سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: فصلنامه "ایوان" یک مجله دو زبانه فارسی، فرانسوی است که در فرانسه منتشر می‌شود. مدیر مسئول این مجله جمال کامیاب است و شهروز مهاجر سردبیری آن را برعهده دارد. با وجود مشکلات اقتصادی کشور در مدتی که گذشت ایوان بالاخره توانست چهارمین شماره‌اش را منتشر کند و نشان دهد که هنوز قلب‌اش در پاریس دارد می‌تپد. مهاجر و همکارانش در این شماره از فصلنامه "ایوان" به موضوعات و مباحث مختلفی پرداخته‌اند و مطالب خواندنی را برای مخاطبان‌شان آماده کرده‌اند. این پژوهشگر تاریخ هنر که تحصیل در مقطع دکترا در دانشگاه سوربن را سپری می‌کند، در این شماره از "ایوان" با همکاری جمعی از پژوهشگران دانشگاه‌های تهران، اصفهان، مشهد، پاریس و به موضوعاتی در حوزه تاریخ، ادبیات تطبیقی، تاریخ ترجمه ادبی، سندپژوهی، هنر و در مقاله‌ای متفاوت به مروری بر کارنامه سرژ رضوانی - نویسنده و هنرمند فرانسوی ایرانی- پرداخته است. انتشار پرونده مفصلی درباره حضور سینمای ایران در فرانسه یکی دیگر از بخش‌های این شماره از فصلنامه ایوان است. با شهروز مهاجر سردبیر فصلنامه "ایوان" درباره جدیدترین شماره این مجله گفت‌وگویی انجام داده‌ایم که در ادامه می‌خوانید:

 

با توجه به محدودیت‌هایی که هر نشریه‌ای بر اساس سیاست‌گذاری‌های انجام شده دارد، شما و همکاران‌تان تا چه حد در نگاه‌های تاریخی که دارید و مقاله‌هایی که در ارتباط میان فرهنگی ایران و فرانسه خصوصا در دوره معاصر منتشر می‌کنید دست بازی برای ارائه تحلیل‌های صرفا علمی (به دور از نگاه‌های ایدئولوژیک) دارید؟

خب این سوال شما تا حدود زیادی به من بازمی‌گردد. چرا که من به عنوان سردبیر، وظیفه مشخص کردن موضوعات و سرفصل‌های هر شماره را بر عهده دارم. در نتیجه شما با یک بررسی ساده در فهرست چهار شماره منتشر شده، درخواهید یافت که چه موضوعاتی بیشتر مورد توجه ما بوده و احتمالاً به چه موضوعاتی پرداخته نشده است. به عبارت دیگر، سیمای کلی یک جریده، به نوعی بازتاب‌دهنده عقاید و فضای فکری گردانندگان آن است. در ضمن این نکته را هم اضافه کنم که با توجه به تفاوت‌هایی که در فضای فکری داخل و خارج از ایران وجود دارد، بسیار دشوار است که بشود در خارج از ایران با نگاهی ایدئولوژیک به کار علمی پرداخت. تحلیل‌ها ایدئولوژیک که شما در سوال خود به آن اشاره کرده‌اید، شاید در ایران مخاطب و خریداری داشته باشد، اما در خارج مطلقاً این طور نیست و با چنین رویکردی قطعاً مخاطبان‌تان را از دست خواهید داد. نتیجه‌گیری‌ها و تحلیل‌های مقالات ما در حوزه‌های مختلف، همچون ادبیات، هنرهای تجسمی، تاریخ، سینما و غیره، به باور من به خوبی نشان می‌دهد که "ایوان" از هر نگاه پژوهنده و مستقلی همواره استقبال کرده است.

درباره پرونده حضور سینمای ایران در فرانسه که زیرعنوان‌ها و مقالات خواندنی هم دارد، این سوال مهم مطرح است که از نگاه خود شما چرا با وجود شاخص بودن چهره‌هایی چون بیضایی، کیارستمی، مهرجویی، فرهادی و چند نام دیگر، هنردوستان فرانسوی تنها آن بخش از سینمای ایران را می‌بینند؟ به عبارتی سینماگران ایرانی در جشنواره‌های اروپایی این راه را پیش روی شناخت فرانسوی‌ها قرار داده یا یک المان هنرشناسانه یا جامعه‌شناسانه مشترک میان این بخش از سینمای ایران و دید هنردوستان فرانسوی باعث جا افتادن آن بخش از سینمای ایران در قلم و ذهن فرانسوی‌ها شده است؟ اساسا شناخت آنها از سینمای ایران به واسطه جشنواره و اکران است یا مطالعه‌ای جدی‌تر؟

در پرونده سینمایی شماره چهارم فصلنامه ایوان و به طور مشخص مقاله خانم دکتر عسل باقری به این سوال پاسخ کاملی داده شده است. این پرونده زیر نظر ایشان و با حضور دو پژوهشگر دیگر؛ کرین برناسکونی از دانشگاه لوزان و انییِس دو ویکتور که در سینمای موسوم به دفاع مقدس تخصص دارد، کار شده است. خانم باقری در مقاله خودشان به این سوال پاسخ داده‌اند که علت موفقیت و درخشش سینمای ایران در فرانسه چه بوده و در واقع اوج و فرودهای سینمای ایران در فرانسه، کی و توسط چه کارگردان‌ها و عوامل دیگری اتفاق افتاده است. در این مقاله به عوامل مختلف اقتصادی و اجتماعی در سینما اشاره می‌شود و در نهایت به موضوع شرکت‌های پخش‌کننده و چگونگی آشنایی آنها با هنر سینمای ایران پرداخته شده است. بسیاری از کارگردان‌های ما در دوره‌های مشخصی محبوبیت یافته‌اند. مثلاً زمانی مجید مجیدی، زمانی عباس کیارستمی، زمانی داریوش مهرجویی و به همین ترتیب اصغر فرهادی، محمد رسول اف یا جعفر پناهی شناخته می‌شوند. اما جالب است که هیچ‌گاه این اتفاق برای بهرام بیضایی نمی‌افتد. من شخصاً به یاد ندارم که سینمای بیضایی به دغدغه سینمای فرانسه تبدیل شده باشد. فرانسوی‌ها در جریان‌های مختلف هنری صاحب سبک هستند، مثل جریان موج نو که فرانسه را باید پیشگام آن نامید. با این توضیح وارد شدن به سینمایی که خودش را مولف می‌داند، کار دشواری است. بررسی مسائل اجتماعی، سیاسی و فرهنگی به علاوه اقتصاد سینما و آنچه پخش‌کننده‌های سینمای فرانسه برای نمایش در سینماهای این کشور در نظر می‌گیرند، نشان می‌دهد کدام کارگردان‌ها به موفقیت رسیده‌اند. تا جایی که "جدایی نادر از سیمین اصغر فرهادی" رکورددار فروش فیلم سینمایی خارجی در فرانسه می‌شود. از نظر ژانر یا موضوع، اگر به دوره‌های مختلف نگاه کنید متوجه خواهید شد زمانی سینمایی که به کودکان توجه می‌کرد و عاطفی‌تر بود مثل آثار مجید مجیدی، دوره‌ای شاعرانگی در فیلم با آثار کیارستمی و در دوره‌های متاخرتر سینمایی که به محدودیت‌های اجتماعی و روابط معاصر انسانی می‌پردازد مثل آثار فرهادی یا رسول اف و دیگرانی که به بدنه سینمای مولف تعلق دارند و گاهی هم آثار سینمای مستند ایران همچون ساخته‌هایی از مهرداد اسکویی در فرانسه مورد توجه قرار می‌گیرد.

چرا با وجود امکان‌هایی که در اختیارتان هست نظیر مترجمان مسلط به زبان فرانسوی و در محل بودن، نمی‌روید سراغ قالب‌های دیگر ژورنالیستی نظیر گزارش، گفت‌وگو یا میزگرد و یادداشت؟

تاکید من در انتشار فصلنامه ایوان از شماره اول تا امروز بیشتر بر پژوهش‌های دانشگاهی بوده و تلاش‌ام این بوده که فضای این مجله را به فضای پژوهش‌های آکادمیک نزدیک‌تر کنم. البته منظورم از فضای پژوهش‌های آکادمیک چیزی شبیه به آنچه در مجله‌های علمی پژوهشی در ایران شاهد آن هستیم، نیست. بلکه مقصودم فضای مجلات پژوهشی جدی و علمی در اروپا و امریکا است. برخی از این نمونه‌ها، علاوه بر اینکه از کیفیت بصری خوبی برخوردار هستند، مشخصاً به سراغ سوژه‌های تازه و پژوهش‌های منتشر نشده می‌روند. به طور کلی، به دلایل مختلفی که به آنها اشاره کردم، چندان به پرداختن به قالب‌های دیگر ژورنالیستی نظیر گزارش، میزگرد، یادداشت یا گفت‌وگو مشتاق نیستم. البته در شماره‌های قبل و این شماره نمونه‌هایی از این دست را خواهید یافت، یعنی متن‌هایی مثلاً در قالب گفت‌وگو یا مروری بر یک اثر که علاوه بر داشتن سویه‌های ژورنالیستی، از بار پژوهشی قابل توجهی نیز برخوردارند. گفت‌وگوهای ما در ایوان، برخلاف رویه رایج ژورنالیستی، ساختاری فنی و پژوهانه دارند، مثل گفت‌وگویی که با آقای غلامحسین ابراهیمی دینانی در شماره دوم انجام شده یا گفت‌وگو با آقای محمدعلی امیرمعزی که مربوط به شماره سوم فصلنامه است.

اگر بخواهم از خواسته‌ها یا آرزوهایی بگویم که شاید با امکانات مالی، انرژی و زمان بیشتر حاصل می‌شد، ایده‌آل من این است که فصلنامه ایوان به دو یا سه مجله تقسیم و زیر نظر یک پژوهشکده منتشر شود. یک مجله به حوزه روایت و داستان، دیگری مجله‌ای کاملاً دانشگاهی و پژوهشی و سومی شاید در قالب یک ژورنال گزارشی و اطلاع‌رسان. البته بهتر است که این گفته من را فعلاً یک ایده‌آلِ ناممکن در نظر بگیرد، چرا که احتمالاً نه توانش را دارم و نه زمان آن را. به هر حال طرح‌ریزی برای تاسیس و مدیریت یک پژوهشکده، موضوعی است که همیشه به آن فکر می‌کنم.

Capture

سرژ رضوانی با کارنامه‌ای که در ایوان درباره‌اش آمده، لااقل می‌تواند به عنوان یک ایرانی در قواره جهانی به حساب بیاید، اما همانطور که در آغاز مطلب درباره‌اش آمده در ایران کمتر درباره او شناخت وجود دارد. از نگاه شما این کم بود یا عدم شناخت ناشی از چیست؟ دورانی که دیگر زبان فرانسه برای ایرانیان زبان مرجع جهانی نبود و مترجمان با همت شخصی باید به سراغ چنین آثاری می‌رفتند یا کم اهمیت بودن جایگاه او در هنر؟

با انتشار هر شماره از فصلنامه ایوان، سوژه‌های جدیدتر و متفاوت‌تری به ذهن من می‌آید که آنها را در دفتری یادداشت می‌کنم. زمانی که می‌خواهیم برای پرونده‌ها و موضوعات آتی تصمیم بگیرم، این یادداشت‌ها را کنار هم می‌گذاریم و در بین‌شان با توجه به فضای فکری آن شماره موضوعی را انتخاب می‌کنیم.  این نوشته‌ها ممکن است اسامی، رویدادهای تاریخ و یا اسم یک کتاب باشند. سرژ رضوانی یکی از این اسامی بود که من از یک سال قبل نامش را یادداشت کرده بودم و دنبال کسی می‌گشتم که بتواند مقاله‌ای درباره او، زندگی و کارنامه‌اش بنویسد. علت هم این بود که به زبان فارسی چیز زیادی درباره سرژ رضوانی وجود ندارد، به جز یک مقاله که پرویز جاهد درباره او نوشته و در چند جا هم منتشر شده است. من برای علاقه شخصی هم که شده کنجکاو بودم درباره این آدم بیشتر بدانم. تا اینکه سعید میرزایی، بازیگر تئاتر و نویسنده ساکن پاریس، نوشتن مقاله‌ای درباره رضوانی را بر عهده گرفت. واقعیت این است که سرژ رضوانی و آدم‌های مشابه او را صرفا به خاطر داشتن نام فامیلی ایرانی، نباید ایرانی بدانیم. بهتر است بگوییم سرژ رضوانی یک فرانسوی با پدری ایرانی بود. مادر او هم روس بوده است. او خیلی با ایران ارتباطی نداشته و وقتی به آثارش نگاه می‌کنیم تعلقی به فرهنگ ایران در آنها دیده نمی‌شود، اما به هر صورت آنچه سرژ رضوانی را مهم می‌کند کارنامه قابل توجه او در ترانه‌سرایی، نمایشنامه‌نویسی، رمان‌نویسی و نقاشی است. در واقع ویژگی جذاب و برجسته‌ای که ما را مجاب کرد به سراغش برویم، چند وجه بودن شخصیت اوست. رضوانی در دوره‌های مختلف به حوزه‌ها و ژانرهای مختلف هنر وارد شده است. در دوره‌ای روی موسیقی و ترانه‌سرایی کار کرده، در فیلم معروف "ژول و ژیم" ساخته فرانسوا تروفو به عنوان بازیگر، نوازنده و آهنگساز، حضور داشته است، بعدها به سراغ نمایشنامه‌نویسی می‌رود، دوره‌ای رمان می‌نویسد و در دوره‌هایی هم نقاشی می‌کند. در فرانسه بسیار شناخته شده است و فرانسوی‌ها در بزرگداشتش برنامه‌های مفصلی برگزار کرده‌اند. در انتخاب این موضوع، به نظرم آمد که شاید ترسیم یک شناخت حداقلی از او برای مخاطب ایرانی جذاب باشد، بنابراین مقاله مربوطه را به سعید میرزایی محول کردیم و به گمانم او از پس کار برآمده و مقاله خواندنی از کار درآمده است.