سرویس سینمایی هنرآنلاین: از همان عنوان فیلم که به یکی از اشیاء پیشپاافتاده و بیاهمیت در زندگی روزمره اشاره دارد، میتوان دریافت که "قندون جهیزیه" درباره بخشی از طبقه اجتماعی است که مهمترین دغدغهشان این است که میخواهند یک زندگی معمولی داشته باشند و بزرگترین چالش پیش رویشان مبارزهای جانکاه و طاقتفرسا برای به دست آوردن خواستههای ساده و عادی در زندگیشان به حساب میآید.
عطا و معصومه فیلم یکی از هزاران نفری هستند که دنیا با همه بزرگی و مسائل پیچیدهاش برای آنها در همان چهاردیواری کوچک و سادهشان خلاصه میشود که برای حفظ آن باید خودشان را به آب و آتش بزنند و هر دردسری را به جان بخرند. در زندگی ساده و بیحاشیه آنها بحران و فاجعه چیزی نیست، جز افزایش ناگهانی اجاره که برنامه همیشگی زندگیشان را زیرورو میکند و آنها را وامیدارد تا صد بار زندگی روزمرهشان را از صبح تا شب مرور کنند تا شاید بتوانند از دل آن راهی برای کنار آمدن با این اتفاق بیابند.
صحنهای که عطا و معصومه با هم مخارج روزانهشان را بررسی میکنند و درباره حذف مایحتاج اولیهای مثل پنیر و تخممرغ با هم چکوچانه میزنند، به خوبی نشان میدهد که چه انتظار ساده و اندکی از زندگی دارند اما دشواریها و تنگناهای زندگی چنان به آنها سخت میگیرد که باید از همان نیازهای اولیه و خواستههای طبیعیشان هم بگذرند. با چنین رویکردی است که همه اتفاقات و رویدادهایی که در فیلمهای دیگر کوچک و بیاهمیت به نظر میرسند و به راحتی نادیده گرفته میشوند، در این فیلم به ماجراهایی مهم و کلیدی در پیشبرد داستان تبدیل میشود و بنمایه اصلی روایت را شکل میدهد و بعد احساس میکنیم گاهی چطور سرنوشت آدمها به چیزهای کوچک و سادهای گره میخورد که اصلاً به چشم نمیآید و مهم به نظر نمیرسد.
علی ملاقلیپور کارگردان به خوبی از تمام ظرفیتها و جزئیات لوکیشن و تکتک اشیاء و وسایل خانه در خدمت فضاسازی درام و انتقال احساسات و روابط کاراکترها استفاده میکند و به همه برخوردهای عادی زندگی روزمره معنا و اهمیت ویژهای میبخشد. مثلاً فیلم چنان به آن تختخواب دونفره که داشتن آن بزرگترین آرزوی زن جوانی در موقعیت معصومه است، درک شخصیتی میبخشد که به خوبی میتواند اندازه و جنس دغدغههای چنین خانوادهای را نشان دهد.
او چنان نگرانیها، آرزوها و تلاشهای شخصیتها را ملموس و قابل درکنشان میدهد و ما آنها را به خود نزدیک میبینیم که از شدت این نزدیکی میتوانیم آنها را در آغوش بگیریم و در شیرینی و تلخی لحظاتشان شریک شویم و با شادی و غمشان بخندیم و گریه کنیم. چنین دستاورد مهمی بیش از هر چیزی حاصل این است که او با احترام به سراغ شخصیتهایش میرود و آنها را به خاطر ناتوانیها و کمبودها تحقیر نمیکند و تلاششان برای دغدغههای کوچک و روزمرهشان را بیارزش جلوه نمیدهد و با آنها همدلی نشان میدهد.