به گزارش هنرآنلاین، در ابتدای نشست فریدون قندچی پسر مرحوم اصغر قندچی به همراه علی اکبر حلوایی رئیس صنف کامیونداران و تجهیزات مرتبط به آن تندیسی که آرم و نشانی از کامیونهای ماک بود را به نشانه تشکر تقدیم مصطفی رزاق کریمی کردند و از تلاشهایش برای ساخت این مستند تشکر کردند.
فریدون قندچی در ادامه از خوشنودی خود و اطرافیان اصغر قندچی از ساخت این مستند گفت: این مستند برای آیندگان به یادگار خواهد ماند تا ببینند و بدانند چه اتفاقاتی در این مسیر رخ داده است.
محدثه واعظیپور که اجرای این برنامه را برعهده داشت ضمن خوشامدگویی به حاضران در سالن درباره ساخت مستندهای پرتره گفت: اهتمام و علاقه آقای مصطفی رزاق کریمی برای ساخت فیلمی درباره آقای اصغر قندچی به عنوان یکی از کارآفرینان مطرح، ستودنی است. این که مرکز گسترش و اتاق بازرگانی برای ساخت چنین فیلمی اقدام کردهاند هم مهم است، اما نباید این نکته را فراموش کنیم که همکاری خانواده مرحوم قندچی بسیار باارزش است. این که شما اجازه بدهید دوربین مستندساز وارد زندگیتان شود و به حریم خصوصیتان سرک بکشد، مهم است. اعتماد خانواده قندچی به آقای رزاق کریمی باارزش است. اگر این اعتماد و حسن نیت و شجاعت نبود چنین مستندی ساخته نمیشد.
محمد تقیزاده منتقد میهمان در ابتدای سخنانش گفت: به نظر من مستند «راه ناتمام» یک مستند استراتژیک و راهبردی است که میتواند برای سینمای مستند ایران علاوه بر اینکه نمایش یک پرتره باشد یک مسیر و راه نیز ترسیم کند. ما در این مستند در اصل همزمان دو داستان را دنبال میکنیم و صرفاً پرتره و زندگی مرحوم قندچی را نمیبینیم بلکه نگاهی گذرا داریم به مسیر توسعه قبل و مخصوصاً بعد از انقلاب و بُعد اقتصادی آن و توأمانی این دو موضوع با هم مسئله بسیار مهمی است که در فیلم گنجانده شده است.
وی ادامه داد: مردمی بودن متخصصانی که در این اثر از آنها استفاده شده به ارتباطی که مخاطب با آنها برقرار میکند بسیار کمک میکند. نکته دیگر اینکه به نظر میرسد آقای رزاق کریمی در سه مستند بانوی قدس، احمد و راه ناتمام که به نوعی به زندگی یک شخص میپردازند نزدیکی و قرابت خاصی با سوژه خودشان پیدا کرده و به درجهای از یک حشر و نشر خصوصی با آنها میرسد و اطلاعاتی که در طول مستند ارائه میکنند چکیدهای از همین مطالب است مثلاً در این مستند به نکتهای اشاره میشود که آقای قندچی نسبت به چاقی اطرافیان خودش حساس بوده و این جزو مطالبی است که کمتر کسی از اطرافیان ایشان احتمالاً میدانسته و فیلمساز از میان صحبتهایی که خانواده مطرح کردهاند این نکته را با ظرافت انتخاب کرده و پررنگتر نشان داده است. در باقی مستندهای ایشان نیز همین مسئله دیده میشود و این حاصل ساعتها گفت و شنود، رفاقت و نزدیکی با انسان است و از طرف دیگر اعتمادی که سوژهها به ایشان کردهاند. به نظر میرسد این نکته حلقه مفقوده امروز سینمای مستند است چرا که فیلمسازان بیشتر به دنبال این هستند که سریع کار را جمع کنند و همینکه یک سوژه جذاب و پرتره مثلاً کمتر کار شده مییابند میخواهند خیلی سریع آن فیلم را بسازند ولی در این اثر کاملاً مشخص است که ارتباط تنگاتنگی میان فیلمساز و سوژه ایجاد شده چون هم اطلاعاتی که در طول مستند به ما داده میشود و هم حرفهایی که اطرافیان آقای قندچی میزنند بسیار بکر و جذاب است. نکته دیگری که شاید برای مخاطب جذاب باشد این است که همان سال ۹۸ که آقای قندچی فوت میکنند یک مستندی به نام «آن مرد با ماک آمد» به کارگردانی امین آزاد ساخته شد و حتی در مستند راه ناتمام تکههایی از همان مستند استفاده شده است.
مصطفی رزاق کریمی در پاسخ به اینکه چرا سوژه مرحوم اصغر قندچی را انتخاب کرده گفت: من به مرکز گسترش مستند و تجربی دعوت شده بودم و دوستان از اتاق بازرگانی هم بودند. چندین پیشنهاد و ایده وجود داشت نام برندهای مطرحی در کتابچههای روی میز دیده میشد اما کتاب مربوط به ایشان توجه مرا جلب کرد.
وی ادامه داد: معمولاً فیلمبرداریهای من کوتاه است ولی پیش تولید و مرحله تحقیق آثارم طول میکشد و زمان میبرد تا در مورد پروژه مطمئن شوم. اینجا دوست دارم از آقای کرمی که بسیار وقت گذاشتند تشکر کنم، من تمام آرشیو روزنامه اطلاعات را از سال 1361 تا 1340 تهیه کردم و با کمک آقای کرمی سه نفر را مسئول جمعآوری اطلاعات در مورد صنعت آن سالها کرده بودیم. این روش من است و اعتقاد دارم که فیلم محتاج به تحقیق است اگر با تحقیق توانستید به تعریفی برسید باید ادامه بدهید چرا که تحقیق برای یک اثر مستند مانند یک انبار آذوقه است. ما در این تحقیق متوجه شدیم که انبار آذوقه بسیار خوبی داریم. پس از آن وارد مرحله آشنایی با آقای فریدون قندچی شدیم، او اولین فردی بود که در این راستا با او ارتباط برقرار کردیم و از طریق ایشان نیز با افراد مختلف و هر چقدر جلوتر رفتیم احساس کردیم که وظیفهای بر دوش ماست تا برای این مرد فیلمی بسازیم.
این کارگردان توضیح داد: ارتباط و آشنایی با موضوع به شکل مصاحبه نیست و من در فیلمهایم مصاحبه ندارم بلکه بیشتر درد دل است و به دنبال جوابی برای آن درد دل هستم. آقای قندچی یک سبب خیری شد که ما صنعت قبل از انقلاب را تا بعد از انقلاب مورد بررسی قرار دهیم و این فیلم 43 دقیقه که امروز میبینید حاصل یک سال و نیم تلاش و همکاری با تهیه کنندهای است که حوصله دارد. آقای وزیری زمانی که تهیهکنندگی این فیلم را قبول کردند همه مشکلات را میدیدند و میدانستند و وجود ایشان قوت قلبی برایم بود و به من میگفت نگران نباشم چرا که موضوع بسیار سنگین بود و آقای وزیری حامی خوبی برای کار بودند. متاسفانه همان اوایل کار آقای قندچی به رحمت خدا رفتند و این یک خلا در کار ما ایجاد کرد اما ما تصمیم گرفتیم که این فیلم را بسازیم.
واعظیپور در بخش دیگری از این جلسه به جذابیتهای «راه ناتمام» اشاره کرده و گفت: این مستند، در جشنواره «سینماحقیقت» اکران شده، مورد توجه قرار گرفته و نشان امینالضرب دریافت کرده است. آقای رزاق کریمی مستندهای متفاوتی ساخته که همه آنها جذاب و پرتماشاگر بودهاند. از «احمد» که در هفدهمین جشنواره «سینماحقیقت» روی پرده رفت و به سانس فوقالعاده رسید تا «راه ناتمام»، «خاطراتی برای تمام فصول» و «بانو قدس ایران» که همه جنجالی و پربیینده هستند.
محمدسعید وزیری: کار در حوزه مستند سختتر از داستانی است چرا که ساخت مستند عشق میخواهد
تهیهکننده «راه ناتمام» پس از تشکر از خانواده مرحوم قندچی گفت: حدود ۳۰ سال میشود که من افتخار همکاری با آقای رزاق کریمی را دارم و همانطور که خودشان گفتند وقتی که میخواهند پروژهای را شروع کنند مدتهای مدید به تحقیق در مورد آن میپردازند و آنچه باعث موفقیت آثار ایشان میشود همین مسئله است. اما در مورد همکاری مرکز گسترش و اتاق بازرگانی باید بگویم که آقای حمیدیمقدم در مرکز گسترش تحول بسیار شگرفی را مانند یک انقلاب در زمینه فیلم های مستند انجام دادهاند.
وزیری در پاسخ به چگونگی بازخورد مخاطبان گفت: «راه ناتمام» بهترین فیلم جشنواره سینماحقیقت شد و آقای رزاق کریمی هم جایزه دریافت کردند و تا امروز به نظر میآید که مخاطبمان ارتباط خوبی با این فیلم گرفته البته همه کارهای آقای رزاق کریمی به گونهای است که یا نمیسازند یا وقتی که میسازند درست میسازند.
رزاق کریمی در مورد تنوع کاراکترهای فیلمهایش اینگونه پاسخ داد: زمانی که در وین بودم یک مستند پرتره از نویسندهای کار کردم که به شدت مخالف دولت آنها بود و به خاطر آن مستند جایزه دریافت کردم، بعد از آن مستندی از نویسندهای دیگر کار کردم که میگفتند چاپلوس دولت است و اتفاقاً مستندی که ساختم بسیار مورد توجه قرار گرفت وقتی در این مورد از من پرسش شد گفتم من فقط برای خودم کار میکنم و فیلمساز مستقلی هستم و برایم مهم است که سوژه برای من جذاب باشد به دلم بنشیند پس برایم مهم نیست که سوژه مورد نظرم چه زاویهای با دولت داشته و این کار و تواناییاش است که برای من مهم است. پیرو همین مسئله مستندهای زیادی ساختم مثل فصلی در جهنم که در سوربون هم پخش شد اما استادی داشتم که به من پیشنهاد کرد برای اینکه مخاطب شناسی بهتری داشته باشم وارد عرصه تبلیغات شوم و برای شرکتهای بزرگی مثل مرسدس بنز و هواپیمایی پورشه آثاری تولید کردم. مسئله مخاطب مسئله بسیار مهم است چرا که خریدار اثر هنری مخاطب است. من فیلمهای صنعتی سنگینی ساختم و سینمای مستند برای من به مانند زندگی است ولی معیشت نیست. من گله بزرگی از مسئولین همواره داشتم و هنوز هم دارم چرا که سینمای مستند ما وضع بسیار نابسامانی دارد و زندگی مستندسازان با چالشهای جدی مواجه است همواره قولهایی داده میشود اما به آن قولها عمل نمیشود درست است که در ساخت و کار مستند عشق امر مهمی است اما کافی نیست و باید سرمایه خوبی برای ساخت اثر در سینمای مستند وجود داشته باشد. در نهایت معتقدم تحقیق در سینما به اندازه شیر مادر برای کودک مهم و حیاتی است و من به این شیر مادر بسیار اعتقاد دارم و هر چقدر که لازم باشد صبر میکنم تا این مرحله از کار تکمیل شود همانطور که بانوی قدس و احمد ۴ سال طول کشیدند.
کارگردان مستند «احمد» در ادامه افزود: مستندهای صنعتی زیادی ساختهام اما اصغر قندچی برای شخص خود من آورده بزرگی داشت و علاوه بر فیلم یک ارتباط عجیبی در این میان شکل گرفت. ما به دوران کودکی، دوران جوانی و به خصوص آن دوران صنعتی در ایران پرداختیم. امیدوارم که در آینده نسلهای جدید ما بتوانند فیلمهای خوبی بسازند.
کارگردان مستند «بانو قدس ایران» در پاسخ به این که آیا فیلمی بوده که در مرحله تحقیق کنار گذاشته شود گفت: بله در اتریش چند بار این مسئله برای من ایجاد شد و من پروژه را کنار گذاشتم. به نظر من مخاطب بسیار مهم است و سینمایی بدون مخاطب به اصطلاح به درد کشو میخورد. ولی خوشبختانه فیلمهایی که در اتریش یا در ایران ساختم مخاطب خودش را پیدا کرد تا حدی که هم سالن پر میشد هم راهروها و گاه چندین سالن به شکل همزمان و مخاطب ایستاده تماشا میکرد و این تلاش من برای نسل جوان است.
وی در ادامه افزود: اتریش جای کوچکی است و شما زود دنیایتان بسته و محدود میشود. تجربه طولانی من در اروپا و سالهای زیادی که فعالیت کردم به من نشان داد که ایدهها آنجا محدود و تمام شدنی است و به اصطلاح مزرعه بزرگ نیست. اما ایران یک مزرعه بسیار وسیع است که تمام شدنی نیست. ایران مملکتی است که برای آن کار کردن ارزش دارد و هر کشوری هم مشکلات خاص خودش را دارد.
تقیزاده در مورد روایت فیلم و اینکه کارگردان مستند را از زندگی حرفهای اصغر قندچی آغاز کرده و بخش خانوادگی در یک سوم پایانی آمده گفت: آقای رزاق کریمی کار سختی را در این فیلم انجام داده او از سویی خواسته وجه آرتیستی و هنری فیلم را حفظ کند مثلاً در فیلمبرداری، تدوین و موسیقی ارجاعات هنری زیادی میبینید حتی اگر داستان را دنبال نکنید و صرفاً یک سری از قابها را ببینید یا موسیقی را بشنوید با یک اثر هنری روبرو خواهید شد و از سمت روایت و داستان تلاش کرده تا به مردم نزدیک شود و یک حالت پاپیولار پیدا کرده یعنی از روایت افرادی مثل کامیوندار، آبدارچی، نگهبان و تعمیرکار در اثر استفاده کرده و به نوعی با همه ارتباط گرفته و همین باعث میشود که مخاطب نیز با اثر ارتباط برقرار کند و فکر میکنم جای این مستند در اکران عمومی بسیار خالی است.
این منتقد در پایان سخنانش افزود: بخش خانواده در این مستند بخش بسیار جذابی بود و در این بخش به هیچ عنوان اغراق نشده و وارد یک سری از فانتزی بازیهایی که در یک سری از آثار با آن مواجه هستیم نشده بودند. هر کدام از افراد به اندازه جایگاهشان در زندگی آقای قندچی مطالبی را بیان میکردند و تلاش شده بود که از این مرز بیرون نزند. در بخش خانواده به خصوص جزئیات بسیار جالبی را در مورد کاراکتر اصلی یعنی آقای قندچی به مخاطب ارائه میکرد.
رزاق کریمی در پایان در مورد همکاری خانواده قندچی و اهمیت آن گفت: رابط ما در این پروژه آقای فریدون قندچی پسر مرحوم قندچی بودند. ایشان به گونهای با ما همکاری کردند و آنقدر خوب فضا را مدیریت کردند که برادرشان که اصلاً حاضر نبودند جلوی دوربین بیایند قبول کردند در پروژه همکاری کنند و چه مطالب خوبی را نیز به این پروژه اضافه کردند. به نظرم همیشه مهم است که یک حامی داشته باشید و آقای فریدون قندچی برای ما یک حامی ارزشمند بود. در زمینهی طرح هیچ اختلاف نظری با خانواده قندچی نداشتیم و در این اثر همکاری همه افراد به گونهای بود که باعث میشد تمام راهها یکی پس از دیگری باز شود و این باعث میشود که مسئولیت بیشتری را روی شانههایت حس کنی و وظیفهات سنگینتر میشود.