گروه سینما خبرگزاری هنر ایران: با وجود رشد کیفی فیلم‌های مربوط به تاریخ انقلاب اسلامی و دفاع مقدس در سال‌های اخیر، اما همچنان بعضی فیلم‌ها روی مدار شعار‌های گل درشت و کلیشه‌ای ساخته می‌شوند. «بازی خونی» به کارگردانی حسین میرزامحمدی در نخستین روز جشنواره چهل و سوم فیلم فجر در کاخ جشنواره اکران شد و به خاطر ضعف‌های مفرط در فیلمنامه و کارگردانی با استقبال سردی از سوی منتقدان رو به رو شد. 

«بازی خونی» قیام مردم آمل در سال ۱۳۶۰ را محور داستانش قرار داده و فی‌نفسه از سوژه خوبی برای فیلمسازی بهره برده ولی پرداخت ضعیف فیلم به این واقعه باعث سوخت‌شدن یک ماجرای ملتهب و حساس شده‌است. 

میرزامحمدی در فیلم قبلی‌اش با نام «کت چرمی» فضایی کاملاً متفاوت از «بازی خونی» را کار کرده‌بود و در فیلم جدیدش دست به تجربه‌گرایی زده‌است. تلاش زیادی هم برای درآوردن داستان فیلم داشته ولی فیلمنامه ضعیف مسعود هاشمی‌نژاد در کنار بازی ضعیف‌تر بازیگرانش عواملی شده‌اند تا «بازی خونی» نتواند انتظارات را برآورده کند. 

«بازی خونی» از سکانس‌های اضافه و خسته‌کننده‌ای رنج می‌برد که اگر آنها را از فیلم حذف کنیم، اتفاقی برای کلیت اثر نمی‌افتد. همچنین برخی شخصیت‌ها مثل شخصیت لیندا کیانی کارکرد خاصی در داستان ندارند و اگر آنها را هم از فیلم کنار بگذاریم، باز هیچ خللی در اثر نهایی ایجاد نخواهد شد. 

ارسطو خوش رزم که سال گذشته در کمال تعجب سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد را برنده شد، در این فیلم نشان داده هنوز راه زیادی برای تبدیل شدن به بازیگری خوب در پیش دارد. خوش رزم که در فیلم بازیگر نقش اصلی است، در دیالوگ‌گویی و اکت‌ها مصنوعی عمل می‌کند. بازی سایر بازیگران در نقش‌های دیگر هم چنگی به دل نمی‌زند و در کل چیز خاصی از بازیگران فیلم نمی‌بینیم که ما را به وجد بیاورد. 

دیالوگ‌های گل درشت و کلیشه‌ای خوش‌رزم به عنوان قهرمان فیلم، یادآور فیلم‌های کلیشه‌ای دهه ۶۰ و ۷۰ است و مخاطب امروز این نوع دیالوگ‌ها را پس می‌زند. باید امیدوار بود کارگردانان اگر تصمیم دارند فیلم‌هایی با مضامین ملی و انقلابی بسازند، از گفتن دیالوگ‌های شعاری صرف‌نظر کنند و حرفشان را در قالب داستان بگویند. حتی شخصیت‌های گروه سربداران در همان قالب کلیشه‌ای قبلی مانده‌اند و نمی‌توانند چیز تازه به فیلم اضافه کنند. 

کارگردان تلاش کرده یک سوم انتهایی فیلم را با صحنه‌های زد و خورد و درگیری جذاب کند، ولی فیلم انقدر صحنه اضافی داشته که صحنه‌های درگیری پایانی کمکی به فیلم نمی‌کند. باز هم همین صحنه‌ها با وجود آتش‌بازی فراوان نتوانسته به یک جدال خیابانی جذاب تبدیل شود و حالتی کوبنده به پایان‌بندی فیلم بدهد. 

«بازی خونی» با وجود تلاش‌هایش یک سوژه خوب را حیف کرده و نتوانسته مخاطب را درگیر داستان و شخصیت‌هایش کند. چنین فیلم‌هایی باید علاوه بر اطلاع‌رسانی به تماشاگر بتواند تأثیر خودش را هم بگذارد و به هیچ عنوان نباید به اثری باسمه‌ای و خسته‌کننده تبدیل شود. 

تجربه ساخت فیلم‌هایی مثل «بازی خونی» نشان می‌دهد برای ساخت فیلم‌هایی با موضوعات حساس، سازندگان باید آگاهی و اشراف کاملی نسبت به موضوع داشته‌باشند. همچنین سازندگان این فیلم‌ها باید متوجه این مسئله شوند که اگر فیلمشان کارگردانی و فیلمنامه درستی نداشته باشد اثرشان با شلوغ کاری و آتش‌بازی جذاب نمی‌شود.

منتقد: احمد محمدتبریزی 

انتهای پیام