سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: فریدریش دورنمات در 5 ژانویه سال 1921 به دنیا آمد و به سال 1990 درگذشت. از او به عنوان یکی از برجسته ترین رماننویسان و نمایشنامهنویسان معاصر سوئیسی و آلمانی زبان یاد میشود.
"دنیای آشفته ما بیشتر جایی برای کمدی است تا تراژدی. از آن هنگام که ایجاد تراژدی واقعی امکانپذیر نیست، کمدی روش خوبی برای بیان حقایق به شمار میرود. حال آنکه نژاد سفید میکوشد تا برتری اش را به اثبات برساند. دیگر انسان گناهکار یا مسئول وجود ندارد. همه ادعا میکنند گناهکار نیستد. تمام حوادث بدون اینکه شخص به خصوصی خواسته باشد، اتفاق میافتد. هیچکدام ما گناهکار نیستیم. ما فقط فرزندان پدرانمان هستیم و این گناه ما نیست. بلکه از بخت بد ماست. گناه مستلزم عمل فردی است. تنها کمدی میتواند توجیه کننده موقعیت ما باشد. دنیا ما را به ورطه عجیب و مسخره کشاندهاست. راه ما همانطور که در سیاست به بمب اتم رسیده، در تئاتر نیز به کمدی ختم میشود."
پدر دورنمات کشیشی معتقد و متدین و پدربزرگش شاعری بذلهگو و سرشناس بود که به خاطر شعرهای انتقادآمیز سیاسی که میسرود به او لقب شاعر سیاسی پرخاشجو داده بودند. تأثیر ویژگیهای این دو نفر بر دورنمات بسیار زیاد بود، چنانکه این تأثیر را به آسانی در بیشتر نوشتههای این نمایشنامهنویس شهیر میتوان مشاهده کرد.
دورنمات در ۱۳ سالگی همراه با خانواده راهی پایتخت شد. در این شهر پس از اتمام دوران متوسطه وارد دانشگاه شد و بر اساس تأثیری که از پدر و پدربزرگش گرفته بود در رشته علوم دینی، فلسفه و ادبیات آلمانی به تحصیل پرداخت. پس از تحصیل در رشته ادبیات و فلسفه، چندی در کش و قوس بود که نقاشی را حرفه خود قرار دهد یا نویسندگی را. به زودی حرفه نویسندگی را برگزید، اما نقاشی را هم هرگز کنار نگذاشت. تابلوها و طرحهای او آشکارا نشان میدهد که تئاتر برای او پلی میان نقاشی و ادبیات است. در جوانی، نقد تئاتر و نیز رمانهای جنایی هم مینوشت. پس از چند سال وارد دانشگاه زوریخ شد و در رشته هنر و فلسفه ادامه تحصیل داد. اما پس از مدتی فشار مالی و فضای کلی دانشگاه و پرداختن به ادبیات نمایشی او را از ادامه تحصیل بازداشت. این نویسنده که ثروت پدری نداشت به کار نگارش مشغول شد و کتاب مشکلات تئاتر را به رشته تحریر درآورد. او برای امرار معاش به نوشتن نمایشنامههای رادیویی روی آورد و از این راه پول خوبی به دست آورد، چنانکه موفق شد مشکلات مالی خانواده را که شامل همسر و سه فرزندش میشد از این راه تا حدود زیادی حل کند.
نخستین نمایشنامه دورنمات در سال ۱۹۴۷ با عنوان این نوشته شد عرضه شد. داستان این اثر بر اساس جنگهای قرن ۱۶ میلادی در اروپا به رشته تحریر درآمده بود. دومین نمایشنامه خود را یک سال بعد با عنوان نابینا نوشت. این اثر داستان غمانگیز دوک نابینایی است که با از دست دادن پسر و دخترش که عزیزترین بستگانش هستند، روحش چنان آزار میبیند که احساس میکند در پایان زندگی قرار دارد و عریان در کوچه و خیابان پرسه میزند و به بیان درونیات خود با خداوند میپردازد.
این نویسنده نمایشنامه رومولوس را در سال ۱۹۴۸ نگاشت که یک کمدی شبه تاریخی و هیجانانگیز است که از کمدیهای ساتیر یونانی و روم باستان گرفته شدهاست. در روم باستان پس از اینکه امپراتور میمیرد، رومولوس به جای او بر تخت مینشیند و برای تحقق عدالت دست به مبارزه با ظالمان میزند و در این راه چنان زیادهروی میکند که به نوعی موجب نابودی بسیاری از مسائل دیگر زندگی میشود.
دورنمات به فلسفه و زندگی علاقه زیادی داشت و در داستانها و افسانههای کهن روم و یونان باستان مطالعات زیادی انجام داده بود. او همواره برای تحقق عدالت در جهان نگران بود و زندگی را با همه زشتیها و زیباییهای آن در آثار خود به تصویر میکشید. البته او هیچگاه دچار بدبینی یا سیاهنماییهای آزاردهنده نشد و همواره در پی ایجاد و حفظ اعتدال بود.
این نویسنده برجسته در سال ۱۹۳۵ نمایشنامه "ازدواج آقای میسیسیپی" را نوشت که این اثر هم از نظر مضمون به مسئله وجود بیعدالتی در جامعه میپردازد و از نظر ساختار نمایشی تلاشی برای رهایی از قید و بندهایی است که در آن زمان موجب آزار نمایشنامهنویسان بودهاست. همین مسئله هم باعث شد تا این نمایشنامه به عنوان اثری شاخص مورد توجه سایر درامنویسان جهان قرار بگیرد. دورنمات در همان سال "فرشتهای به بابل میآید" را خلق کرد. داستان این نمایشنامه بر اساس یک افسانه قدیمی بابلی شکل میگیرد و اتفاقات آن در زمان حکومت بختنصر در سرزمین بابل به وجود میآید.
بسیاری از صاحب نظران موفقترین نمایشنامه این نویسنده را ''ملاقات بانوی سالخورده'' میدانند که در سال ۱۹۵۵ نوشته شد. این نمایشنامه داستان یک شهر کوچک اما موضوع آن کاملا جهانشمول است و میتواند شامل تمامی جوامع باشد. داستان در شهر کوچکی به نام گولن اتفاق میافتد. آلفرد ایل با دختری زیبا و وضع مالی معمولی به نام کلارا رابطه دوستانه برقرار میکند. آلفرد که قول ازدواج به کلارا داده بود، به قول خود وفا نمیکند و در دادگاه نیز با دادن رشوه به شهود رأی دادگاه را به نفع خود برمیگرداند. کلارا از شهر اخراج میشود. سالها بعد زمانی که آلفرد با دختر یکی از تجار شهر ازدواج کرده و بهظاهر همه چیز به فراموشی سپرده شدهاست، کلارا در حالی که به عنوان یکی از ثروتمندترین زنان کشور خود شناخته میشود به شهر بازمیگردد و در برابر انتظار اهالی فقیر شهر از وی، در برابر کمک یک میلیاردی خود از آنها میخواهد تا آلفرد را به قتل برسانند.
دورنمات در سال ۱۹۶۲ نمایشنامه "فیزیکدانها" را به نگارش درآورد. داستان این اثر در تیمارستان دانشمندان دیوانه میگذرد که هرکدام از آنها فکر میکند یک شخصیت برجسته دوران است. بوتلر خود را نیوتن میداند. ارنستی فکر میکند اینشتین است و مویبوس خود را حضرت سلیمان میداند. این نمایشنامه با آنکه ظاهری ساده و دیالوگهایی قابل فهم دارد، اثری پیچیده و دشوار است که به تئاتر ابزورد تمایل دارد.
اثر مشهور بعدی این نویسنده "بازی استریندبرگ" نام دارد که اقتباسی از نمایشنامه "رقص مرگ" نوشته اگوست استریندبرگ است. این نمایشنامه به مسئله زندگی زناشویی و ازدواج میپردازد. داستان درباره زن و شوهری است که سالهای طولانی در جزیرهای دورافتاده در کنار هم زندگی میکنند، اما همواره با یکدیگر مشکل دارند و زندگی آنها شبیه میدان جنگ است. در این میان ورود مردی که خود را از اقوام زن معرفی میکند، شرایط زندگیشان را به شدت تحت تأثیر قرار و آنها را به سمت جدایی سوق میدهد.
دورنمات نویسندهای تحلیل گر به حساب میآید که مسایل و مشکلات بشری را در آثارش مورد بررسی قرار میدهد و حتی به طرح مسایل سیاسی نیز میپردازد تا از این طریق وضع بشر را در شرایط کنونی جهان به تصویر بکشد. هر چند که بسیاری از مشکلات انسان امروز را حل نشدنی میداند و انسانها را نیازمند پناه بردن به جنبههای طعنه آمیز زندگی معرفی میکند. نمایشنامههای این نویسنده از ظاهری کمدی برخوردارند و معدود آثار این نویسنده بر مبنای تراژدی نگاشته شده و متأثر از شیوه گروتسک است.
"شهاب آسمانی"، "غربت"، "روزهای آخر پاییز"، "پنچری" و "گفتگوی شبانه" تعدادی از دیگر متون نمایشی این نویسنده هستند. در ایران بسیاری از نمایشنامههای مشهور دورنمات ترجمه و به اجرا درآمده که بیشتر این ترجمهها به وسیله حمید سمندریان انجام شدهاست. "ازدواج آقای میسی سی پی" و "ملاقات بانوی سالخورده" از جمله آثار ترجمه و اجراشده سمندریان هستند.
"قاضی و جلادش" ، "سوءظن" و "قول" دیگر آثار فریدریش دورنمات است که توسط محمود حسینی زاد به فارسی ترجمه شده است.