سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: "گنج نامه" با عنوان فرعی داستانهای گنج نمکی، نام کتابی است به قلم ویلیام فاکنر که توسط احمد اخوت گردآوری و برگردان شده است. این کتاب را نشر افق منتشر و راهی بازار کرده است.
احمد اخوت داستان نویس و مترجم 66 ساله در توضیح عنوان فرعی این کتاب نوشته است که اصطلاح گنج نمکی، ریشه در جنگ داخلی آمریکا دارد. در آن زمان این ضرب المثل بین مردم متداول بود که "نقره هایت را چال کن و هرچه گیرت آمد، بخور!"
ویلیام فاکنر داستان نویس شهیر آمریکایی و برنده جایزه نوبل ادبیات است. از او آثار بسیاری در ایران منتشر شده است. شاهکار او "خشم و هیاهو" با برگردانهای بهمن شعله ور و صالح حسینی منتشر شده است. شهرت ویلیام فاکنر عمدتا به دلیل رمانها و داستانهای کوتاهش است که بسیاری از آنها در شهر خیالی یوکناپاتافا (Yoknapatawpha County) اتفاق میافتد که فاکنر آن را بر اساس ناحیه لافایت (Lafayette)، که بیشتر زندگی خود را در آنجا سپری کرده بود، و ناحیه هالی اسپرینگز/مارشال (Holly Springs/Marshall) آفریده است.
او را باید یکی از مهمترین نویسندگان ادبیات آمریکا و مشخصا ادبیات جنوب آمریکا دانست. هرچند آثار فاکنر از ۱۹۱۹، و بیشترشان در دهههای بیست و سی، منتشر شده بود، تا هنگام دریافت جایزه نوبل در سال ۱۹۴۹ نسبتا ناشناخته مانده بود. حکایت و رمان آخر او چپاولگران برنده جایزه پولیتزر داستان شدند. در سال ۱۹۹۸، مؤسسه کتابخانه نوین رمان "خشم و هیاهوی" او را ششمین کتاب در فهرست صد رمان برتر انگلیسی قرن بیستم قرار داد، رمان گوربهگور و روشنایی در ماه اوت هم در این فهرست قرار دارند. رمان "آبشالوم،آبشالوم!" او هم اغلب در فهرستهای مشابه گنجانده میشود.
پارهای از کتاب "گنج نامه":
لوکاس در تاریکی هم کاملا می دانست باید از کدام مسیر برود و راهش چگونه است، چون در همین مزرعه به دنیا آمده بود، آن هم بیست و پنج سال پیش از ادموندز که حالا مالکش بود.
روی این زمین کار کرده بود، تقریبا از وقتی که دیگر آن قدر بزرگ شده بود که می توانست خیش را سرپا نگه دارد و کار کند. از بچگی و نوجوانی تا وقتی مرد شد، در سرتاسر این کِشتگاه شکار کرده بود. بعد دیگر دنبال شکار نرفت، نه اینکه چون دیگر مرد شده بود شب ها یا روزها نمی توانست دنبال شکار برود، بلکه بیشتر به این خاطر که احساس می کرد شکار خرگوش یا ساریگ در شان و منزلتش نیست و برایش افت دارد. او حالا نه تنها پیرترین کارگر مزرعه بلکه مسن ترین فرد زنده در کِشتگاه ادموندز بود، یعنی پیرترین زاد و رود مک کاسلین.
بماند که در چشم هم ولایتی هایش او نه از خاندان مک کاسلینِ بزرگ بلکه ثمره یکی از برده های مک کاسلین بود؛ تقریبا هم سن و سال آیزاک مک کاسلین که به لطف حمایت مالی روت ادموندز و پولی که به او می داد در شهر زندگی می کرد و اگر حق و عدالتی در کار بود او، لوکاس، الان باید مالک زمین و همه دارایی هایش می بود، اما افسوس که مردم از این ها خبر نداشتند و نمی دانستند که پدربزرگ همین لوکاس، یعنی کاس ادموندز پیر، او را از هر حق و میراثی محروم کرده است. سنش را بخواهید هم سن آیزاک، تقریبا به سن و سال باک و بادی مک کاسلینِ پیر بود. در زمان حیات این دو نفر بود که پدرشان کاروترز مک کاسلین این کِشتگاه را از سرخپوست ها پس گرفت، یعنی در آن زمانهای قدیم که مردم، سیاه و سفید، همه مرد بودند.
کتاب "گنجنامه" در ۱۴۴ صفحه، با شمارگان 1100 نسخه و با قیمت 11500 تومان منتشر شده است.