سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: تنها رمان اوژن یونسکو با ترجمه بهاره مرادی منتشر شد. رمان "گوشه نشین" به تازگی در نشر ققنوس منتشر شده است.
اوژن یونسکو (1994-1909) نمایشنامهنویس و نویسنده شهیر فرانسوی - رومانیایی است. او از مهمترین نمایندگان تئاتر آوانگارد فرانسه است که خوشبختانه در ایران کاملا شناخته شده است. مترجمین آثار یونسکو اغلب از نویسندگان و هنرمندان مشهور ایرانی بودهاند. بهمن محصص، جلال آل احمد، داریوش مهرجویی، احمد کامیابی مسک و پری صابری از آن جملهاند.
اکنون تنها رمان این نویسنده با عنوان "گوشه نشین" با ترجمه بهاره مرادی روانه بازار نشر ایران شده است. صادق وفایی درباره این کتاب نوشته است: "گوشه نشین" تنها رمانی است که از یونسکو منتشر شده و شخصیت اصلی اش معتقد است ۳۵ سالگی، وقت کنار کشیدن از زندگی است. به دست آوردن یک ارثیه ناگهانی این امکان را به قهرمان این رمان می دهد که شغل بی اهمیت و کسل کننده اش را در اداره ای گمنام رها کند. بنابراین دیگر کاری ندارد جز این که سعی کند از زندگی اش لذت ببرد. به این ترتیب، این شخصیت، وارد روند آشنایی با تجربه مرگ می شود؛ آپارتمانی می خرد و هر روز ناهارش را در یک رستوران می خورد.
شخصیت اصلی رمان "گوشه نشین" از این که همنوعانش با فراموش کردن حقایق، بین یکدیگر وول می خورند و می توانند عقاید، علایق و هیجاناتی داشته باشند، مدام در تعجب است. این شخصیت در جستجوی فراموشی است و به زودی شاهد جنگی درونی در درون خود خواهد بود که شبیه به تجربه فلسفی پاسکال و گراند-گینیول است.
این کتاب هم مانند نمایشنامه های یونسکو قابلیت نمایشی و تصویری دارد و در واقع داستان آدمی است که داستانی ندارد.
پارهای از این کتاب: " زدم بیرون. با نشاط و سوت زنان دو طبقه و نیم پایین رفتم. سپس متوقف شدم. باید توجهی به خانم سرایدار می کردم. با حالتی لایق و احترام آمیز. به آرامی و نسبتا رسمی آخرین قدم ها را پایین رفتم. خانم سرایدار فرصت کنار زدن پرده ها را از دست نداد، لای در را برای نگاه کردن به من با نگاهی خشک و جدی باز کرد. با خودم گفتم که از این به بعد سعی می کنم نوک پا راه بروم. با کم رویی به او سلام کردم و این قضیه عصبانی ام کرد چون با خودم گفتم او به هر حال کارمند من است و من نباید این حس بد را داشته باشم. عجب، این دفعه او تا طرحی از یک لبخند آرام پیش رفت. در هر صورت، چین به ابروهایش نینداخت. تازه این هم حالم را می گرفت که همه روزها باید از جلو در او رد می شدم؛ رودررو با انتقاد مبهم او و دیدن بی اعتنایی اش به من. نقشه هایی کشیدم. خارج شدم، سمت چپ را گرفتم و رفتم، در خیابان کوچک محلی به یک پیرمرد برخوردم، سپس دوباره به چپ پیچیدم و چند قدمی در پیاده رو خیابان بزرگ پیش رفتم. به ایستگاه اتوبوس رسیدم که پشت آن شهرداری و در اصلی اش قرار داشت، چند متری پیش رفتم و به راست پیچیدم، از خیابانی که یک کافه کوچک در آن قرار داشت رد شدم. یک روزنامه فروشی آن جا بود..."
رمان "گوشه نشین" در ۱۵۲ صفحه و با قیمت ۱۱ هزار تومان روانه بازار کتاب شده است.