به گزارش هنرآنلاین،داستان فیلم رادیکال دربارۀ معلمی به اسم سرجیو خوآرز است که به یک شهر مرزی، کوچک، فراموششده و غرق در خشونت و فساد در مکزیک میرود و در یک مدرسه ابتدایی مشغول به کار میشود. او تلاش میکند تا در آنجا روشی رادیکال و متفاوت را در برخورد با دانشآموزان در پیش بگیرد؛ روشی که دیوار بیعلاقه گی و سردی دانشآموزان را فرو بریزد و نیروی ماجراجویی و حتی شاید نبوغ پنهان آنها را آزاد کند.
سامان بیات در این نشست گفت: معمولا منتقدان وقتی میخواهند درباره فیلمی صحبت کنند، بیشتر درباره ویژگیهای فنی آن صحبت میکنند ولی امروز با فیلمی مواجه بودیم که میتوان تحلیلهای بینامتنی بسیاری را درباره آن بیان کرد. باتوجه به ضعفهای مبحث آموزش در کشور ما، فکر میکنم که موضوع این فیلم برای ما نیز حائز اهمیت باشد.
بهمن عبداللهی در ادامه این نشست گفت: برخی فیلمها وقتی شروع به ساخت میشود، هدف فیلمساز و تولید کننده آنها مشخص است اما برخی برای تاکید روی ساختار و فرم روایی، برخی دیگر برای قشنگ گفتن یک داستان خوب کاری را انتخاب میکنند. برخی دیگر نیز روی تمی چون قهرمان استوار هستند. اما مشخصا برخی فیلمها هم هستند که برای پیام ساخته میشوند. این فیلم نیز از جمله آثاری است که شاید همهچیز را در نظر گرفته باشد اما اولویت اول کسی که پروسه ساخت این فیلم را آغاز کرده، مشخصا این بوده که روی پیامی کار کند که در اینجا مشخصا باور است. چند جا در فیلم به این پیام اشاره میشود.
او افزود: این نکته مهم است؛ در قصه گفتن، سینما و در مفاهیم اجتماعی، باور چیزی است که در جوامع مختلف به خصوص در سیستم آموزشی خیلی کم به آن بها داده میشود. اگر فیلم را با دقت دیده باشید، متوجه میشوید که سیستم آموزشی نشان داده شده در آن، خیلی شبیه سیستم آموزشی فشل خودمان است. شاید در نقاط دیگری از جهان هم این وضعیت باشد. خیلی از بچههایی که در این فیلم نشان داده میشوند، شبیه بچههایی هستند که پیرامون ما زندگی میکنند.
این منتقد سینما در ادامه بیان کرد: بچههایی که در این فیلم هستند، مشخصا یادآور فیلم راننده تاکسی اسکورسیزی است. از جرم و جنایت و فلاکت و بدبختی، همه این موارد شروع شده و به معلمی میرسد که میخواهد سیستم را تغییر دهد. فیلم با اشغال و بدبختی و رنج و فلاکت شروع شده اما کم کم شروع به صحبت درباره باور و امید میکند و روی اهمیت این موضوع تاکید کرده و جلو میآید تا تاثیر خود را بگذارد.