سرویس سینمایی هنرآنلاین: یکی از فیلمهای دیگری که در سی و پنجمین جشنواره جهانی فیلم فجر نمایش داده شد، آخرین ساخته برادران داردن به نام "دختر ناشناخته" بود که همواره فیلمهای چالشبرانگیزی ساختهاند و مخاطبان را به فکر و بحث واداشتهاند.
جنی در محل کارش با افراد مختلفی ارتباط دارد. آدمها میآیند و میروند و او کارش را انجام میدهد و بعد همه را از یاد میبرد. این پروسه متداول و هر روزه زمانی به هم میخورد که دختر از سر غفلت نمیتواند پاسخگوی یکی از مراجعهکنندگانش باشد و بعد خبر مرگ او را میشنود و با وجودی که کسی او را مسبب و مقصر مرگ دختر نمیداند، اما میل او برای شناختن دختر مرده و دنبال کردن سرنوشت غمبارش او را به جستجو وامیدارد. درواقع تا زمانی که همه در حال حرکت برای عقب نماندن از جریان شتابنده زندگی مدرن هستیم، چنان بیاعتنا از کنار هم میگذریم که یکدیگر را نمیبینیم. تازه وقتی کسی از این مسیر متلاطم و جنونآسا خارج میشود و توقف مییابد، جای خالیاش به چشم میآید. از این رو داردنها نیز تصویر متحرک دختر ناشناس را در فیلمی که پلیس از او نشان میدهد، به یک عکس در گوشی جنی تقلیل میدهند و دختر ناشناس با تبدیل شدن به یک عکس بیجان قابلیت دیده شدن مییابد.
در تمام لحظاتی که جنی با پافشاری و سماجت میکوشد تا دختر را شناسایی کند و راز مرگش را بفهمد و به سراغ آدمهای مختلف میرود و عکس را به آنها نشان میدهد، فیلم از طریق همین مواجهه انکارآمیز جهان پیرامون با عکس دختر ناشناس که هیچکس حاضر نیست در برابر مرگ او احساس مسئولیت کند، به گذشته او نقب میزند. هرچند داردنها به روال همیشگیشان هیچ اطلاعاتی درباره شخصیت ناشناخته دختر به ما نمیدهند اما از طریق همین داستان مینیمالیستی که مبتنی بر پرسهزنیهای جنی در ریتمی کند و ملالآور پیش میرود، از مرگ یک انسان که در جهان امروز به عادیترین مسئله بشری تبدیل شده است، معمایی پیچیده و تکاندهنده میسازند و دختر را به عنوان مهاجری راندهشده از حاشیه اجتماع به میانه ملتهب آن میکشانند و همه را وامی دارند تا از پیله رخوت و بیتفاوتی نسبت به او درآیند و خود را در سرنوشت دردناکش سهیم بدانند.
برادران داردن به واسطه سبک سرد و تصنعی و فاصلهگیرانه خود مانع هرگونه احساساتی شدن فیلم و ایجاد فضای همدلی برانگیز در آن میشوند. به نظر میرسد که آنها نیز مثل سوزان سانتاگ معتقدند که "تا وقتی حس همدردی به ما دست میدهد، احساس میکنیم در آنچه مسبب درد و رنجها بوده، دستی نداشتهایم. همدردی گواه بیگناهی و ناتوانی ماست". بنابراین داردنها میکوشند بجای اینکه ما را نسبت به وضعیت دختر ناشناخته متأثر کنند و ما فقط با یک ابراز تأسف ساده خود را از ماجرا کنار بکشیم، چنان یک موضوع ظاهراً فردی را گسترش و تعمیم دهند که به یک مسئله عمومی و فراگیر تبدیل شود و هیچکس نتواند خود را از عواقب و مسئولیتهای آن مصون بداند.
به همین دلیل زوج فیلمساز دوربین را چنان به صورت جنی نزدیک نگاه میدارند و همه جا او را تعقیب میکنند که ما به ناگزیر نمیتوانیم چشم از او برداریم و ناخواسته به جزئی از وجود او درمیآییم که مجبور به برقراری رابطهای تنگاتنگ با دختر مرده میشویم که دیگر فقط یک سوژه در ذهن او نیست، بلکه هر بار که جنی عکس دختر را به آدمهای مختلف نشان میدهد، ما را وادار به مداخله و مشارکت در سرنوشت او میکند و احساس مسئولیتمان را برمیانگیزد.
با چنین رویکردی داردنها موفق میشوند به کمک مؤلفههای سبکیشان مبتنی بر پرهیز از ایجاد فضای سمپاتیک، بیاعتنایی مخاطب را نسبت به شخصیتی از میان بردارند که اساساً هیچ تلاشی برای نزدیکی و علاقه ما نسبت به او نکردهاند و این استراتژی بیانی هوشمندانهشان کاملاً همسو با تم درونی فیلم مبتنی بر برانگیختن حس وجدان عمومی در جامعهای رخوت زده و بیتفاوت است. درواقع انسانی زیستن در این جهان همه را موظف میدارد که نسبت به بحرانهایی که ظاهراً بیارتباط با آنها رخ میدهد، واکنش نشان دهند و با بیاعتنایی آن را نادیده نگیرند.