سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: پیمان خاکسار درباره بازترجمه برخی از آثار، اظهار کرد: به نظرم نباید اصطلاح ترجمه مجدد را به کار ببریم، البته در مواقعی استثنا داریم؛ مثلا کاوه میرعباسی که مترجم قابلی است به این نتیجه میرسد "صد سال تنهایی" که بهمن فرزانه از زبان ایتالیایی ترجمه کرده، بهتر است از زبان اصلی آن (اسپانیایی) ترجمه شود. او کاوه میرعباسی است و برای کارش میتوان اصطلاح ترجمه مجدد را به کار برد.
او افزود: برخی از مترجمان، ترجمه قبلی را مقابلشان میگذارند و کلمه به کلمه از روی آن مینویسند، گاهی اوقات در چند صفحه اول نثر کتاب را تغییر میدهند، اما باقی ترجمه همان است، و حتی حوصله این را که نثر را تغییر بدهند ندارند.
خاکسار با بیان اینکه برخی از ترجمههای او نیز کپی شدهاند، به ایسنا گفت: کتابی ۱۰ سال پیش ترجمه شده و به چاپ هفدهم رسیده است اما یکدفعه چند نمونه از آن توسط ناشران عرضه میشود که هیچ فرقی با ترجمه من ندارد. البته گاهی مترجمی نثر کتاب را عامیانه میکند، دیگری جملات کتاب را پس و پیش میکند و آن یکی هیچ کاری نکرده و کلمه به کلمه آن را رونویسی میکند. اسم این ترجمه مجدد نیست و نمیدانم به آن چه بگوییم. این کار بیاخلاقیاست و دزدی محسوب میشود.
او خاطرنشان کرد: ترجمههای کپیشده مانند این است که فیلمی درحال اکران است و شخصی در سینما از آن فیلمبرداری و منتشر میکند؛ این کار دزدی است و نام دیگری نمیتوانم بر روی آن بگذارم.
این مترجم درباره ترجمههای موازی نیز گفت: به خاطر نبود کپیرایت و عضو نبودن ایران در کنوانسیون برن، شاهد ترجمههای موازی هستیم. اگر عضو این قانون بودیم ناشران باید حق مولف خارجی را پرداخت میکردند و یا قراردادی را با ناشر خارجی اثر میبستند و وارد بحثهای مالی میشدند. ما عضو کپیرایت نیستیم و کتابها را هر مترجم و ناشری میتواند ترجمه کند. متأسفانه سالهاست با این خلأ قانونی مواجه هستیم، که باید حل شود و حل هم نمیشود. نمیدانم ایران چه پروسه قانونی را باید طی کند تا عضو این کنوانسیون شود.
او یادآور شد: در کنار خلأ قانونی، ما با تعدد ناشران مواجه هستیم. این ناشران هرکدام نویسنده و مترجم میخواهند و کتابهایی که فکر میکنند میتواند فروش بیشتری داشته باشد به مترجمانی میدهند که نه بر زبان مبدا مسلطند و نه زبان مقصد.
خاکسار افزود: مسئله دیگر این است که سن مترجمان به شکل باور نکردنی پایین آمده است. من مترجم ۱۰ سالهای را میبینم که کار ترجمه انجام میدهد! به طور مثال من کتابی را خواندم و دوست داشتم آن را ترجمه کنم اما احساس کردم نمیشود زیرا متن مشکل و چالشبرانگیزی برای مترجم داشت؛ هم زبان آن دشوار بود و هم اینکه تعداد ارجاعات فرهنگی آن خیلی زیاد بود اما بعد از مدتی دیدم یک مترجم ۱۸ ساله آن را ترجمه و خیلی سریع منتشر کرده است.
او با بیان اینکه بازار کتاب ما شکننده است، گفت: ممکن است خوانندهای به خاطر شهرت کتاب، آن را تهیه کند، اما کتاب قابل خواندن نباشد. اگر در کل کتاب چند ایراد و اشتباه کوچک وجود داشته باشد، ایرادی ندارد و ممکن است کتاب به قدری خوب ترجمه شده باشد که ایرادها به چشم نیاید و کسی متوجه نشود، اما مسئله این است که سرتاسر کتاب به لحاظ نثر و برداشت غلط از جملهها مشکل دارد.
این مترجم درباره اینکه انگیزه مالی چقدر در ترجمههای موازی تأثیر دارد، اظهار کرد: انگیزه مالی ۹۹ درصد نیست بلکه صددر صد است؛ مثلا کتابی از یک نویسنده محبوب در بین ایرانیها منتشر میشود که پنج مترجم به سراغش میروند. این انگیزه مالی است زیرا میدانند کتاب به فروش میرود، اما مخاطب تشخیص میدهد که کدام یک از این پنج نفر کتاب را خوب ترجمه کردهاند.
او با بیان اینکه عجله در ترجمه بدترین موضوعی است که ممکن است اتفاق بیفتد، خاطرنشان کرد: گاهی مترجمان خوب نیز به خاطر تعجیل در ترجمه، چون میدانند پنج نفر دیگر هم کتاب را ترجمه میکنند، ترجمه خوبی ارائه نمیدهند. مثلا ویرایش کتاب مشکل دارد. به نظرم اگر مترجم خبره هم در کارش عجله کند در کتاب ایراد پیدا میشود. اگر کتابی را که با دقت ترجمه کرده است با کتابی که در ترجمه آن تعجیل داشته مقایسه کنیم، میبینیم کیفیت ترجمه پایین آمده است، حتی اگر ترجمه خوبی باشد.
پیمان خاکسار با اشاره به تعداد زیاد ناشران گفت: ناشران مترجم لازم دارند و از طرفی مترجم خوب مانند عبدالله کوثری، آبتین گلکار، امیرمهدی حقیقت و... کم داریم. مگر این مترجمان در سال چه تعداد کتاب میتوانند ترجمه کنند که به این تعداد ناشر کتاب بدهند؟ من نمیگویم مترجمان جدید مترجمان بدی هستند؛ ممکن است در بین آنها مترجمان خوب و کاربلدی هم پیدا شوند و کتاب را هم خوب ترجمه کنند اما به دلیل تعدد مترجمان و ناشران، ترجمه خوب به راحتی گم میشود.
او با تأکید بر اینکه بازار از کتاب بد اشباع شده است اظهار کرد: مخاطبان به مترجمان ناشناخته حتی اگر کار خوبی نیز ارائه دهند اعتماد نمیکنند. من دیدهام کسانی را که به کتابفروشی میآیند و میگویند فلان کتاب با فلان ترجمه را میخواهیم و زمانی که فروشنده ترجمه دیگری را پیشنهاد میکند قبول نمیکنند؛ مثلا اگر کتابی با ترجمه لیلی گلستان باشد با خیال راحت میخرند.
خاکسار یادآور شد: با ورق زدن کتاب در کتابفروشی میتوان فهید کتاب قابل خواندن است، نثر درستی دارد، جملاتش بیسروته است یا خیر. معمولا کتابهایی که اشکالات زیادی دارند به مرور زمان دیگر دیده نمیشوند. اگر ترجمهای قابل خواندن نباشد بعد از مدتی فروشش افت میکند و یا متوقف میشود.