سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: حسن محمودی (1349) نویسنده و روزنامه نگار شناخته شده‌ای است. از آثار او می‌توان به مجموعه داستان‌های " وقتی آهسته حرف می‌زنیم المیرا خواب است"، " یکی از زن‌ها دارد می‌میرد"، " از چهارده سالگی می‌ترسم"، " باد زن‌ها را می‌برد" و رمان‌ "روضه نوح" اشاره کرد. "روضه نوح" در کنار "مارآباد" و "کتاب یونس" سه گانه‌ی "روضه نوح" را شکل می‌دهند. آخرین اثر این نویسنده که هنوز منتشر نشده است رمان حجیمی با عنوان " پنه لوپه غمگین نیست" است که در این گفت و گو محمودی از آن نیز سخن گفته است.

 

جناب محمودی جایگاه کتاب را در رسانه چطور ارزیابی می‌کنید و به نظرتان فعالیت رسانه در حوزه کتاب چقدر توانسته پاسخگوی قشر علاقه‌مند به این حوزه باشد؟

الان در دوره‌ای قرار داریم که ضرورت پرداختن به کتاب در رسانه و تقویت آن از هر زمان دیگری بیشتر احساس می‌شود. مهم‌ترین دلیلی که می‌توانم برایش بیاورم هم این است که ما رسانه تخصصی کتاب نداریم که مخاطب به آن اعتماد کند. یک دوره‌ای در برخی از روزنامه‌ها و خبرگزاری‌ها سرویس‌ تخصصی کتاب وجود داشت اما الان این توجه کمتر شده و قدمی در مسیر جریان‌سازی برداشته نمی‌شود. در دوره فعلی که تعدد مؤلف‌، کتاب‌ و ناشر وجود دارد، انتخاب کتاب برای مخاطب سخت است، و این کار را رسانه می‌تواند انجام بدهد. رسانه می‌تواند کتاب خوب به مخاطب معرفی کند. سال‌ها قبل نشریه‌ها و خبرگزاری‌های کمی وجود داشت اما همان رسانه‌های انگشت‌شماری که فعالیت می‌کردند، نوعی داوری علمی روی کتاب‌های منتشر شده انجام می‌دادند که روی تیراژ یک کتاب تأثیرگذار بود ولی حقیقت این است که امروز رسانه‌های رسمی خیلی کمتر می‌توانند این تأثیرگذاری را داشته باشند. فضای مجازی از رسانه‌های رسمی پیشی گرفته و دارد تأثیر خودش را می‌گذارد، بنابراین احساس می‌کنم در این برهه زمانی باید توجه بیشتری به مقوله کتاب در رسانه‌ها صورت بگیرد.

مسئله معرفی کتاب یک موضوع است و مسئله ترویج فرهنگ کتاب‌خوانی یک موضوع دیگر. رسانه‌ها در حوزه ترویج کتاب و کتاب‌خوانی چکار می‌توانند انجام بدهند که سطح مطالعه جامعه بالا برود؟

من معتقدم که رصد رسانه‌ای در ایران با ضعف جدی مواجه است. وقتی صحبت از کاهش سرانه مطالعه می‌شود و یک سری کلی‌گویی در این زمینه صورت می‌گیرد، انتظار مخاطب این است که رسانه‌ها به آمار و تحلیل خاصی استناد کنند. حرف کلی رسانه این است که سرانه مطالعه کاهش پیدا کرده اما به شخصه اعتقاد دارم که اتفاقا نسل جدید بیشتر با کتاب آشنا است و بیشتر کتاب می‌خواند. در حال حاضر تیراژ و ناشرهای کتاب کودک بیشتر است و بچه‌ها با ولع بیشتری کتاب می‌خوانند. با مراجعه به نشرهای کودک و جوان کاملا می‌توان شاهد این مدعا بود و دید که چه تعددی در زمینه نشر و تألیف کتاب حوزه کودک و نوجوان وجود دارد و چقدر تیراژ این کتاب‌ها بالا ست. در این شرایط رسانه کلی‌گویی می‌کند و می‌گوید سرانه مطالعه در نسل جدید پایین است. رسانه تا وقتی بخواهد کلی‌گویی کند و به آمار و تحلیل خاصی استناد نکند، نمی‌تواند تأثیرگذار باشد.

بنابراین معتقدید که حتی تیراژهای 200تایی و 300تایی کتاب‌ها هم نمی‌تواند دلیلی بر کاهش سرانه مطالعه باشد؟

خیر. معمولا اهالی حوزه کتاب و ادبیات، از دهه‌های 40، 50 و 60 به عنوان دهه‌های طلایی کتاب صحبت می‌کنند، در حالی‌که بررسی مستندات تاریخی نشان می‌دهد که رمان‌های پرفروش آن سال‌ها پس از حدود 4-5 دهه به چاپ پنجاهم یا هفتادم رسیده‌اند و کتاب‌های پرفروش امروزی در عرض یک سال به چاپ بیستم، سی‌ام یا چهلم می‌رسند. بالفرض اگر امروز تیراژ کتاب نویسنده‌ای مثل علی‌مراد فدایی‌نیا 300 یا 400 نسخه است، آیا در دوره‌های گذشته کتابش تیراژ بیشتری داشته؟ خیر. سال‌ها قبل نوشته‌های آقای فدایی‌نیا در نشریات چاپ می‌شد. درست است که در عصری که به عصر طلایی کتاب معروف است، کتاب‌های نویسندگانی همچون ساعدی و چوبک به چاپ‌های متعدد می‌رسد اما آن زمان با تکثر نویسنده مواجه نبودیم. طبق آماری که اعلام شده، سال گذشته حدود 1600 الی 1700 عنوان کتاب در حوزه داستان چاپ شده است. شما وقتی مجموع تیراژ این کتاب‌ها را حساب می‌کنید، متوجه می‌شوید که اتفاقا مجموع تیراژ کتاب‌های داستان دوره‌های قبل خیلی بالاتر است. حرف من این است که انگار داریم راجع به بعضی سال‌ها کمی نوستالژیک حرف می‌زنیم و به واقعیت رجوع نمی‌کنیم. من قبول دارم که تیراژ برخی کتاب‌های جدی‌تر و نخبه‌تر کمتر است ولی در مورد آن کتاب‌ها هم تاریخ ادبیات باید تصمیم بگیرد که جزو کارهای نخبه هستند یا نه؟ یعنی ممکن است سال‌ها بعد تاریخ ادبیات ثابت کند که اتفاقا این کتاب‌ها جدی و نخبه‌گرا نبوده‌اند.

رمان "پنه‌لوپه غمگین نیست" عنوان جدیدترین رمان شما ست که یکی دو سالی ست راجع به آن صحبت می‌شود. این رمان قرار است چه زمانی به دست علاقه‌مندان کتاب برسد؟

هنوز این کتاب را برای دریافت مجوز ارسال نکرده‌ام ولی امیدوارم در نمایشگاه کتاب سال 97 منتشر شود. در انتشار این رمان کمی وسواس دارم چون رمان حجیمی است و بالای هزار صفحه دارد. به رغم حجم بالای این کتاب، تلاشم این است که در یک جلد چاپ شود. یک سری از رمان‌های حجیم مثل "ابله" و "برادران کارامازوف" را بررسی کردم و دیدم آن‌ها هم در یک جلد چاپ شده‌اند. دوست دارم کتاب من هم در یک جلد چاپ شود و فکر می‌کنم این‌طور جالب‌تر باشد.

فضا و محتوای رمان "پنه‌لوپه غمگین نیست" چطور است؟

این کتاب موضوعات مختلفی را در بر می‌گیرد و به طور خاص نمی‌شود توضیح داد در چه موردی است و چه داستانی دارد اما می‌توانم بگویم که جغرافیای "پنه‌لوپه غمگین نیست" در شهر شوش است. طبق روایت‌های مختلفی که وجود دارد، شوش اولین جایی بوده که تمدن شهرنشینی در آن شکل گرفته و محلی برای همزیستی ادیان مختلف بوده است. من هم خواستم در رمان جدیدم به یک چیز ابدی و ازلی بپردازم که جغرافیای آن در شوش می‌گذرد.

می‌شود گفت که این کتاب آمیزه‌ای از رئالیسم و فانتزی است؟ یعنی هم به پژوهش مستندات تاریخی پرداخته‌اید و هم در آن مستندات دست برده‌اید؟

بله همینطور است. در کتاب‌های قبلی‌ام به رئالیسم جادویی پرداخته بودم و حالا در "پنه‌لوپه غمگین نیست" رگه‌های بیشتری از رئالیسم جادویی وجود دارد. لایه‌های تاریخی زیادی در این کار وجود دارد و یک سری مشابه‌سازی برای شخصیت‌ها انجام داده‌ام. عنوان "پنه‌لوپه" به یک سری روایت‌های تاریخی بر می‌گردد و من در رمانم روایتی از پنه‌لوپه و اولیس را آورده‌ام. دو سال پیش چهار مجسمه‌ی موسوم به خواهران پنه‌لوپه در موزه ملی ایران به نمایش گذاشته شد و یک مجسمه پنه‌لوپه هم در تخت جمشید یافت شد که من به همه این‌ها پرداخته‌ام. برای این رمان 3-4 سال پژوهش کردم و سفرهای زیادی به شهرهای شوش و دزفول داشتم چون در رمانم پرداختی به پل تاریخی دزفول که محل شکست دادن امپراتوری روم توسط امپراتوری ایران بوده هم داشته‌ام.

حسن محمودی

با توجه به این‌که حجم کتاب "پنه‌لوپه غمگین نیست" بالا است و الان از کتاب‌های مینیمال استقبال بیشتری می‌شود. چاپ و نشر این کتاب نگران‌تان نمی‌کند؟

با توجه به واکنش و بازتاب‌هایی که از سوی کسانی که کتابم را خوانده‌ام، دریافت کرده‌ام، برنامه‌ریزی‌ام طوری است که ان‌شاءالله چاپ اول کتاب "پنه‌لوپه غمگین نیست" در نمایشگاه کتاب سال آینده تمام شود. فکر می‌کنم این کتاب چنین پتانسیلی را دارد.

وضعیت چاپ مجدد کتاب‌های قبلی‌تان و همینطور وضعیت مجوز برخی دیگر از آثارتان چگونه است و آیا موفق شده‌اید برای کتاب‌هایی همچون "صبر ایوب" و "مارآباد" مجوز بگیرید؟

در حال حاضر چاپ دوم کتاب "روضه نوح" در بازار است و در حال رایزنی هستیم که کتاب صوتی این اثر بیرون بیاید. کتاب "بادزن‌ها را باد می‌برد" هم بزودی توسط نشر نیماژ به چاپ سوم می‌رسد اما برخی دیگر از کتاب‌هایم هنوز مجوز نگرفته‌اند. کتاب "صبر ایوب" مجوز نگرفت و به خاطر حاشیه‌هایی که ایجاد شد دیگر پی آن را نگرفتم. کتاب‌های "مارآباد" و "گم و گور" هم که هر کدام حدود 500 صفحه دارند، 4-5 سالی است که در انتظار مجوز مانده‌اند و هنوز خبری نشده است. تا کنون روی هم رفته حدود 4 هزار صفحه نوشته‌ام که فقط 300-400 صفحه آن بیرون آمده و مابقی منتشر نشده است.

 

امیر حسن بیگلر