گروه سینما و تلویزیون «هنرآنلاین» : عنصر سرگرمی یکی از مهمترین نکات برای حفظ مخاطب است و وظیفه اول هر رسانهای برای ایجاد ارتباط با مخاطب، ایجاد سرگرمی است. این مسئله دقیقا همان حلقه مفقوده در برنامههای صداوسیما است که این خلاء را شبکه نمایش خانگی پر کرده است؛ شاید بهتر باشد بگوییم که لبریز کرده، به طوری که از آن طرف بوم افتادهاند.
این روزها بازار رئالیتیشوهای شبکه نمایش خانگی حسابی داغ است و در بستر هر پلتفرم حداقل دو برنامه یا مسابقه درحال پخش است. حتی این بازار به بستر تلویزیون هم سرایت کرده و «برمودا» هم با اجرای کامران نجف زاده این شبها از شبکه نسیم پخش میشود.
رئالیتیشو در اصل به برنامههایی گفته میشود که همه چیز آن به صورت رئال درحال جریان است؛ البته که خود همین جریان رئال هم با کارگردانی و مدیریتی صورت میگیرد.
تب و تاب این دست برنامهها در ایران با «شام ایرانی» بالا گرفت و بعدتر در تلویزیون و پلتفرمها با برنامههای گفتگومحوری چون «دورهمی» و «همرفیق» بیشتر شد. به مرور این برنامهها فرم رقابتی و اصطلاحا گیمشو به خود گرفت؛ مثل برنامه «جوکر» و«مافیا». میتوان گفت «مافیا» به دلیل نوع بازی طیف گسترده مخاطبان را به خود جذب کرد و از موفقترینهای این نوع برنامهها بود و از آن جایی که ما عادت داریم که از هر مورد موفقی چندصد کپی بسازیم، برنامههای مختلفی با محوریت بازی مافیا ساخته شد و حتی به طور همزمان پخش میشدند.
مشکل اصلی این رئالیتیشوها هم همین بود که هیچ تنظیمگری وجود نداشت و هنرآنلاین پیشتر، به طور مفصل به این پرونده و آسیبشناسی این موضوع پرداخته است.
حال چند هفتهای است که مهران مدیری بعد از تجربه سریالسازی در شبکه نمایش خانگی، با برنامه رئالیتیشو و رقابتی «اسکار» آمده است که از لحاظ موضوعی با برنامههای مافیا متفاوت است؛ اما در چند مسئله به شدت لنگ میزند که جلوتر به آن میپردازیم.
«اسکار» به گفته خود مهران مدیری مشابه برنامه خارجی «تسک مستر» است اما این که تا چه اندازه به آن شبیه شده، محل بحث است. اساسا هم قرار نیست و نباید کپی تمام و کمال آن باشد و اصطلاحا مدیری آن را ایرانیزه کرده است و بخشی از این برنامه مدیون تیم ایدهپردازی است. هر فصل از برنامه 4 مهمان از بازیگران (عموما کمدی) حضور دارند و طی 4 قسمت از طریق آیتمها و چالشهای مختلفی را که تیم ایدهپرداز برنامه طراحی کرده است، در دو بخش «ویلا» و «استودیو» به رقابت میپردازند. برخی از این چالشها در فصلهای مختلف تکرار میشوند و برخی هم برای جلوگیری از تکرار با تغییراتی همراه هستند. در پایان هر فصل کسی که بیشترین امتیاز را دارد برنده مجسمه اسکار میشود و در هر قسمت کسی که کمترین امتیاز را دارد باید کار خیر انجام دهد.
حضور بازیگران کمدی که عموم آنها با مهران مدیری سابقه کار دارند و به طبع صمیمیتی بین آنها وجود دارد، در کنار خود مهران مدیری و نیما شعباننژاد، میتواند به تنهایی هم برای مخاطب مفرح و سرگرمکننده باشد اما از یک جایی به بعد این دورهمی برای مخاطب به تکرار میافتد.
قبل از هرچیز باید بپرسیم چرا اسکار و چرا سیمرغ نه؟ مشخص است که به واسطه این که اسکار جایزه مهمی در حوزه سینما است، برای یک دورهمی و مسابقه بین افراد سینماگر و بازیگر میتواند یک نماد باشد؛ اما مسئله این است که غیر از طراحی صحنه این برنامه و وجود تابلو عکسهایی از چهرههای شاخص سینمای جهان و یک آیتم تولید سکانس سینمایی، دیگر بخشهای مسابقه هیچ اِلِمان و خط و ربطی به سینما ندارد. بنابراین چه اصراری وجود دارد که حتما جایزهای که به برنده داده میشود، یک مجسمه اسکار باشد و نام برنامه هم وامدار این مسئله باشد؟ چرا اصلا سیمرغ بلورین که نمونه ایرانی است نباشد؟ حتی در برنامه اصلی یعنی «تسک مستر» اصلا چنین چیزی وجود ندارد که بگوییم این نکته از آن جا کپی شده است.
مسئله دیگری که این برنامه هم مانند سایر برنامهها، از آن رنج میبرد، انتخاب بازیگران تکراری است که اولا بیشتر آنها با مدیری کار کردهاند و رفاقت دارند و این برنامه را بیشتر شبیه یک دورهمی میکند؛ ثانیا این بازیگران در تمام برنامهها و مسابقههای شبکه نمایش خانگی حضور دارند؛ بازیگرانی که چندان ستاره نیستند و در وضعیت کساد سینما و تلویزیون و نداشتن موقعیتهای کاری خوب، از این رئالیتی شو به آن رئالیتی شو میروند.
نکته دیگر مدیریت و کارگردانی مهران مدیری است که دیگر رنگ و بوی سابق را ندارد و موجب شد است به ویژه در قسمت اول برنامه همه چیز شلخته و بدون برنامهریزی به نظر برسد. نیما شعباننژاد هم قرار است همان دستیار مجری ساکتی باشد که در ورژن اصلی مسابقه «تسک مستر» وجود دارد و تا حد زیادی موفق هم بود. اما شوخیها و تشرهای مدیری به شعباننژاد بعد از مدتی برای مخاطب لوس و تکراری میشود و دیگر او را نمیخنداند.
نقش شعباننژاد در بخش تبلیغات میان برنامه پررنگتر است و گویی آمده تا اولا حضورش رنگ و لعابی به برنامه بدهد و هر از گاهی تیکهای بیاندازد تا بقیه به دنبالش بروند؛ دوما آمده است تا بخش تبلیغات را با همان بامزگی به مخاطب ارائه دهد.
«اسکار» را اگر از وجه سرگرمی نگاه کنیم، مخاطبان به ویژه طرفداران مدیری را راضی میکند و برایش بامزه است؛ حتی برخی از چالشهای برنامه نیز جدید است؛ اما عناصر تکراری در «اسکار» زیاد است و همین موجب میشود تا مخاطب بعد از مدتی آن را کنار بگذارد. اما از لحاظ محتوا و خلاقیت و نوآوری، نمیتوان گفت دستاورد بزرگی دارد.
ابتدای یادداشت اشاره کردیم که سرگرمی برای مخاطب همه چیز است و اگر «اسکار» از این حیث موفق است و حال خوب را به مخاطب ارائه میدهد، نکات فنی گفته شده چندان محل بحث نیست؛ اما مسئله این است که در «اسکار» این سرگرمی به مرور رنگ میبازد و کیفیتش را از دست میدهد.
هانیه علینژاد