سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: بعد از فراز و فرودهای چند سال اخیر نوبل و برندههای پرحاشیه آکادمی سوئد، این بار جایزه ادبی نوبل به نویسندهای بنام تعلق گرفت. نوبل ادبیات سال 2017، به کازوئو ایشیگورو نویسنده بریتانیایی تعلق گرفت تا این بار خبر این جایزه دست کم در ایران بدون جنجال مخابره شود.
ایشی گورو نویسنده انگلیسی ژاپنیتبار است که خانوادهاش وقتی پنجساله بود به انگلستان مهاجرت کردند. ایشیگورو مدرک کارشناسی خود را در زبان انگلیسی و فلسفه از دانشگاه کنت در سال ۱۹۷۸ و مدرک کارشناسی ارشدش را در رشته نویسندگی خلاقانه در سال ۱۹۸۰ از دانشگاه انگلیای شرقی دریافت کردهاست. او یکی از شناختهشدهترین نویسندگان معاصر انگلستان است و در سال ۱۹۸۶ برای کتاب "هنرمندی از جهان شناور" برنده جایزه وایتبرِد و در سال ۱۹۸۹ برای کتاب "بازمانده روز" برنده جایزه بوکر شد. از بین آثار او کتابهای "وقتی یتیم بودیم" و "هرگز رهایم مکن" نیز به فهرست نهایی جایزه بوکر راه یافتند.
دو رمان او "بازمانده روز" و "هرگز رهایم مکن" او به صورت فیلم سینمایی نیز درآمدهاند.
به ترجمان فارسی آثار نوبلیست 2017 در ایران بنگرید:
➖بازمانده روز (ترجمه نجف دریابندری، نشر کارنامه، ۷۵)
➖منظر پریدهرنگ تپهها (ترجمه امیر امجد، نشر نیلا، ۸۰)
➖غروب دهکده (۱ داستان کوتاه) (ترجمه الهام پورنظری، ۸۰)
➖وقتی یتیم بودیم (ترجمه مژده دقیقی، نشر هرمس، ۸۱/ ترجمه مجید غلامی شاهدی، نشر نظاره، ۹۵)
➖هرگز رهایم مکن نکن (ترجمه سهیل سمی، نشر ققنوس، ۸۵ / ترجمه مهدی غبرایی، نشر افق، ۸۸ با عنوان "هرگز ترکم مکن"/ ترجمه فاطمه امینی، نشر نظاره، ۹۵)
➖تسلیناپذیر (ترجمه سهیل سمی، نشر ققنوس، ۸۶)
➖شبانهها (۵ داستان) (ترجمه علیرضا کیوانینژاد، نشر چشمه، ۸۹/ ترجمه خجسته کیهان، نشر کتاب پارسه، ۸۹/ ترجمه مهدی غبرایی، انتشارات اژدهای طلایی، ۹۳ با عنوان "ترانههای شبانه")
➖هنرمندی از جهان شناور (ترجمه یاسین محمدی، انتشارات افراز، ۹۱/ ترجمه صنعان صدیقی، نشر غنچه، ۹۴، با عنوان "هنرمندی از دنیای شناور")
➖غول مدفون (ترجمه فرمهر امیردوست، نشر میلکان، ۹۴ / ترجمه سهیل سمی، انتشارات ققنوس، ۹۴/ ترجمه امیرمهدی حقیقت، نشر چشمه، ۹۵/ ترجمه آرزو احمی، نشر روزنه، ۹۵)
به عقیده سهیل سُمی، مترجم چند اثر از کازوئو ایشی گورو، انتخاب این نویسنده به عنوان برنده جایزه ادبی نوبل، نوعی واکنش آکادمی نوبل به انتخاب سال گذشته و فاصله گرفتن از "خاصنویس"ها بوده است.
سهیل سمی مترجم آثاری نظیر "تسلیناپذیر"، "هرگز رهایم مکن" و "غول مدفون" درباره جهان داستانی این نویسنده میگوید: "ایشی گورو" از لحاظ تماتیک، روی ژانرهای مختلفی در حوزه روایت داستانی کار کرده است از جمله ژانر علمی - تخیلی در کتاب "هرگز رهایم مکن" یا ژانر روانشناختی در رمان "تسلیناپذیر" و یا ژانرهای دیگر از جمله آخر الزمانی. ایشی گورو در "غول مدفون" هم که آخرین کتاب منتشرشده از او تاکنون به شمار میرود، سبک تازهتری را هم تجربه کرده است.
او با اشاره به برخی داستانهای ایشی گورو که او در آنها نشان میدهد وامدار شیوه داستانگویی کلاسیک بریتانیایی است، افزود: به زعم من، با اینکه خاستگاه ایشی گورو ژاپن است و علیرغم نگارش رمان کوتانی مانند "منظر کم رنگ تپهها" که در آن به ژاپن سفر میکند، اما بیشتر از اینکه بخواهد نوستالژی یا غمِ غربت داشته باشد، به همان ادبیات داستان گوی بریتانیایی وابسته است و بیشتر به این نوع فرم داستانگویی، مقید است. کما اینکه حتی در همین رمان کوتاه (منظر کم رنگ تپهها) هم، ایشی گورو چندان ژاپنی به نظر نمیرسد و برعکس، خیلی خوب در فرهنگ نوشتاری بریتانیایی جا افتاده است.
این مترجم همچنین درباره این انتخاب آکادمی نوبل و اینکه فکر میکند آیا حق ایشی گورو بود که این جایزه را از آن خود کند یا خیر؟ گفت: ایشی گورو کارهای خیلی شاخصی انجام داده است که از آن جمله میشود به "بازماندههای روز"، "هرگز رهایم مکن" یا "تسلیناپذیر" اشاره کرد که رمانهای برجستهای به شمار میروند اما همانطور که میدانیم آکادمی نوبل هر سال با راهکارها و سیاستهای خاصی، برنده را اعلام میکنند؛ اگر از من بپرسید، باید بگویم که من نمیتوانم بین فیلیپ راث و کازوئو ایشی گورو یک نفر را انتخاب کنم و شاید حتی بگویم این جایزه بیشتر حق فیلیپ راث بوده است تا ایشی گورو. با این وجود، این حرف من، هیچ از ارزش نوع نوشتن ایشی گورو کم نمیکند.
تعدادی از رمانهای کازوئو ایشی گو رو در زمان گذشته اتفاق میافتند. رمان هرگز رهایم مکن بنمایههای تخیلی و آیندهگرا دارد اما در سالهای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ روی میدهد. به همین دلیل داستان در دنیایی خیالی میگذرد. رمان چهارم او، "تسلیناپذیر"، در شهری بینام در اروپای مرکزی اتفاق میافتد. "بازمانده روز" هم در خانهای اشرافی حول و حوش از جنگ جهانی دوم روی میدهد. هنرمندی در دنیای شناور در شهری بینام در ژاپن در دوران بازسازی پس از تسلیم در جنگ جهانی دوم اتفاق میافتد.
رمانهای ایشیگورو اغلب از زبان اول شخص نقل میشوند و راوی عموما کاستیهای شخصیتی دارد. شیوه ایشیگورو این است که به راوی اجازه دهد این ویژگیها را به تدریج در خلال داستان آشکار سازد. از این رو نویسنده حس شفقتی در خواننده ایجاد میکند که باعث میشود ایرادهای راوی را ببیند و در عین حال با او حس همدردی داشته باشد. این احساس شفقت غالباً از عمل راوی یا اغلب از انفعال او ریشه میگیرد. در بازمانده روز آقای استیونز، سرپیشخدمت خانه، احساسات عاطفی خود را نسبت به خانم کنتن، سرخدمتکار خانه، نادیده میگیرد چون توانایی برقراری تعادل بین زندگی خصوصی و حس وظیفهشناسی و خدمتگذاریاش را ندارد.
داستانهای او اغلب بدون نتیجهگیری مشخص هستند. مشکلات پیش روی شخصیتهای داستانهای او در گذشته مدفونند و حلناشده باقی میمانند. به همین دلیل ایشیگورو خیلی از داستانهایش را با نوعی تسلیم و کنار آمدن غمانگیز به پایان میبرد. شخصیتهایش گذشته خود و آنچه حالا شدهاند را میپذیرند و اغلب درمییابند که این پذیرش برایشان آرامش به ارمغان میآورد و به آشفتگیهای ذهنیشان را به پایان میرساند. این را میتوان نوعی بازتاب ادبی پدیده مونو نو آواره در فرهنگ ژاپنی دانست.
ایشیگورو در ژاپن به دنیا آمده و اسمی ژاپنی دارد. حروف اسمش در ژاپنی به معنای سنگ و سیاه هستند. دو رمان اول او در ژاپن اتفاق میافتند با این حال خود او در مصاحبههای متعدد تأکید کرده که با ادبیات ژاپن آشنایی چندانی ندارد و آثارش شباهتی به ادبیات ژاپن ندارند. ایشیگورو در مصاحبهای در سال ۱۹۹۰ میگوید: "اگر اسم مستعاری انتخاب میکردم و کس دیگری پیدا میکردم که از عکسش به جای عکس خودم استفاده کنم مطمئنم کسی به ذهنش نمیرسید که بگوید این آدم مرا یاد فلان نویسنده ژاپنی میاندازد." هرچند بعضی نویسندگان ژاپنی تأثیری دورادور بر کار او داشتهاند، ایشیگورو خود تأثیر سینماگران ژاپنی مانند یاسوجیرو ازو و میکیو ناروسه را بیشتر میداند.
ایشیگورو ژاپن را در سال ۱۹۶۰ ترک کرد و تا سال ۱۹۸۹ که به عنوان بازدیدکننده موقت بنیاد ژاپن به آنجا سفر کرد به ژاپن برنگشت. در مصاحبهای با کنزابورو اوئه، ایشیگورو تأیید میکند که صحنهپردازی دو رمان اولش تخیلی بودهاست. "من با تصویر بسیار واضحی از کشور دیگر در ذهنم تربیت شدم. کشور دیگر بسیار مهمی که بستگیهای عاطفی به آن داشتم. [...] در انگلیس تمام مدت داشتم این تصویر را در ذهنم میساختم. یک ژاپن خیالی."
هنگام بحث درباره میراث ژاپنی و تأثیر آن بر تربیتش ایشیگورو میگوید: "من کاملا مثل انگلیسیها نیستم چون پدر و مادری ژاپنی در خانهای ژاپنیزبان مرا بزرگ کردهاند. پدر و مادرم فکر نمیکردند که قرار است مدتی به این طولانیای در این کشور زندگی کنیم. آنها احساس مسئولیت میکردند که ارتباط مرا با ارزشهای ژاپنی حفظ کنند. من پیشینهای متمایز دارم. جور دیگری فکر میکنم و دیدگاههایم اندکی با بقیه فرق دارد." وقتی از او پرسیدند تا چه اندازه خود را ژاپنی یا انگلیسی میداند گفت: "مردم دو سوم یک چیز و بقیهاش چیز دیگر نیستند. اخلاق، شخصیت و دیدگاه چیزی نیست که قسمت بشود. تکهها به وضوح از هم جدا نمیشوند. تبدیل به مخلوط یکنواخت بامزهای میشوی. این چیزی است که در قسمت اخیر قرن حاضر بیشتر رواج پیدا کرده - آدمهایی با زمینه فرهنگی مختلف و پیشینه نژادی مختلف. دنیا دارد به این سمت میرود."