سرویس سینمایی هنرآنلاین: هرچند فیلم "سیانور" ساخته بهروز شعیبی در ساختار داستانی خود از الگوی روایت غیرخطی بهره میبرد که با شکست توالی زمانی میان گذشته و حال رفتوآمد میکند تا فیلم رویکرد جدیدی را برای پرداختن به ماجراهای سیاسی در پیش بگیرد، اما همچنان اثری در راستای همان نمونههای سیاسی دهه شصت است که خصلت ایدئولوژیکیشان بر کلیت فیلم سنگینی میکند.
این فیلم نیز بیش از هر چیزی خود را نسبت به تاریخ و سیاست و مذهب و انقلاب متعهد و ملزم میداند و چیزی که برایش در اولویت قرار دارد، روایت بخش ناگفتهای از تاریخ سیاسی ایران پیرامون سازمان مجاهدین خلق و افشای ماهیت و عملکرد و روابط پنهان آن است.
در حالی که فیلم میتوانست اثری قابل ارجاع به شرایط و اوضاع پیچیده اجتماعی و سیاسی دوره خاصی از تاریخ ایران باشد ولی در دل آن با تمرکز بر روابط عاطفی و انسانی میان شخصیتها، چشماندازی از سرنوشت تلخ و وضعیت دشوار انسانهای آن دوران را به نمایش بگذارد و سیاست را به مهمترین آنتاگونیست در برابر قهرمانهای فیلم تبدیل سازد و وضعیت آشفته و پریشان آن دهه را به عنوان مانعی در مسیر زندگی شخصیتها قرار دهد که لذت یک زندگی عادی را از آنها دریغ کرده است. اما در حال حاضر فیلم بجای اینکه دنیای داستانیاش را پیرامون شخصیتها و روابط میان آنها و احساساتشان شکل دهد و از مقطع تاریخی مورد نظرش به عنوان بستری برای نزدیک شدن به انسانهای آن دوره استفاده کند، درام و شخصیتها را فدای تاریخنگاری و مستندوارگیاش میکند و از شخصیتها محملی برای بیان تزها و مانیفستها و عقایدش میسازد.
در فیلم شاهد دو خط داستانی پیرامون رابطه عاشقانه دختر مبارز (هانیه توسلی) و پسر ساواکی (پدرام شریفی) و ماجرای جدایی مجید شریف واقفی (بهروز شعیبی) و مرتضی صمدیه لباف (بابک حمیدیان) از سازمان مجاهدین خلق هستیم که به موازات یکدیگر پیش میروند و فقط در لحظاتی با هم مماس میشوند ولی در کل نمیتوانند به یکدیگر بیامیزند و پیوند بیابند.
درواقع هر گاه فیلمساز به سراغ ماجرای عاشقانه میرود، سرنوشت مجید شریف به حاشیه میرود و اهمیتش را از دست میدهد و هرگاه رویدادهای زندگی و مبارزاتی او را دنبال میکند، رابطه دختر و پسر کمرنگ میشود و از یاد میرود. به همین دلیل به نظر میرسد فیلمساز از آنجا که از جذابیت ماجرای اصلی داستانش پیرامون شخصیت مجید شریف اطمینان نداشته است، ماجرای عاشقانه را به آن افزوده است و نتیجهای که به دست آمده، این است که هر کدام از این دو داستان بجای اینکه همدیگر را تقویت و تکمیل کنند، برای دیگری مزاحمت و اخلال به وجود میآورند.
یکی از نکاتی که بهترین فیلمهای سیاسی جهان را متمایز میکند، این است که فقط یک رویداد یا شخصیت یا مقطع خاصی را مورد توجه قرار نمیدهند، بلکه آن را در سیر تکوین و تطور و تحول تاریخ سیاسی کشورشان میسنجند و علل و ریشهها و انگیزههای بروز آن را توأمان با تبعات و نتایج و عواقبش تحلیل میکنند تا بتوانند امکان تطابق گذشته با شرایط و وضعیت فعلی را فراهم آورند و از دل رویدادهای پیشین نقبی به جریانات و مناسبات امروزی بزنند.
موفقیت چنین فیلمهایی بیش از هر چیزی از رویکرد رادیکال و پیشرو و افشاگرانهشان در برملا کردن ناگفتههای پشت پرده سیاست ناشی میشود ولی در "سیانور" با همان نگاه محافظهکارانه و گزینششدهای مواجه هستیم که سالهاست در جامعه نسبت به مسائل سیاسی حاکم است و از این جهت نمیتواند رویکردی فراتر از قضاوتها و اظهار نظرهای رایج در پیش بگیرد و به عنوان منبع و مرجعی برای شناخت و بررسی پیشینه و سابقه و نحوه عملکرد یک گروه سیاسی خاص به حساب بیاید و از واکاوی منتقدانه در گذشته به نگرشی چالشبرانگیز نسبت به وضعیت سیاسی امروز برسد.