی دورتری انتخاب شوند تداعی معانی کم و کم رنگتر میشوند تا جایی که رابطه معنایی مالوفی بین کلمات وجود نخواهد داشت و معنا دچار آشفتگی نقص و یا عدم حضور معنای همطراز فرم میشود. شاعر وظیفه ایجاد ارتباط را به عهده مخاطب گذاشته است و از خود رفع تکلیف کرده است.
همیشه میتوان میان کلمات، حتی اگر از حوزههای مختلف معنایی باشند، نوعی رابطه ایجاد کرد. در این شعر کلمات از حوزههای مختلف معنایی به صورت اتفاقی انتخاب شدهاند و همین امر باعث شده که گاه بهطور اتفاقی و به سختی، رابطه معنایی نسبتا قابل قبولی شکل بگیرد ولی در اغلب سطرهای دوتایی، این رابطه معنایی، سست و غیر سیستماتیک است. آنگونه که از یک شعر ساختمند انتظار میرود، رابطه معنایی بین اجزا و کلمات باید به گونهای باشد که معنامندی ساختمند و سیستماتیک را به مخاطب عرضه کند این ساختمند و سیستماتیک بودن باید از ذهن مولف به متن اثر و از متن به ذهن مخاطب انتقال یابد. اگر در ذهن مولف چنین سیستمی وجود نداشته باشد، نباید از مخاطب انتظار داشت که با سعی و کوشش خود این ضعف را به جای مولف جبران کند.
با این توضیحات باید بگویم "هاندکه در روژاوا"، شعری مفهومی است که ضد شعر مفهومی عمل میکند. متلاشی کردن شبکه تداعی معانی، از امتیازات شعر امروز محسوب میشود، اما رهاکردن مخاطب در میان کلماتی که تلاش برای معنامندی و ارتباط بین آنها در ذهن مولف باقی میماند نیز چندان به سود شعر، شاعر و مخاطب نیست".