سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: اواسط ماه جاری هلن دانمور (Helen Dunmore) نویسنده و شاعر بریتانیایی درگذشت. او در سال 1952 در یورکشایر به دنیا آمد و در دانشگاه یورک تحصیل کرد. او چند سال نیز در فنلاند زندگی کرد. آخرین کتاب او در سال 2017 با عنوان the birdcage walk که نام آن اشاره به خیابانی در لندن دارد، منتشر شد.

هلن دانمور بر اثر سرطان درگذشت. از این نویسنده و شاعر بریتانیایی چند مجموعه شعر نیز باقی مانده است.انتشارات پنگوئن، از هلن دانمور چند رمان و مجموعه داستان کوتاه نیز در دو دهه اخیر منتشر کرده است که اغلب این آثار با تحسین گروهی از منتقدان رو به رو شده است.

در زبان فارسی اثری از این نویسنده برگردانده نشده است.

شعری که اکنون می‌خوانید را خانواده شاعر پیدا کردند. شعری که به زعم آن‌ها آخرین شعر او، و نوشته شده در آخرین روز زندگی‌اش است.

مرگ، دستانت را به سویم باز کن

در آغوشم بگیر

مِهر مادرانه‌ات را به من ببخش

در میان تمام رنج‌هایی که می‌کشی

مرا فراموش نکن.

تو بنفشه‌ای پر گلی که ریشه‌ای گرم دارد

در کنار دیوار

عطر تو، سرخش می‌کند

از عشق؛ همچون شربتی

ریشه‌ای ناب

دوست داشتنی

و عجیب

 

 

من کودکی‌ام در کنار دیوار ایستاده است

نه آن قدربلندتر از بنفشه

خورشید، می‌پوشاندم

روز، انتظار مرا می‌کشد

در لباس خنده دارم

 

مرگ، به آغوشم بیا

سبدی از هلو که میلم را بر نمی‌انگیزد

جدول سرخی که از پشت مرا می‌بندد.

من از مدرسه چیزی یاد نگرفتم

دانشِ من مثل کاغذی است که یک غنچه آن را دربرمی‌گیرد

ساقه‌های بلند و قهوه‌ای

پشه‌ای اینجا و آنجا، مرا می‌زند

شکننده، پیش از تصادم آفتاب

 

مرگ به نوسان درمی‌آوردم

دامن بلندش سُر می‌خورد

می‌داند که خجالتی‌ام

هرگاه که آستین‌های لباس سفیدم پر از باد می‌شود

خجالت می‌کشم

او در دستانش می‌گیردم و بلند می‌کند

طوری که هیچ کس مرا نبیند

و موهای من توی صورتش می‌وزد

 

آنجا، بنفشه‌ای می‌بالد

تکه تکه

همچنان که دیوار به ما گرما می‌بخشد

مرگ، هیچ نیازی به پرسش نیست

یک مادر همیشه کودکش را بلند می‌کند

مثل ساقه یک گیاه که گل‌ها را به دوش می‌گیرد

من بر تو قرار می‌گیرم

و بازوهایم بر تو حلقه می‌زنند

تنگ، گِرد کمرت

جایی که تو از آنجا زخم خورده‌ای

 

همچنان که موهایم را عقب می‌زنی

-کاری که باید با شانه انجام بدهی و من هرگز یادم نمی‌آید چنین کرده باشی-

زمزمه می‌کنی: «ما اینجا، نزدیک تو هستیم»

 

25 مه 2017

هنرآنلاین چند وقتی هست دست به ترجمان شعرهایی از شاعران مهم جهان که در ایران ناشناخته‌اند، زده است. اگر می‌خواهید شعرهایی که پیش از این در بخش فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین منتشر شده است را بخوانید،  روی تیترهای ذیل کلیک کنید:

شعر روز جهان امروز با لاچلان ماکینون/ شقایق‌ها تنهایند، همچون کوه‌ها!

شعر امروز جهان با ملک الشعرای آمریکا / در شکلِ هراسی، آن سوی انسانِ محض

شعری از یکی از شاعران امروز ژاپن / ما را ببخش، ای مار فرهمند

شعری از ماکسین کومین / دُم کوتاهِ سفیدش به آفتاب گیر کرد و رها شد

شعری از یِوگنی یِوتوشنکو، شاعر شهیر روس/ سرنوشت ما شبیه تاریخ جهان‌هاست

شعری از شاعری ویتنامی-آمریکایی/ آن‌ها می‌گویند آسمان آبی‌ست اما من می‌دانم سیاه است

شعر دیگری از مری الیور، برنده جایزه پولیتزر/ واژه‌ای که تو را پر می‌کند مثل آفتاب