سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: امروز سالروز درگذشت، شاعر، نویسنده و نمایشنامه نویس بنام، ساموئل بکت است. او در سال 1989 در چنین روزی درگذشت.
ساموئل بکت را در ایران بیش از همه به خاطر نمایشنامههایش میشناسند، هر چند او رمان نویس تراز اولی است که چند رمان مهم در تاریخ ادبیات قرن بیستم به ثبت رسانده است و خوشبختانه این رمانها برای مخاطبان فارسی ترجمه شده. "مالوی"، "مالون میمیرد"، "نامناپذیر" و به تازگی "مورفی" چهار اثر داستانی فوق العاده مهم از این نویسنده است که سهیل سمی آنها را به فارسی برگردانده است.
"مالوی"، "مالون میمیرد" و "نام ناپذیر" سه رمان مهم ساموئل بکت است که یکی از مشهورترین سهگانههای ادبی در تاریخ ادبیات داستانی است. خوشبختانه همچنان که گفته شد هر سه این کتابها هم در ایران ترجمه شده است. آرش رضایی پیش از این در هنرآنلاین نوشت: سهگانه "مالوی"، "مالون میمیرد" و "نام ناپذیر"حاصل دوره دوم فعالیت های ادبی بکت است که از حیث اهمیت بسیار مهم تر از آثار داستانی اولیه او ( همچون مورفی و وات) که به زبان ایرلندی تحریر شده اند به شمار می رود . اهمیت این سه گانه داستانی به صورت ضمنی هم با فراز وفرود های زندگی شخصی بکت مرتبط است و هم با تصمیم بکت برای بکارگیری زبان فرانسه در امر نوشتن. در ادامه هرآنچه که گفته می شود چه به صورت مستقیم، چه غیر آن مربوط به سه گانه بکت، خصوصا "مالوی" است.
رو به مرگ بودن اغلب شخصیت های رمان بکت؛ یکی از اصلی ترین نقش مایه هایی است که در تمام صفحات داستان های او حاضر و برقرار است و این دلیلی مضاعف است بر اینکه، بکت بیشتر از هرچیز پرهیز از زندگی را برای شخصیت های داستانش تجویز می کند. از این طریق وقوع رستگاری در این آثار می تواند با حیثیت بیشتری بروز کند، چرا که گرفتاری های دست و پاگیر زندگی به همان عرصه ی خزعبل واقعیت تبعید شده اند. در این روش که پیشنهادی درخور از سوی بکت است؛ زبان پا پیش می گذارد تا نارسایی های واقعیت را در تجلی انواع اشراق، شهود و تجربه های نیمه کاره از زندگی، جبران کند. اما جریان از این قرار است که بکت می داند، جدیت چقدر می تواند در دوران حاضر مخرب و احمقانه جلوه کند! بکت نمیخواهد آلت خنده و مضحکه دیگران باشد. از این روست که در رمان های بکت، فاجعه در کنار و قدم به قدم با وجه کنایی زبان گام برمی دارد.
با اتکا به توجه ویژه ای که بکت به زبان دارد می توان گفت، در رمان های او مشخصا کنش ها و اتفاقات داستانی قصه ساز نبوده و پیش برنده معنای مرسوم قصه نیستند، بلکه اگر بناست اینجا حتا سایه ای کمرنگ از داستان وجود داشته باشد، مطلقا و مشخصا این وظیفه را زبان رمان در تقابل با نارسایی مفاهیم تجربی و زیستی، بر عهده دارد. از این روست که در نسخه های اصلی آثار بکت ( زبان مبدا و پیش از ترجمه) استفاده و به کارگیری تکنیک های زبانی بخش اعظمی از، پیشرفت قصه و فرازهای روایی را برعهده دارد. بدین سبب حتی بعضی از مترجمان فارسی زبان ادبیات، تاکید بسیار بر این نکته دارند که رمان های بکت ترجمه ناپذیر است و علت آن اینکه زبان و شیوه منحصر به فرد بکت در بکارگیری ظرفیت های زبانی حرف اول و آخر را در تکمیل کتاب بکت می زند؛ و تاکید می کنم، نه قصه کتاب. برای بکت تغییر زبان، تغییر زندگی است و گاهی هم تقلیدی دوسویه از هر دوی آنها! در "مالوی" آنچه که کاراکتر دائم برای ما واگویه می کند، عملا ( حتی اگر بی اساس و مهمل باشد) بسیار مهم تر از روایت و تعریف هرچیز دیگری است. از همین رو در این کتاب هرچه پیش تر می رویم، بیشتر متوجه این می شویم که طرح داستانی درحال محو شدن است.
در رمان های بکت در یک صورت بندی روشن و بدیهی مرگ پیش از آغاز اولین جمله رمان به وقوع می پیوندد چراکه اشراف بکت بر عرضه مفاهیمی کلان همچون زندگی و مرگ ( که با همین ترتیب معنایی روشن خود را ارائه می دهد) به هیچ عنوان به روند طبیعی آن متعهد نمی ماند. بکت این چرخه طبیعی را از دور خارج می کند تا در دامن مرگ، فاجعه فرصت بیشتری برای جولان داشته باشد. به قسمی در کتاب بکت وقوع مرگ بر زندگی ارجح است و قاعدتا این اولویت یک اولویت معرفتی و کاملا برخواسته از خودآگاهی مایوس و تب آلود انسان معاصر است. پس زدن زندگی در آثار بکت نه به خاطر سلب زندگی، که به علت فقدان و نبود زندگی در دوران حاضر و تاریخ معاصر، رخ می دهد. بکت این ته مانده تاریخی را هیچگاه مصداق و نماینده امر حیاتی و سراسر پویای زندگی، نمی گیرد. واقعیت حاضر از حیات بشری؛ که بخش اعظم آن را خودآگاهی تاریخی بر فردیت هموار می کند، تنها امکان و ابزاری است برای فروپاشی کامل هویت انسان مدرن در زمان حاضر رمان.
سهیل سمی اثر معروف دیگری از بکت با عنوان "مرفی" نیز به فارسی برگردانده است. این کتاب نیز در نشر ققنوس منتشر شده. سهیل سمی درباره این اثر نوشته است: "بکت در سپتامبر 1934 از دوبلین به لندن برگشت و در خیابان گرترود در وست برامتین اتاقی اجاره کرد. سپس در اواسط اوت 1935 کار نوشتن رمان را آغاز کرد و ظرف چهار هفته حدود 9 هزار کلمه نوشت و همان هنگام مشخص شد که صحنه پایانی رمان همان صحنه بادبادک هوا کردن در هایدپارک است. تا اکتبر 20 هزار کلمه نوشته شد و در ماه فوریه فقط سه فصل از رمان باقی ماند. بکت سرانجام ظرف حدود 10 ماه "مرفی" را در 6 دفترچه به پایان رساند. با تکمیل این رمان، بکت رضایت بیسابقهای را احساس کرد که باعث شد در مذاکرات پیدر پیاش با ناشران جورواجور در اروپا و آن سوی اقیانوس در آمریکا هیچ کوتاه نیاید و به تجدید نظر یا بازنویسی بخشهایی از رمان تن ندهد."