سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: فریده خلعتبری یکی از چهره‌های فرهنگی تاثیرگذار کشور است، او با تاسیس انتشارات شباویز و فعالیت جدی و مداوم در عرصه چاپ و نشر کتاب، خدمات بسیاری در عرصه فرهنگی کشور داشته است. اما بدون شک بیشترین تاثیر فریده خلعتبری را باید در احیای دوباره سنت تصویرگری کتاب جستجو کرد؛ زیرا او در انتشارات شباویز توانست دوباره موضوع تصویرگری را به شکلی خلاقانه به کتب بازگرداند و در این زمینه افتخاراتی را نیز از رویدادهای بین‌المللی برای کشور به ارمغان آورد. پیش از عزیمت خلعتبری به نمایشگاه کتاب فرانکفورت با او به مناسبت 35 سالگی انتشارات شباویز و دستاوردهای این نشر به گفت‌وگو نشستیم که حاصل آن را در ادامه می‌خوانید:

 

خانم خلعتبری، چه خبر از نشر شباویز؟

شباویز کماکان دارد کار خودش را می‌کند و ما با دیگران هم کاری نداریم و خودمان هستیم و خودمان. خبر خوبی که می‌توانم بدهم این است که چند روزی است نتایج مسابقه تصویرگری "آناناس" را اعلام کرده‌اند و در بین کسانی که به مرحله نهایی راه پیدا کرده‌اند چهار ایرانی با نام‌های خانم سعیده ثابت‌نیا، ملیحه عینعلی، معصومه صحبتی و  آقای محمد گبنجی حضور دارند که هر چهار نفر شباویزی هستند. این خبر داغی است که تا الان آن را جایی نگفته بودیم و کسی در مورد آن نمی‌داند.

می‌دانم که شما هم مثل همه ناشرها دارید سال سختی را می‌گذرانید. امسال برای شما و نشر شباویز چگونه بوده است؟

به نسبت سال سختی بوده است ولی ما کار خودمان را انجام می‌دهیم‌. برای ما همیشه سختی سر جایش است و حتی به نسبت بقیه ناشرها سختی‌های بیشتری داریم چون به هر حال ما جزو عزیزها نیستیم!

در حال حاضر اوضاع کتاب کودک و جوان را چطور می‌بینید؟

اتفاقا چندی پیش برگزارکنندگان نمایشگاه شانگ‌های چین چند سوال از من پرسیدند که یکی از سوالات راجع به اوضاع کتاب کودک بود و من پاسخ دادم به غیر از این‌که قیمت‌ها یک مقدار بالاتر رفته، مشکلی نیست و فعالیت‌ها ادامه دارد.

فریده خلعتبری

تصور ما که از دور به قضیه نگاه می‌کنیم و احاطه شما را به موضوع نداریم این است که طبقه متوسط در ایران رشد کرده است و این قطعاً تاثیر بزرگی در تربیت کودک می‌گذارد و آدم امیدوار می‌شود که اوضاع کتاب کودک و نوجوان خیلی بد نباشد و خبری که شما می‌دهید هم موید همین نکته است.

یک بخش از این موضوع ناشی می‌شود و یک بخش دیگر به دلیل این است که الان کتاب‌های کودک و نوجوان ما ابعاد دیگری دارند که به آن ابعاد دارد، توجه می‌شود. مثلاً بخش نسبتا بزرگی از خریداران کتاب‌های ما دانشجویان مقاطع مختلف و کسانی هستند که دارند روی پایان‌نامه‌های‌شان کار می‌کنند. خود من تا به حال ۱۰۷ یا ۱۰۸ پایان‌نامه پیدا کرده‌ام که روی کتاب‌های شباویز کار شده یا در آنها به کتاب‌های شباویز اشاره شده است. البته در گذشته هم این وضعیت وجود داشت و من دانشجوهایی از کشورهای آلمان، دانمارک و ترکیه داشتم که آنها برای پایان‌نامه‌های دوری دکتری خود به ایران آمدند و راجع به کارهای ما نوشتند؛ ولی اخیراً توجه به آثار شباویز زیاد شده است و ما به طور مرتب با دانشجویانی مواجه می‌شویم که می‌گویند ما می‌خواهیم برای پایان‌نامه‌مان روی کتاب‌های شما کار کنیم. تنها مشکلی که داریم این است که گاهی وقت‌ها دانشجوها کتاب‌هایی را می‌خواهند که ما نداریم.

فکر می‌کنم نشر شباویز امسال 35 ساله شده است. به خاطر دارید که در این سال‌ها چند کتاب چاپ کرده‌اید؟

ما 13 شهریور امسال جشن تولد 35 سالگی نشر شباویز را گرفتیم. تعداد کتاب‌هایی که منتشر کرده‌ایم را به خاطر ندارم اما می‌دانم که تاکنون 1492 کتاب از آثار نشر شباویز به زبان‌های دیگر ترجمه و در کشورهای مختلف منتشر شده است. در واقع کشورهای مختلف کپی‌رایت و حق ترجمه این آثار را از نشر شباویز خریداری کرده و آثار را به زبان‌های مختلف درآورده‌اند. به همین منظور در حال حاضر تنها نویسنده‌ها و تصویرگران ایرانی که در دنیا سرشناس هستند، نویسنده‌ها و تصویرگرهای نشر شباویز هستند و تمام جوایزی که در خارج از کشور گرفته شده است را هم نویسنده‌ها و تصویرگران ما گرفته‌اند.

شما پیش‌تر گلایه کرده‌اید که محتوا و تصویرگری کتاب کودک افت کرده است اما شاید کمتر کسی از شما به‌عنوان ناشر پرسیده که چه‌کار کرده‌اید تا به این موقعیت و جایگاه رسیده‌اید تا حداقل بقیه ناشرها هم یاد بگیرند همین روند را پیش بگیرند؟

سخت است و نمی‌توانند این کار را بکنند و دلیلش هم این است که آدم در مرحله اول باید بی‌طرف باشد. یعنی واقعاً به خاطر کشورش کار کند. گاهی وقت‌ها منافع نمی‌گذارد که آدم آن‌طور که باید، ملی فکر کند؛ ولی اگر آدم بخواهد تفکر ملی داشته باشد، حتی برای کسانی که می‌داند در نهایت به آدم آزار می‌رسانند و آدم‌های زیاد مقبولی نخواهند بود، هر کاری از دستش بر بیاید انجام می‌دهد. من همیشه می‌گویم اگر شما قصد دارید ملی فکر کنید سعی کنید چشمان‌تان را به روی کسی که کار خلافی را انجام داده است، ببندید و کارهای او را هم ببینید. زمانی که من شروع به کار کردم تقریباً هنر تصویرگری ایران مرده بود و شاید باید گفت که احیا کردن این هنر را مدیون من هستند. کاری که من کردم این بود که گفتم نیروی انسانی کاردان را تربیت کنید و پرورش بدهید تا نه تنها در ایران بلکه در دنیا موفق عمل کند. ما الان 20 و چند سال است که همچنان بدون هیچ وقفه‌ای، روزهای سه‌شنبه با تصویرگرها و روزهای پنجشنبه با نویسنده‌ها جلسه داریم.

در آن جلسات چه می‌گذرد؟

تمام کتاب‌هایی که داریم متعلق به آن جلسات هستند و تمام نویسنده‌ها و تصویرگرهای خوب امروز مملکت از آن جلسه‌ها به‌وجود آمده‌اند. حتی نویسنده‌های موفق و بزرگ امروزی همه کارشان را سال‌ها پیش از آن‌جا شروع کرده‌اند. نتیجه جلساتی که ما داریم کسانی هستند که الان حضور دارند. شما یک روز بررسی کنید و ببینید چند نفر هستند که کتاب اول‌شان در نشر شباویز چاپ شده است. من از ابتدا به تمام کسانی که به شباویز می‌آیند، یاد می‌دهم و از آنها می‌خواهم که منافع جمعی را بر منافع فردی ترجیح بدهند.

روی این باور تأکید زیادی می‌کنید ولی به هر حال شما دارید کار هنری می‌کنید.

ببینید، وقتی شما یاد بگیرید که منافع جمعی‌تان را به منافع شخصی‌تان ترجیح بدهید، آن‌وقت طرف مقابل را به‌عنوان رقیب نمی‌بینید و حتی سعی می‌کنید دست او را بگیرد.

یعنی می‌خواهید بگویید پاشنه آشیل بخشی از فرهنگ و هنر که پیشرفت نمی‌کند، همین استراتژی اشتباه است؟

دقیقاً. متأسفانه همه فکر می‌کنند مبادا شخص جدیدی که آمده و این‌قدر بااستعداد است اگر یک ذره میدان ببیند جای من را بگیرد. در حالی‌که شما باید آن‌قدر قوی و به خودتان متکی باشید که جای خودتان را ارتقا بدهید تا آن شخص جای شما بنشیند و شما یک پله بروید بالاتر. متأسفانه نویسنده‌های ما این را نمی‌پذیرند. البته این را هم بگویم، کسانی که یک زمانی سر این مسائل حرف‌های زیادی راه می‌انداختند، پس از سال‌ها آرام شدند و همه دوباره گردن کج کردند و ایستادند تا یک روزی در به روی آنها باز شود.

فریده خلعتبری

یک‌بار گله کردید که نویسنده‌های ما در حوزه کودک و نوجوانان راه خود را گم کرده‌اند و این به برخی از آنها برخورد. به موازاتش آنها هم می‌گویند که ناشران ما مدت‌هاست برای اینکه هزینه‌ها را پایین بیاورند به سمت ترجمه می‌روند و ما را نمی‌بینند. همان‌طور که در حوزه تئاتر هم مدت‌هاست که دیگر نمایشنامه‌نویس‌های خوب ما به خاطر عریض شدن خط قرمزها چیزی نمی‌نویسند و آنها هم می‌گویند دست و بال ما هم در خیال‌پروری بسته شده است. یادم است که شما چند سال پیش گفتید یکی از کتاب‌های‌تان را به خاطر اینکه گفته‌اید؛ عزرائیل زن است توقیف کرده‌اند.

آن کتاب همچنان توقیف است و اجازه انتشار ندارد چون می‌گویند چرا شما عزرائیل را زن در نظر گرفته‌اید؟!

شما چند کتاب دارید که اجازه انتشار نگرفته‌اند؟

بسیار زیاد. مثلاً به من می‌گویند چرا در تصویر مجلس عروسی که گذاشته‌اید آدم‌ها مختلط نشسته‌اند؟ می‌گویم شما داستان را بخوانید متوجه می‌شوید که شخصیت آن داستان دارد در مورد 99 عروسی صحبت می‌‌کند. هر کدام از آنهایی که می‌بینید سمبل یک عروسی هستند. در مورد این کتاب هم گفتم خداوند در قرآن برای عزرائیل هیچ جنسیتی قائل نشده است. فرشته‌ها اصولاً فاقد جنسیت هستند. چه کسی گفته که عزرائیل باید مرد باشد؟ من دلم می‌خواهد عزرائیل زن باشد.

بنابراین شما معتقد هستید که در حال حاضر سنت ترجمه بر تألیف غالب شده است؟

بله چون شما وقتی کتابی را ترجمه می‌کنید و نزد آنها می‌برید کسی با کتاب شما مشکل ندارد ولی این را متوجه نمی‌شوند که تمام مبنای داستان بر یک نقطه استوار است. اگر بخواهید آن نقطه را حذف کنید داستان فرو می‌ریزد. نقطه مرکزی داستان من این است که عزرائیل یک خانم است. بنابراین اگر شما عرزائیل را مرد کنید دیگر چیزی از داستان من باقی نمی‌ماند. اصلاً تبدیل به یک داستان دیگر می‌شود.

آقای جنتی در زمان وزارت‌شان پیشنهاد کردند که ناشرها خودشان بر کتاب‌ها نظارت کنند ولی ظاهراً شما از این پیشنهاد استقبال نکردید.

من استقبال نکردم چون در آن صورت همین آدم‌هایی که الان در وزارت ارشاد نشسته‌اند به‌عنوان مدعی می‌آمدند جلوی ما می‌ایستادند. من 35 سال است که دارم با این‌ها کار می‌کنم، یعنی در این 35 سال آنها را نشناخته‌ام؟

به هر حال شما خط قرمزها را بهتر از کارشناس‌های وزارت فرهنگ و ارشاد می‌شناسید.

خط قرمز من با خط قرمز کارشناس وزارت ارشاد فرق می‌کند. من خط قرمز آنها را نمی‌توانم بپذیرم. چیزهای غلط به زور داخل کله من نمی‌رود. اگر یک میلیون نفر هم از وزارت ارشاد بیایند به من بگویند عزرائیل مرد است، من می‌گویم مستندات‌تان را نشان بدهید. من اگر پیشنهاد آقای جنتی را قبول می‌کردم و خودم ناظر کتاب‌ها می‌شدم، در آن صورت پس از انتشار کتابم دوباره یک عده اعتراض می‌کردند که چرا عزرائیل را خانم در نظر گرفته‌اید؟

یعنی شما معتقد هستید که پیشنهاد آقای جنتی یک نسخه شفابخش برای حوزه کتاب نبود؟

ما برخورد درست و قاطع وزارت ارشاد را می‌خواهیم. البته در گذشته چنین برخوردی را داشتیم. به نظر من آقای میرسلیم بهترین وزیر ارشادی بودند که ما داشتیم. روزی که آقای میرسلیم آمد، ما به‌عنوان ناشر یک کوله پُر از گرفتاری و دردسر داشتیم. از قیمت کاغذ، بندی 22 هزار تومان بگیرید تا مشکل بیمه و مالیات ناشران. من چند روز پس از اینکه آقای میرسلیم وزیر شدند نزد ایشان رفتم و مشکلات‌مان را به ایشان گفتم. واقعاً ایشان ظرف یک مدت بسیار کوتاه تمام مشکلات ما را حل کردند. آقای برازش هم واقعاً معاون فرهنگی بسیار خوبی بود. من نمی‌دانم چرا خوبی‌های آدم‌‌ها را راحت فراموش می‌کنیم.

من ناشر کتاب کودک هستم و با سیاست کاری ندارم. اگر سیاست‌مدار بودم شرایطم طور دیگری بود. من دارم کاری که صورت گرفته است را می‌بینم. اگر یادتان باشد آن موقع آقای برازش ناشران کتاب کودک را در نمایشگاه کتاب به سالن‌های 1 و 2 و 3 و 4 برد. به جای اینکه متراژ مورد درخواست ما را کم کند حداقل به صورت رایگان 20 درصد به متراژ همه ما اضافه کرد و گفت شما کتاب کودک منتشر کرده‌اید پس باید حجم بیشتری دست شما باشد که بتوانید به بچه‌ها بهتر برسید. بعد به تمام مدارس بن خرید کتاب داد و آنها را به نمایشگاه کتاب آورد. شما ببینید این آدم چه کاری انجام داد.

الان معتقد هستید که وزارت ارشاد سال‌هاست در این زمینه‌ها الکن است و کاری نمی‌کند؟

روزی که آقای میرسلیم رفت بند کاغذ، سه هزار تومان شده بود و حتی از کاغذ دولتی هم ارزان‌تر شده بود. چرا کسی را به صرف اینکه جزو حزب موتلفه است محکوم می‌کنند؟ من اصلاً چه‌کار دارم که ایشان جزو چه حزبی هستند. من دارم عملکرد ایشان را در وزارت ارشاد از جنبه نشر بررسی می‌کنم. بیمه ما در زمان آقای میرسلیم درست شد. دوره وزارت آقای صالحی امیری هم واقعاً خوب بود. من از آقای سیدمحمد حسینی یک کار دیدم که واقعاً امتیاز کامل وزارت را به ایشان می‌دهم. آن موقع برای مالیات ناشران یک مشکلی به وجود آمده بود و من برای ایشان یک نامه نوشتم که این بخشنامه جدید وزارت اقتصاد و دارایی باعث می‌شود ناشران ضرر کنند. آن نامه را اگر آدم معمولی می‌خواند چیزی نمی‌فهمید. ایشان نامه را به انجمن فرهنگی ناشران کتاب کودک داده بود و آنها با من تماس گرفتند که منظور شما چیست؟ گفتم شما سر در نمی‌آورید، نامه را به وزیر برگردانید. وزیر هم دوباره آن نامه را به اتحادیه ناشران داد و آنها با من تماس گرفتند و گفتند این چیست؟ مدتی گذشت تا اینکه من در وزارت دارایی بودم و دیدم بخشنامه جدید آمده است. آقای حسینی عین همان مطلبی که من نوشته بودم را خطاب به وزیر اقتصاد و دارایی نوشته بودند و آنها بخشنامه را اصلاح کرده بودند. یک وزیر باید مدیر خوبی باشد. اصلاً دلیل ندارد که همه چیز را بداند ولی وقتی نمی‌داند باید کار را درست انجام بدهد. به نظر من آقای حسینی امتیاز کامل وزارت را گرفت چون فکر می‌کنم یک وزیر خوب باید چنین کاری کند. آقای صالحی امیری هم بسیار خوب عمل کردند. قضاوت‌های من شخصی نیست. خود شما بروید در مورد این آدم‌ها تحقیق کنید.

واقعاً شما در این 35 سال با کتاب‌های‌تان هنر تصویرگری که سنت دیرینه ایرانی است را احیا کرده‌اید. شما یک جاهایی اعلام خطر کرده‌اید و هشدار داده‌اید که بعضی از افراد دارند یک سری اشتباهات می‌کنند. به نظر شما باید چه‌کار کرد که تصویرگری فراگیرتر شود؟

اول از همه می‌گویم که باید منصفانه برخورد شود. اگر مسابقات ایرانی که برگزار می‌شوند را نگاه کنید اغلب آنها قوم و خویش خودشان را برنده اعلام می‌کنند. یعنی داوری‌ها هیچ‌وقت درست نیست و داوران هیچ‌وقت درست نیستند. همه برنده‌ها برحسب آشنایی و پارتی‌بازی انتخاب می‌شوند. ما باید سعی کنیم بی‌طرف برخورد کنیم. در حال حاضر نماینده ایران می‌تواند به مسابقات مختلف بین‌المللی برود ولی اغلب آنها آشناهای خودشان را می‌فرستند. مملکت ما را کوتوله دارند، نشان می‌دهند. ما چرا باید کوتوله دیده شویم؟ چرا بقیه این کار را نمی‌کنند؟ من اگر از دید خودم ببینم یک تصویرگر حتی بد عمل کرده است، هرگز با او شخصی برخورد نمی‌کنم و کار او را هم به مسابقات می‌فرستم. هیچ‌وقت کسی را از دیده شدن در خارج از کشور محروم نمی‌کنم. می‌دانید که کل هزینه‌های رفت و برگشت شرکت‌کنندگان را هم خودم پرداخت می‌کنم. چند وقت پیش شورای کتاب کودک یک نامه داده بود که ما می‌خواهیم آقای فرشید شفیعی را کاندیدای جایزه بین‌المللی اندرسون کنیم و از آنجایی که تمام کارهای او با شما بوده، لطفاً اطلاعات را شما برای ما کامل کنید. به دلایل مشکلاتی که با شفیعی در نشر شباویز داشتم من نوشتم گرچه هیچ‌وقت شخصی را از لحاظ اخلاقی تأیید نمی‌کنم؛ ولی به حرمت نام ایران هم که شده اطلاعات آن را برای شما می‌فرستم. می‌خواهم بگویم که من با این آدم مخالف بودم ولی مدارک و اطلاعاتی از او فرستادم که آنها خوابش را هم نمی‌دیدند. آدم یک جاهایی باید برای کشورش یک قدم هم جلوتر برود. اخیراً محمدرضا شمس را برای جایزه آلمان نامزد کرده‌اند ولی محمدرضا شمس چون از خود آنها نیست گفتند خودت برای خودت رزومه بنویس و مدارکت را خودت جمع کن. او یک روز ناراحت نزد من آمد. به او گفتم تو کاری نداشته باش و برو خانه استراحت کن. تمام اطلاعات را برای او جمع کردم و تحویلش دادم. فکر می‌کنم اگر بی عدالتی نکنند حقش است که جایزه بگیرد. ما عادت کرده‌ایم که همیشه توی سر خودمان بزنیم. از آنجایی که همیشه به نفع این و آن پارتی‌بازی می‌کنیم، دنیا هم وقتی به ما نگاه می‌کند می‌گوید چرا همه شما کوتوله هستید؟ چرا 10 بار فقط آقای فلانی را کاندیدا می‌کنید؟ یعنی در یک مملکت 80 میلیون نفری فقط آقای فلانی و خانم فلانی وجود دارند؟ دولت می‌تواند جلوی چنین کارهایی را بگیرد. دولت می‌تواند به ما تسهیلات بدهد که بتوانیم کار کنیم. به طور مثال در حال حاضر ارسال هیچ بسته‌ای از ایران به خارج از کشور و از خارج به ایران امکان‌پذیر نیست. من می‌خواستم آثار بچه‌های تصویرگر را برای بخش تصویرسازی بین‌المللی نمایشگاه کتاب کودک بولونیا بفرستم ولی به مشکل برخوردم. دولت می‌تواند از طریق وزارت امور خارجه این آثار را به سفارتخانه آنجا بفرستد ولی این کار را انجام نمی‌دهد. من با دوستانم در بولونیا صحبت کردم که وقتی به جشنواره فرانکفورت رفتم آثار بچه‌ها را در آنجا به آنها تحویل بدهم. یا مثلاً بچه‌ها الان می‌خواهند در نمایشگاه بلگراد شرکت کنند که ورودی نمایشگاه بلگراد 30 یورو است. نخست اینکه باید بروند 30 یورو را با قیمت 400 هزار تومن بخرند. دولت هم در این زمینه هیچ کمکی به آنها نمی‌کند. اگر هر کدام از آنها بخواهند 30 یورو را به صورت جداگانه برای آن نمایشگاه بفرستند، بانک از آنها 70 یورو هم برای انتقال پول می‌گیرد. یک تصویرگر از کجا باید چنین پولی بیاورد؟ من با مسئولین نمایشگاه بلگراد صحبت کردم و آنها به من گفتند که شما پول بچه‌ها را بگیرید و در جشنواره فرانکفورت به صورت نقدی به نماینده ما بدهید. متاسفانه در هیچ زمینه‌ای کمک نمی‌کنند. من تنها ناشری هستم که خودشان قبول دارند کار فرهنگی می‌کنم. من دارم به فرانکفورت می‌روم، آیا تاکنون شده که حداقل پول ارز من را آزاد حساب نکنند؟

فریده خلعتبری

جایزه تصویرگری آیینه‌دار دوران را چطور می‌بینید؟

به نظرم این جایزه بسیار خوب دارد پیش می‌رود. در گذشته‌های دور و قرن‌های پیش، تصویرگری بزرگسال ما بسیار پیشرفته بود. کتاب‌های ما به نوعی همه تصویرگری شده بود ولی الان می‌بینیم که کتاب‌های بزرگسال ما دیگر تصویرگری نمی‌شوند و به جای آن فقط تصویرگری کتاب کودک داریم. احیا کردن تصویرگری بزرگسال واقعاً کار خوبی است. تصویرگری جزو سنت ما است، چرا نباید دوباره احیا شود؟ در حال حاضر تصویرگری بزرگسال در دنیا بسیار رایج است و اهمیت بسیار زیادی هم دارد. ما هنری که از قبل داشتیم را از دست داده‌ایم و حالا دوباره باید احیا شود. من خودم تصویرگران را تشویق کردم که بیایند در این مسابقه شرکت کنند و الان هم تعدادی از بچه‌ها آثار بسیار خوب و درجه یک به این جشنواره ارائه داده‌اند. در نهایت یک مجموعه خوبی جمع‌آوری می‌شود و این مجموعه خوب بعدها می‌تواند تبدیل به یک سرمایه ملی شود و در یک موزه نگه‌داری شود. من معتقدم هر کاری برای این کشور انجام شود خوب است.