به گزارش هنرآنلاین به نقل از بولتن سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر، نیکی کریمی فیلمساز، بازیگر، تهیه کننده، عکاس و مترجم در جشنواره فیلم سی و پنج با "آذر" حضور دارد. کریمی برای اولین بار تهیه کنندگی، فیلمساز دیگری را برعهده گرفته است. در مصاحبه پیش رو، درباره سینمای زن محور و تاثیراتش صحبت کردند. همچنین به دلیل حضور در جشنوارههای خارجی چه در سمت داور و چه شرکت کننده، درباره اصول وقواعد برگزاری جشنواره گپ زدهایم.
خیلی از فیلمسازان اول زن، برای شروع کار سراغ قصههای ملموس میروند. قصههای که تجربهاش کردهاند. اصلاً هم این قصهها زن محوران. شما هم با چنین برداشتی در مقام فیلمساز یا حتی تجربه جدیدتان تهیه کنندگی به قصهها ورود میکنید؟
قصههای زنانی، قصههای سادهای نیستند. پرداختن به موضوع زن، چه به لحاظ ابعاد بیرونی وچه درونی کار پیچیدهای است؛ چون اصولاً ذات زن پیچیده است. در این سالها و تمام فعالیتهای که داشتم، سراغ روایتهای رفتم که به نوعی فکرم را مشغول کرده و دغدغهام بوده است. در مورد "شیفت شب" صفحه حوادث روزنامه را خواندم، مردی زن و بچهاش را به قتل رسانده بود این مرد به دلیل گیر افتادن در مخمصه مالی دست به چنین کاری زده بود! خواندن این واقعه باعث شد تا جرقه "شیفت شب" در ذهنم زده شود. در تمام قصههای که سراغشان رفتم، رگهای از اتفاقات اجتماعی به چشم میخورد. میخواهم اگر اثری، در هر غالبی بجا میگذارم، عاملی باشد برای اندیشیدن! اینکه مخاطب من با دیدن آن اثر به فکر فرو برود و آن را در ذهنش سبک و سنگین کند.
وقتی زنان فیلمساز، فیلمی با محوریت زن میسازند، سریعاً به آنها انگ فمنیستی میخورد. این در سینمای ایران مرسوم است. شاید شما به دلیل حضور در جشنوارههای خارجی برای فیلمهایتان چه در سمت بازیگر و کارگردان و بررسی فیلم در مقام داور تحلیل جامعتری داشته باشید. این روال در سینمای جهان هم برای فیلمسازان زن اتفاق می افتد؟
در همه جای دنیا وقتی فیلمسازی موضوعی را مطرح میکند، خیلی نمیشود برایش دسته بندی قائل شد و گفت سینمای زنانه یا سینمای مردانه! به این دسته بندیها و تیترها اعتقادی ندارم. چرا که این دو در کنار هم قرار دارند. در "شیفت شب" راوی داستان یک زن است. عامل برآشفتگی و نا به سامانی او، شریک اوست همین قصه میتوانست از نگاه مرد داستان روایت بشود. اینکه بخشی از آشفتگیهای مرد، میتواند به دلیل حضور و نقش همسرش باشد. به هم دلیل به خط کشی سینمای زنانه و مردانه معتقد نیستم. در تمام فیلمهای زن محوری که ساختهام، تلاش این بوده تا موضوع قصه، در آن بررسی و تحلیل شود.
به نظرتان آن چه که تا کنون در سینمای ایران، به عنوان فیلم زنانه، فیلمسازان زن ساختهاند، توانسته چهره درستی از زن را به تصویر بکشد؟
احساس میکنم فیلمسازان زن، توانستهاند این کار را به خوبی انجام بدهند. الان که فکر میکنم میبینم هر فیلمساز زنی، بنا به دانش سینمایی و توانایی و استطاعتش اگر سراغ قصه زنانهای رفته، توانسته از پسش بربیاید و تصویر درستی ارائه داده است. فکر میکنم تمام آثاری که به سینمای زنانه ما محدود میشود، تصویر کلیشهای از زن است. زن در قالب و جایگاه مادر، زن آسیب دیده، زنی در آستانه فروپاشی عصبی و بحرانهایش ....
شما اکنون تهیه کننده "آذر" هستنید که لااقل تلاش کرده تصویر متفاوتی از زن و تواناییهایش نشان بدهد.
نباید تا این اندازه کلی گفت. به نظرم کار خوب درباره زنان زیاد ساخته شده است. فیلمسازی کار بسیار سختی است. اگر کسی آنقدر توانا باشد که هم بتواند داستانی را درست تحلیل کند و درادامه شخصیت پردازی خوبی هم داشته باشد و این داشتهها را بتواند به درستی اجرایی و تصویر کند، قطعاً یکی از فیلمسازان برجسته است. اثرش هم میشود یک اثر به یاد ماندی در تاریخ سینما. نمیشود با این نگاه ایده آلیستی فیلمها را بررسی کرد. همان طور که قبلاً گفتم هرکس براساس بصاعت و دانشش فیلم میسازد. با این نگاه، نمیشود نافی کسانی شد که خیلی فیلمشان کامل نیست و احتمالاً فیلمهایشان در دسته شاهکارهای تاریخ سینما نمیگنجد! راستش بعضی از فیلمهای ساخته شده درباره زنان، نگاهش آنقدر حق به جانب و یک سویه است که مخاطب حق دارد پسش بزند. این درشت نمایی از اسم فیلم تا محتوا و مضمونش را دربرمی گیرد! بله هیچ چیز کامل نیست، اما آنچه در ارتباط با فیلمسازان زن برایم مهم است استمرار کارشان است و اینکه دست از تلاش و ساخت برنداشتند. قطعاً میشود بیشتر و درستتر و عمیقتر در این زمینه کار کرد. من بازیگرم، اما درحال حاضر گزیده انتخاب میکنم. شاید دلیلش همین باشد. خیلی اوقات به کارگردانهای که فیلمنامه شان را به من پیشنهاد دادهاند گفتهام، اگر این نقش را من بازی نکنم، خیلیهای دیگر میتوانند به راحتی، بازیاش کنند. خیلی برایم مهم است که نقشی را انتخاب کنم که در آن به کنکاش و تجسس در شخصیت بپردازد. این اتفاق برایم زیاد پیش آمده که دیدهام نقش آنقدر کلیشه و خنثی است که حتی قابلیت ندارد چیزی به آن اضافه کرد.
به عنوان یک هنرمند، فعالیتهای چندجانبهای داشتهاید. از بازیگری و کارگردانی گرفته تا عکاسی و ترجمه و تهیه کنندگی! قصه "آذر" چه داشت که سراغش رفتید و احساس کردید باید تهیه کنندهاش باشید!
برای "آذر" مسیر معکوسی اتفاق افتاد. اینطور نبود که کارگردانی به سراغ من بیاید و فیلمنامه ای بدهد و از من بخواهد که برایش آن را تهیه کنم. در ابتدای راه با کارگردان دیگری کار را شروع کردیم. فیلمنامه مشکلات بسیاری داشت و به توافق نرسیدیم. برایم مهم بود که وقت و سرمایه را برای فیلمی بگذارم که اتفاق مثبتی باشد از سال قبلش درگیر فراهم کردن سرمایه بودم. این تلاشها بایستی برای فیلمنامه ای اتفاق میافتاد که ارزشش را داشته باشد و ماندگار بشود. با احسان بیگری و پریسا هاشم پور صحبت کردم و قرار شد آنها روی فیلمنامه کار کنند. وقتی به نسخهای از فیلمنامه ای رسیدیم که تقریباً مطبوعمان بود، کارگردان به کار دعوت شد. از همان ابتدا دنبال "آذر" بودم. چرا که فکر میکردم باید این فیلم ساخته شود.
پس این طور نبود که شما تلاش کنید که فیلمنامه متفاوتی به نگارش درآورید تا بتوانید در آن به ایفای نقش بپردازید و بازی متفاوتی از خودتان ارائه بدهید!؟ وقتی بازیگری، تهیه کننده و حامی فیلم میشود سریعاً چنین انگی به او میخورد!
در "آذر" این طور به قضیه نگاه نکردم اما از شما سؤال میکنم اگر این طور بود، اشکالی داشت؟ در تمام دنیا این اتفاق را شاهدیم. راستش برای اینکه بخواهم نقش متفاوتی را بازی کنم سراغ "آذر" نرفتم. من وظیفه خودم می دانم، به عنوان کسی که فیلم سازی هم میکنم، سعی کنم فیلمی تهیه کنم که تأثیر گذار باشد. شاید خیلی از بازیگران با دیدگاهی که شما گفتید، سراغ تهیه کنندگی بروند که به نظرم هیچ هم اشکالی ندارد. "آذر" برایم فرقی با پروژههای نداشت که خودم فیلمسازش بودم. دلم میخواست این فیلم ساخته شود و از آن حمایت کنم. نبود چنین قصهای را احساس و گفتنش را ضروری دانستم.
در پرسه تولید به این فکر کردید که نقش آذر را بازیگر دیگر ایفا کند؟
نه. از همان ابتدا تصمیم این بود که خودم بازی کنم.
حدود بیست و اندی سال است که در سینما حضور دارید و همواره توانستهاید در قامت یک ستاره بدرخشید. بسیاری از هنرمندان، چه در حوزه موسیقی و چه سینما چند صباحی می آیندو خیلی زود ستاره شانسشان افول میکند. اگر ماندگاریتان رازی دارد، دربارهاش بگوید!
تنها در جمله میتوان خلاصهاش کرد؛ آدم باید عاشق کارش باشد اینکه بعد از چندین سال هنوز وقتی سرکار میروی قلبت به تپش بیفتد و هیجان زده شوی! درست مثل اینکه فیلم و تجربه اولت است. و هر اتفاقی که برایت پیش میآید به چشم تجربهای مهم نگاه کنی. تنفس در آن هوا برایت حیاتی باشد و مسئولیتش را با تمام وجود درک کنی. آدم عاشق، انگیزههایش فرق میکند. بی دلیل عاشق است و عاشقی میکند. در زمینههای مختلف فعالیت میکنم چرا که همه اینها را به هم مرتبط می دانم. برای ماندن باید خواند ، دید، شنید و تجربه کرد. اینها در کنار هم است که تو را میسازد. باید با دنیای ادبیات آشنا بود که روایت خوب را فهمید. در تمام سالهای که در این هوا نفس کشیدم، تجربه میکردم تا مطمئن شوم در جایگاه درستی ایستادهام. من در سینما رهروام. پس نه کار قبلیام را نقد و نفی میکنم و نه خیال میکنم در کار بعد قرار است شاهکار خلق کنم. در مسیر که رهرویی، که باید بگذری و در مسیر با خودت توشه جمع کنی تا سلامت بمانی، درست مثل یک مدد جوی اجتماعی که با شناخت از اجتماعش، هم خودش تجربه جمع میکند هم تلاشش این است تا کمک حال باشد و چیزهایی را به دیگران اضافه کند.
فکرکنم در جواب دادن کمی فروتنی به خرج دادید!
نه بحث فروتنی نیست. آدم برای موفق شدن باید متمرکز باشد. در شرایطی که دنیای مجازی با رنگ و لعابش تمرکز را از بین میبرد، سخت است اسیر نشدن. فضای مجازی از اسمش پیداست که واقعیت ندارد. حالا در این فضای گول زننده، چهر تا نظر مثبت و کامنت جذاب میگیری! اما باید حواست باشد که خیلی باورشان نکنی. متاسفانه خیلیها این تعارف برایشان مهم است و میشود ملاک سنجش. باید بدانیم به به و چهچه کردنها تمام میشود. آن وقت شخص میماند و خودش. اما آیا توانسته خودش را بشناسد؟ توانسته ضعفها، ناتوانیها، بی دانشیها را از خودش دور کند، یا در باد آن تعاریف از خودش دور شده! راستش هیچوقت به طول فکر نکردهام. تنها گوشه ذهنم این بود که عاشق کارم هستم، پس باید بمانم. در نهایت به نظرم پشتکار، تحقیق، رجوع به خود و مطالعه نسخهای است که میشود برای کسانی تجویز کرد که عاشق ماندگاری هستند.
امسال در جشنواره فیلم فجر شاهد تغییر قانونی هستیم که خیلی بحث بر انگیز بود. آن هم ادغام بخش "سودای سیمرغ" و "نگاه نو". به عنوان فیلمسازی که در جشنواره تهیه کننده یک فیلمساز اولی هستید، آن را چطور ارزیابی میکنید؟
به نظرم قانون بسیار درستی بود. "چهارشنبه، 19 اردبیهشت" را یک فیلمساز اولی ساخت. من و خیلی از عوامل میگفتیم کاش زحمت عوامل هم مورد قضاوت قرار میگرفت. به نظرم اگر فیلمی خوب است توانایی رقابت و قضاوت دارد. باید در بخش مسابقه باشد. سال گذشته دو فیلم "ایستاده در غبار" و "ابد و یک روز" این توانایی را داشتند یک فیلم وقتی با معیارهای سینمایی ساخته میشود و قابلیت و کیفیت دارد، دیگر از سازنده و خالقش جدا میشود. حالا باید ارزیابی شود، فارغ از اینکه فیلمسازش یک تازه کار است. جدا از این مسئله، با هر نوع و محدویت یا سقفی مخالفم! وقتی برای جشنواره بخش بندی قائل شویم، هیات انتخاب موظف است یازده فیلم برای بخش "نگاه نو" و بیست و دو فیلم برای "سودای سیمرغ" انتخاب کند. هیچ تضمینی وجود ندارد که در آن سال، یازده فیلم ساز کار اولی، کارشان آنقدر مطلوب است که حضور داشته باشد و برعکس. فیلمی باید انتخاب شود که اعتبار جشنواره را زیر سؤال نبرد و ارزش حضور داشته باشد.
در جشنوارهای که سی و پنج دوره از آن میگذرد نداشتن ضوابط و قانون مدون و ثابت، ضعف محسوب میشود. خیلیها معتقدند که حضور یک دبیر ثابت میتوان این نابسامانی را تعدیل کند و برخی هم نظرشان این است که اگر قوانین مدون شوند، دیگر نیازی به دبیرثابت نداریم. نظر شما در این باره چیست؟
در تدوین قوانین جشنواره راهکاری معقولی به نظر میرسد به عنوان داور در جشنوارههای خارجی متعددی حضور داشتهام برای همین می گویم شاید بهترین راه حل، سیاستگذاری و طراحی قوانین باشد. هر دبیری هم که بر سر کار میآید بر اساس همین سیاستها رفتار میکند و اگر تغییر کوچکی ایجاد میکند در جهت ارتقاست. در این دو سال که محمد حیدری دبیر جشنواره بوده تغییر را میشود حس کرد. می دانم که محمد حیدری برای بهبود شرایط تلاش میکند.
به عنوان آخرین سؤال، اگر قرار باشد یک پیشنهاد به محمد حیدری بدهید، چه میگوید؟
به نظرم خودشان و گروهی که دور هم جمع شدهاند به بهترین نحوه و با دلسوزی مشغول کار هستند. پس تنها برایشان آرزوی موفقیت میکنم.
گفتوگو از هما بذرافشان