سرویس سینمایی هنرآنلاین: در صحنهای از فیلم "ابد و یک روز" اولین فیلم بلند سینمایی ساخته سعید روستایی که دوشنبه 12 بهمن در اولین روز جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد، مرتضی (پیمان معادی) و سمیه (پریناز ایزدیار) با هزار سختی و مصیبت مواد محسن (نوید محمدزاده) را سر به نیست میکنند تا هم به دست پلیس نیفتد و هم محسن مجبور شود دست از فروش مواد بردارد، اما همان شب مادر علیل خانواده (شیرین یزدان بخش) با پسربچه خانواده به خانه همسایه میرود و با کلک و نقشه بسته موادی را که بر پشتبام خانهشان انداخته شده، پس میگیرد و دوباره به محسن میدهد تا کاروکاسبیاش را از سر بگیرد!
این صحنه به خوبی گویای وضعیت غیرقابل تغییر خانوادهای است که نمیخواهند از چرخه بیپایان فلاکت و بدبختی خارج شوند و از جایشان تکانی بخورند و کمی زندگیشان را بهتر کنند. در ظاهر فقط محسن است که اگر به خاطر اعتیاد و فروش مواد دستگیر شود، به حبس ابد و یک روز محکوم میشود اما وقتی آرامآرام با زندگی سمیه و خانوادهاش همراه میشویم، درمییابیم که همه آنها در زندانی بیپایان گرفتار آمدهاند که هیچ تلاش و تمایلی برای خلاصی از آن ندارند و با میل و رغبت و رضایت به آن تن دادهاند.
سمیه با ازدواج و جداییاش از خانواده بیش از آنکه به دنبال بهبود وضعیت یأس بار خودش باشد، درصدد ایجاد تغییر و تحولی در فضای نکبتبار خانوادهاش است که چنان در تنپروری و ملالت و رخوت فرو رفتهاند که دیگر یادشان رفته است زندگی میتواند شکل دیگری هم داشته باشد. رفتن سمیه که جور بیکاری و تنبلی و بیمسئولیتی همه را یک تنه میکشد، همچون ضربه سهمگینی است که این مانداب ساکن و دلمرده را زیرورو میکند و همه را به اجبار با وضعیت ناامیدکنندهشان مواجه میسازد. به همین دلیل است که همه اعضای خانواده به هر بهانهای میخواهند جلوی رفتن سمیه را بگیرند و او را همانجا کنار خود نگه دارند تا مجبور نباشند در غیاب او تصمیم جدیدی برای زندگیشان بگیرند و دست به اقدامی تازه بزنند.
بنابراین هرچند فیلم در داستانگویی، ساختار خطی و سرراستی دارد، اما با وارونه کردن الگوی کلاسیک و جابجایی نقش و کارکرد مؤلفههای رایج آن، به برداشت متفاوتی از مفهوم تغییر و ضرورت آن در زندگی دست مییابد. اگر در نمونههای کلاسیک همواره اتفاقی رخ میدهد و نظم و ثبات اولیه را بر هم میزند و قهرمان داستان میکوشد تا وضعیت را به همان آرامش همیشگی بازگرداند، این بار با قهرمانی روبرو هستیم که عامدانه و آگاهانه با برجسته کردن خبر عزیمت خود از خانه، نظم و تعادل داستان را برهم میزند و میکوشد تا وضعیت خانوادهاش را از حالت عادی خود خارج سازد تا شاید آنها نیز برای خروج از فلاکت و بیچارگی که به آن خو گرفتهاند، حرکتی کنند.
سعید روستایی این معضل عادت به بدبختی و ترس از تغییر را بیش از آنکه از طریق دیالوگهای پر از آه و ناله و غرولند و گلایه در داستانش بگنجاند، آن را با کمک فضاسازی به واسطه تأکید بر جزئیات در لوکیشن خانهای دربوداغان و خراب، اصرار در نگه داشتن وسایل و آت و آشغالهای بهدردنخور، سرک کشیدن به سرگرمی و دلخوشیهای خانواده به امور بیهوده و پیشپاافتاده روزمره، آمیزش زمختی و خشونت بدوی در روابط عاطفی شخصیتها و شلختگی و بههمریختگی عامدانه حرکات دوربین میپروراند و زندگی تیرهوتار و تباهشده خانوادهای شلوغ و آشفته را که بزرگترین مشکل زندگیشان خودشان هستند، به شکلی ملموس و آشنا ترسیم میکند.
فیلم "ابد و یک روز" از این جهت قابل توجه است که وضعیت نابسامان و فلاکتبار خانواده را حاصل از فقر و تنگدستی و مشکلات مالی نشان نمیدهد، بلکه ریشه بدبختیشان را در خود آنها میجوید که چنان به رخوت و بطالت و کاهلی خود عادت کردهاند که حتی دیگر متوجه حس بدبختیشان نیز نیستند و با مشکلات زندگیشان همچون رویدادی عادی و قابل تحمل برخورد میکنند و دلیلی نمیبینند که به خود تکانی بدهند و یک لگن آب در چاه گرفته دستشوییشان بریزند تا راه آن باز شود و بوی کثافت همه جای زندگیشان را پر نکند.